بهاریهای از منوچهر آتشی
آید بهار و پیرهن بیشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه نو
زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود
ما راغم کهن به می کهنه بسپرید
بر حال ما چه سود اگر شیشه نو شود
شبدیز رام خسرو و شیرین به کام او
بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود
جان می دهیم و ناز تو را باز می خریم
سودا همان کنیم اگر پیشه نو شود