UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

اشعاری از ماندانا زندیان

اشعاری از ماندانا زندیان

دکتر ماندانا زندیان، شاعر و نویسنده، زاده‌ی ۷ فروردین۱۳۵۱ در شهر اصفهان و دانش آموخته‌ی رشته‌ی پزشکی در ایران است. زندیان عضو هیات تحریریه فصلنامه «ره آورد» و عضو هیات علمی و دبیر بخش ادبیات «بنیاد مطالعات مشروطه‌خواهی» است. جمع‌آوری و تنظیم ترانه‌های زویا زاکاریان و چاپ گزینه‌ای از آن آثار با نظارت شاعر در مجموعه‌ای به نام «طلوع از مغرب» (نشر پژوهه – ایران / ۱۳۸۱ )؛ نوشتن مقدمه، بیوگرافی و نقد و بررسی آثار نقاشی حسام ابریشمی در کتاب  " Expression of  Love "  Studio Fine Arts – Los Angeles/ 1384)) ؛ همکاری با مؤسسه‌ی  کتاب گویای لس ‌آنجلس و اجرای آثار «سووشون» اثر سیمین دانشور و «سگ و زمستان بلند» و «زنان بدون مردان» اثر شهرنوش پارسی‌پور؛ همکاری با هما سرشار در  برنامه‌ی  رادیویی «خانه‌ی  دوست»، و تهیه و اجرای یک برنامه‌ی  هفتگی رادیویی درباره‌ی  شعر امروز ایران، به مدت یک سال؛ نوشتن مقالات اجتماعی-سیاسی و انجام گفت‌وگوهای متعدد با کوشندگان فرهنگی و سیاسی برون مرز، از دیگر فعالیت‌های او بوده است. اشعار و مقالات او در نشریات و سامانه‌های اینترنتی گوناگون، مانند نافه، گوهران، ارمغان فرهنگی، دفتر هنر، کتاب شعر، تلاش، و ایران امروز،  منتشر شده است.
کتاب‌های منتشر شده‌ی ماندانا زندیان:
 چهار مجموعه شعر به نام‌های «نگاه آبی» (نشر پژوهه – ایران / ۱۳۸۰  ) و «هزارتوی سکوت» (نشر پژوهه – ایران / ۱۳۸۳ )، «وضعیت قرمز» (شرکت کتاب / لس آنجلس / ۱۳۸۴) و در قلب من درختی ست (شرکت کتاب / لس آنجلس /۱۳۸۸)  ؛
زندیان در حال حاضر در طرحی پژوهشی با عنوان «شعر امروز ایران» به بررسی شعر نسل خود و تعریف و معرفی این شعر از نگاه شاعران این نسل می‌پردازد. این مجموعه، سلسله گفت‌وشنودهایی با شاعران دهه‌های هفتاد و هشتاد خورشیدی است که می‌کوشد شعر امروز ایران را از زبان شاعران امروز تعریف کند- در پرسش و پاسخ، هر دو.
وی در حال حاضر ساکن لس آنجلس آمریکاست، و علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی، به کار و پژوهش در زمینه‌ی  سرطان‌های پیشرونده مشغول  است.

 

۱

مثل ماهیان مرده از زخم‌های آب،

مرگ بالا می‌آید  
از بلاهتی
که جراحت خاک را 
عبادت می‌کند 
و آب را
قربانی گرسنه‌ترین دندان‌های پلشتی بر گلوی شهری
که جنگ
به نامش تجاوز می‌کند هر روز وُ … 
…هنوز
با چشم‌های روز
به شب نگاه می‌کند این خاک وُ
آسمان می‌شود بر بام خود
که بخار می‌شود موسیقی‌اش
میان خورشیدهای سبز وُ 
سرخِ آزادی.

 

۲
برهنه نیستیم،
عشق بر صدایمان جامه است
و شب خلاصۀ چشم‌های تو
بر متن این تن 
که تنیده می‌شود در انحنای خواستنت
و صبح،
شکوه آغوشی که ماییم.

 

۳
و شب حقیقتی برهنه 
در دست‌های زندگی‌ست
و حقیقت
ساقه‌ی نوری،
که یک روز 
در خیالِ تاریکی بود
و گیاهی که در خوابِ خاک
و رنگین‌کمانی
که رؤیای پُل.

تنها درخت می‌داند
هر قطره آب
آبستن آبیِ رودخانه‌ایست.

۴
سطر سطر نبودنت را می‌شناسم
بند بند ندیدنت،
و گردش نگاهت 
که هزار واژه می‌خندد
تا لحظه‌ای از تو
در این مهتاب لب‌پر
نفس بکشد
و شب زنده بماند.

۵
سبز را می‌گشایی
و نجوا می‌کنی جغرافیای اندامم را.

فتح می‌کنم تو را و خودم را
و گم می‌شوم در هر دو جهان.

زن شده‌ام
-تبعیدی حضور مردانه‌ی تو-

و تاریخ 
سماع عریان لب‌هایم را
در موسیقی سرخ تنت 
ثبت خواهد کرد.

یک طرح

هیچ نمی‌گویی، و رنگ صدایت با من حرف می‌زند بی‌واژه، بی‌بغض… ساده، همین‌گونه که هست؛ و صدای تو می‌گوید آرامش از خانه‌ی دلت رخت بسته و در آسمان خاطراتت تاب می‌خورد و تاب نمی‌آورد.
گاه، اندوه چنان میوه می‌دهد که چاره‌ای جز پناه بردن به خاطره نمی‌ماند، خاطراتی که روحی پرکشیده بر آن آسمان است، و آن آسمان می‌خواهد تو را همچنان دوست داشته باشد، و بنفشه‌ها را برای پنجره‌های بهار آماده کند.

فاصله و برخی نتوانستن‌های زاییده از آن، به واقعیت‌های زندگی بُعدی اندازه ناگرفتنی می‌دهد. آنها که نزدیک‌اند، از لمسِ واقعیتِ نبودن رنج می‌برند؛ دلتنگی برایشان حسی است بسته به حواس پنج گانه؛ کسی بود که دیگر نیست، یعنی نمی‌شود او را دید، شنید، لمس کرد، بو کرد؛ طعم تنی که دیگر در جان نمی‌نشیند.
دلتنگی برای عطری که دیگر در اتاق نخواهد پیچید، دشوار است؛ و آرامشی که ناگزیر از فراهم آمدن است، حسی انگاری‌ست که در خیال می‌ماند و مانند هر خیالِ نیرومند، بر واقعیت چیره می‌شود.
اندوه برای ما که دوریم، پاک دیگرگونه است، همه چیز، از واقعیتِ نبودن تا دلتنگیِ نتوانستن و آرامشی که می‌کوشیم بیافرینیم، انگاری‌ست، خیال است، نفس می‌کشد، رشد می‌کند، دیگرگون می‌شود و می‌ماند؛ هرگز پایان نمی‌گیرد.

هیچ نمی‌گویی، و زندگی خلاف نور،خلاف خاک، خلاف آب، خلاف زندگی، جریان دارد در جستجوی تکه‌ای از «من»، که «تو» نباشد.

دلتنگی، نبودنِ او نیست؛ تصویر دست‌های اوست، در هر قطره‌ی این رود.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

ماندانا زندیان؛ شاعر و نویسنده، زادهٔ فروردین ۱۳۵۱ خورشیدی در اصفهان و دانش‌آموخته ٔ‌رشتهٔ پزشکی در ایران است. ‌
زندیان عضو هیأت تحریریهٔ فصل‌نامهٔ ره‌آورد است و پیشینهٔ ۱۱ سال نویسندگی، تهیه و اجرای برنامهٔ «صدای شعر امروز» در همکاری با برنامهٔ رادیویی هما سرشار، و ۲۰ سال پژوهش دربارهٔ سرطان‌های مهاجم را در کارنامهٔ خود دارد.
ماندانا زندیان هفت مجموعه شعر منتشر کرده که تازه‌ترینش «صدای سایه‌های هم بودیم» (۲۰۱۹، انتشارات شرکت کتاب، لس‌آنجلس) نام دارد.
از میان دیگر کتاب‌های منتشر شده از او می‌‌توان از «امید و آزادی» (زندگی‌نامهٔ حرفه‌ای ایرج گرگین)، «بازخوانی ده شب» (مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها با شاعران و نویسندگان، پیرامون ده شب شعر انستیتو گوته در تهران)، «احسان یارشاطر در گفت‌وگو با ماندانا زندیان»، و تدوین کتاب «یادداشت‌ها» (مجموعهٔ متون مستقلی که دکتر احسان یارشاطر در یک بازهٔ زمانی ۲۶ ساله برای نشریات ایران‌نامه و ایران‌شناسی نوشته) نام برد.
تازه‌ترین کتاب زندیان با نام «سرو ایرانی و جوانه‌های تجدد، در گفت‌وگو با عباس میلانی» در دست انتشار است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: