آلیس مونرو؛ ملکه داستانهای کوتاه برنده نوبل ادبیات شد
ویژگی اصلی نثر مونرو تاکید او بر محل وقوع داستان و شخصیتهای زن پیچیده است. آثار او اغلب با آثار بزرگان ادبیات مقایسه شده و گفته میشود در آثار او، مثل آثار چخوف خط داستانی درجه دوم اهمیت دارد و تقریبا اتفاق خاصی در داستانها رخ نمیدهد و اغلب تلنگری موجب دگرگونی زندگی شخصیتها میشود.
«آلیس مونرو». این نامی بود که ساعت ١١ روز پنجشنبه ١٠اکتبر از زبان سخنگوی فراک پوشیده آکادمی علوم سوئد در جمع خبرنگاران بهعنوان برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ٢٠١٣ خوانده شد. این نویسنده کانادایی داستانهای کوتاه، محبوب بسیاری از علاقهمندان به ادبیات بود که همین چند ماه پیش با اعلام خبر بازنشستگی بسیاری را شگفتزده کرد. زنی خانهدار که نویسندگی شغل دوم او بهشمار میرفت و بسیاری از آثارش را بعد از خواباندن فرزندانش خلق کرده بود. او این خبر را احتمالا در کتابفروشی مشهورش در اونتاریو شنیده است.
مونرو که بسیاری او را با آنتوان چخوف مقایسه میکنند، نهتنها با این نوبل طلسم ٢٠ساله نویسندگان آمریکای شمالی را در گرفتن نوبل شکست؛ دل نویسندگان داستان کوتاه را به تلاش برای گرفتن مهمترین جایزه ادبی جهان گرم کرد. کمیته ادبیات نوبل در بیانیه کوتاه خود آلیس مونرو ۸۲ساله را «استاد داستان کوتاه مدرن» خواند و از او به خاطر«داستانهایی که با ظرافت نوشته شده و ویژگی آنها روشنی و واقعیت روانشناختی است» تقدیر کرد. آکادمی علوم سلطنتی سوئد هرچند بار دیگر نویسندگانی چون هاروکی موراکامی و فیلیپ راس را ناکام گذاشت؛ اما با انتخاب مونرو انتخاب عجیب خود را در سال گذشته جبران کرد. این آکادمی، سال پیش«مو یان» چینی را برنده نوبل خوانده بود. دیوید هومل منتقد ادبی آمریکایی اخیرا درباره کارهای آلیس مونرو به خبرگزاری فرانسه گفته بود: او زنی است که برای زنان مینویسد، ولی مردان را تحقیر نمیکند.
او سیزدهمین زنی است که نوبل ادبیات را به خانه میبرد. مونرو چند ماه پیش پس از دریافت جایزه ادبی تریلیوم برای مجموعه داستان «زندگی عزیز» گفته بود؛ از دنیای نویسندگی خداحافظی میکند. او گفته بود: «نه اینکه نوشتن را دوست نداشته باشم، اما به نظرم موقعی میرسد که حس میکنی به جایی رسیدهای که دیگر میخواهی به زندگیات به شکل دیگری نگاه کنی. و شاید وقتی به سن من برسید، دیگر دلتان نخواهد آنقدر تنها باشید که یک نویسنده تنهاست. انگار حس کنی به پایان درستی در زندگیات نرسیدی و بخواهی بیشتر اجتماعی شوی.»
او سالهاست که در زادگاه خود اونتاریوی کانادا زندگی میکند. مونرو در گفتوگوی دیگری، ترس از آلزایمر را دلیل این تصمیم دانست و اعلام کرد پیش از اینکه این اتفاق بیفتد قصد دارد بازنشسته شود. آلیس آن مونرو متولد ۱۰ ژوییه ۱۹۳۱ در کاناداست. پدرش کشاورز و مادرش معلم مدرسه بود. او نویسندگی را از نوجوانی شروع کرد و اولین داستانش به نام «ابعاد یک سایه» در سال ۱۹۵۰ زمانیکه هنوز دانشجوی دانشگاه وسترن اونتاریو بود منتشر شد.
ویژگی اصلی نثر مونرو تاکید او بر محل وقوع داستان و شخصیتهای زن پیچیده است. آثار او اغلب با آثار بزرگان ادبیات مقایسه شده و گفته میشود در آثار او، مثل آثار چخوف خط داستانی درجه دوم اهمیت دارد و تقریبا اتفاق خاصی در داستانها رخ نمیدهد و اغلب تلنگری موجب دگرگونی زندگی شخصیتها میشود. او تاکنون سه جایزه فرماندار کل کانادا، جایزه بینالمللی بوکر بریتانیا و جایزه او. هنری آمریکا را دریافت کرده است.
مونرو برای خوانندگان ایرانی ناآشنا نیست. از او تاکنون حدود هفت کتاب به فارسی منتشر شده است؛ کتابهای «فرار»، «گریزپا»، «پاییز داغ»، «رویای مادرم»، «دورنمای کاسلراک»، «عشق زن خوب» و «خوشبختی در راه است». «گریزپا» با ترجمه شقایق قندهاری در سال ۸۵ از سوی نشر افق منتشر شد. «فرار» از بهترین ترجمههای آثار مونرو با ترجمه مژده دقیقی است که از سوی نشر نیلوفر، یکبار در سال ۸۶ و بار دیگر در سال ۸۹ منتشر شد. «پاییز داغ» اثر دیگری از برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۳ است که در ایران با ترجمه شیرین احدزاده از سوی انتشارات کولهپشتی و گسترش فرهنگ در سال ۸۹ چاپ شد. همچنین «عشق زن خوب» هم با ترجمه شقایق قندهاری در سال ۹۰ از سوی نشر قطره و «دورنمای کاسلراک» با ترجمه زهرا نیچین در سال ۹۰ از سوی نشر افراز منتشر شد.
مجموعه داستان «رویای مادرم» هم سال ۹۱ با ترجمه ترانه علیدوستی از سوی نشر مرکز منتشر شد؛ ضمن اینکه امسال کتاب «خوشبختی در راه است» با ترجمه مهری شرفی از سوی نشر ققنوس به چاپ رسید. مانی حقیقی نیز فیلم «کنعان» را بر اساس یکی از داستانهای مونرو ساخته است.
[شرق]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید