
دو شعر از سریا داودی حموله

۱
دیگر نمی توانم
در پیراهن تو سکوت کنم
نامم را به زنی خواهم سپرد
تا تب به جان علف ها بسوزاند
به اندازه ی شعری کوتاه
دوستم بدار
عشق هنوز مجوز نشر نگرفته است!
۲
بعد از این
نه به ماه نگاه کن
نه مرا صدا بزن
با تقویمی پر از کرشمه برگرد
تا ادامه ی رویاها را تکه دوزی کنم
و بگردم
دنبال آیینه ای که جوانی ام را شکست!