UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

امضا می‌کنم، پس هستم

امضا می‌کنم، پس هستم

“بیانیه جمعی از فعالان سیاسی” نشان می‌دهد برخی از فعالان سیاسی ما، پس از سال‌ها زندگی در کشورهای فدرال درک نکرده‌اند که فدرالیسم، نه تنها الزاما تضعیف کننده یک دولت مرکزی نیست، بلکه از طریق توزیع قدرت سیاسی و مشارکت دادن همگان، سبب قدرت و رشد بیشتر یک جامعه می‌شود، چنان که مثلا در آلمان شده است

ویژه خبرنامه گویا

بیانیه “جمعی از فعالان سیاسی ایران” در برخورد با توافقنامه احزاب دموکرات و کومله، شاید یکی از نابه هنگام ترین بیانیه هائی باشد که در سال های اخیر شاهد انتشار آن بوده ایم.

در شرایطی که سرزمین ایران با بزرگترین خطرهای تاریخ معاصر خود روبرو است و بیش از همیشه به هوشیاری نیروهای سیاسی نیازمند است تا همه ناگهان در یک دامچاله نیفتیم، این بیانیه، نمک بر زخم اکثریت جمعیت ایران می پاشد که ریشه در اقوام ساکن این سرزمین دارند. می دانیم که اکثریت ساکنان سرزمین ایران را خلق های کرد، ترک، عرب و بلوچ تشکیل می دهند.

نوعی متولی گری نسبت به خلق های ایران در این بیانیه، هرکس را که درک درستی از مفهوم کثرت گرائی و مردم سالاری و حقوق بشر داشته باشد، مشمئز می کند. افرادی که سال هاست در خارج از ایران زندگی می کنند و درد و رنج خلق های ساکن این سرزمین را شاهد نبوده اند و یا اگر زمانی شاهد بوده اند به فراموشی سپرده اند، از این که دو حزب کردی از حق تعیین سرنوشت مردم کردستان دفاع کرده اند، چنان خشمگین شده اند که پنداری ناموس آنان به باد رفته است. تنها جمله ای که در این بیانیه جایش خالی است این است که تهدید کنند اگر کردها بخواهند دنبال این حرف ها بروند، به ایران می روند و در کنار جمهوری اسلامی علیه آن ها می جنگند.

احزاب دموکرات و کومله، صرفنظر از این که ما آن ها را دوست داشته باشیم یا مخالفشان باشیم، از آغاز تاسیس تا به امروز، همواره تاکید کرده اند که خواستار خودمختاری کردستان در چارچوب یک ایران دموکراتیک و آزاد هستند. آن ها هرگز خود را از آلام سایر خلق های ایران جدا نکرده اند. این بار تنها اتفاقی که افتاده این است که این دو حزب، به سمت کنار گذاشتن اختلافات و همدلی و همکاری با یکدیگر پیش رفته اند و برای این که این همدلی و همکاری کارپایه روشنی داشته باشد، یک توافقنامه منتشر کرده اند و در آن به حق تعیین سرنوشت کردها در حوزه جغرافیائی خود و برابری حقوق زنان تاکید کرده اند.

چنین اتحادی، اگر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را بشوراند، غیرمنتظره نیست. اما وقتی “جمعی از فعالان سیاسی” در خارج از کشور علیه این اتحاد بیانیه امضا می کنند، من به یاد فرازی از یک شعر می افتم که چهل سال پیش سروده ام: “پچ چی اگر به گوش می رسد در آستانه ها/ نقشه شکستن دو بستگی/ دو برسر وثاق یکدیگر نشستگی است.”

احتمال وحدت مخالفان و ایجاد مجمعی از آنان که بتواند حمایت های بین المللی را کسب کند، به کابوس بیت رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام تبدیل شده است. در چنین شرایطی، برای آن ها چه چیزی خوشایندتر از دامن گرفتن تنش میان مخالفان؟ به ویژه اگر یک سر این اختلاف، احزاب کردی باشند که در صورت اقتضای شرایط بومی و بین المللی، توان بالقوه مبارزه برای تغییر را هم دارند؟

“بیانیه جمعی از فعالان سیاسی” نشان می دهد برخی از فعالان سیاسی ما، پس از سال ها زندگی در کشورهای فدرال درک نکرده اند که فدرالیسم، نه تنها الزاما تضعیف کننده یک دولت مرکزی نیست، بلکه از طریق توزیع قدرت سیاسی و مشارکت دادن همگان، سبب قدرت و رشد بیشتر یک جامعه می شود، چنان که مثلا در آلمان شده است.

حتما دوستانی خواهند گفت که شرایط کشورهای فدرالیستی در غرب را نمی توان با ایران مقایسه کرد. من نمی خواهم وارد جزئیات بحث فدرالیسم شوم که گشودن آن در حوصله این نوشته نیست. بحث اصلی من بر سر یک بیماری دیگر است که سال ها است سخت گریبان “برخی از فعالان سیاسی ایرانی” را گرفته است و تاکنون، به دلیل “ملاحظات ایرانی” هیچکس نخواسته یا جرات نکرده درباره آن سخن بگوید. و آن، روش مسخره امضا و نشر بیانیه های سیاسی در جامعه ایرانی است.

در سه دهه اخیر من صدها بار دریافت کننده پیش نویس این بیانیه ها بوده ام، اما جز در یکی دو مورد، از امضای آن ها خودداری کرده ام، چون معتقدم برای بسیاری از ایرانی ها امضای بیانیه به وسیله ای برای خودنمائی تبدیل شده است. در موارد متعدد یک پست الکترونیکی برای من فرستاده شده با این مضمون که می خواهیم بیانیه ای را پیرامون فلان موضوع منتشر کنیم. حداکثر تا فردا وقت برای جمع آوری امضا هست. اگر مایلید این بیانیه را امضا کنید، لطفا اطلاع بدهید.

در چنین مواردی حتی متن پیش نویس هم ضمیمه نشده است و فرستندگان از دریافت کننده خواسته اند بدون خواندن یک متن آن را امضا کند. تعجب آور نیست اگر با چنین روش غیرقابل قبولی امضاهائی هم جمع می شود. بسیاری از “فعالان سیاسی ایرانی” اصولا جا و فرصت دیگری برای ابراز وجود ندارند. پس بیانیه ها را، به صرف اعتمادی که به فرستنده دارند، در مواردی حتی بدون خواندن امضا می کنند، تا از قافله عقب نمانند.

آن ها که از فعالیت سیاسی دیگر چیزی جز امضا کردن بیانیه برایشان باقی نمانده است، امضا می کنند، چون: “امضا می کنم، پس هستم!”

[گویانیوز]

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: