UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

رهبران فاقد چشم‌انداز، عامل مرگ و سقوط ملت‌ها

رهبران فاقد چشم‌انداز، عامل مرگ و سقوط ملت‌ها

تا مادامی که رهبران یک ملت بجای ترسیم یک چشم‌انداز روشن برای کشور و ملت خود بخواهند، همچنان با نگاه به گذشته، مشکلات جاری را با الگوها و روش‌های قدیمی و تکراری حل کنند، آن ملت محکوم به سردرگمی، ظهور پوپولیسم و حتی مرگ تدریجی است.

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که نظر ایشان را در مورد شعار تدبیر و اعتدال آقای حسن روحانی جویا شده بود گفت که خود ایشان باید سیاست جدیدش را توضیح دهد و بدین وسیله از پاسخ به این سؤال طفره رفت.

رهبر جمهوری اسلامی اما چه در این دیدار و چه در دیدار خداحافظی محمود احمدی‌نژاد همچنان بر شعارهای همیشگی خود تاکید کرد و از جمله نقاط مثبت دولت احمدی‌نژاد را زنده کردن شعارها و آرمان‌های انقلاب اسلامی دانست. وی در این دو دیدار نشان داد که تا مادامی که او رهبر جمهوری اسلامی است درب بر همان پاشنه همیشگی خواهد چرخید و سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را همان شعارها و اهدافی که آیت‌الله خمینی ترسیم کرده بود و وی پاسدار آن‌ها است، رقم خواهند زد.

تجربه روسای جمهور دوره‌های اخیر نیز نشان می‌دهد که سیاست‌های کلان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی همواره توسط رهبری آن تعیین می‌شده‌اند و روسای جمهوری اسلامی فقط یک مقام اجرایی در چهارچوب این سیاست‌های کلان بوده‌اند.

اگرچه برخی از روسای جمهوری ایران گاهاً تلاش داشته‌اند که چشم‌اندازی متفاوت با رهبر تنظیم و به اجرا بگذارند، اما این رهبر جمهوری اسلامی بوده است که با رجوع به سرچشمه‌های انقلاب اسلامی و آرمان‌ها و اهداف آن، تضاد بین خود و روسای جمهورش را به نفع خود حل کرده است.

وی در حقیقت با اتخاذ این روش همواره اراده خود را به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی و شعارهای آن بر جامعه ایران تحمیل کرده است. اگر خوب دقت کنیم در تمامی برنامه‌هایی که کنترل و هدایت آن در دست رهبر جمهوری اسلامی است (از جمله نمازهای جمعه، نیروهای امنیتی و نظامی و حمایت و همکاری با حزب‌الله لبنان و سایر نیروهایی که به حمایت‌های جمهوری اسلامی وابسته‌اند) همچنان روح انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و شعارها و اهداف رهبر این انقلاب به طرز بارزی به چشم می‌خورند.

رهبر جمهوری اسلامی با قراردادان خود در موقعیت پاسدار ارزش‌های انقلاب اسلامی در واقع امر از خود یک رهبرِ فاقد چشم‌انداز روشن برای آینده کشور و استراتژی به‌روز شده برای رهبری ملت ایران بسوی آینده‌ای بهتر ساخته است. وی به همین دلیل همواره رو به گذشته دارد و با تکرار هر روزه شعارهای انقلاب سال ۱۳۵۷ و مبارزه با دشمنان این انقلاب اسیر توهمات بر خاسته از جوش و خروش‌های انقلاب اسلامی است.

در شرایطی که جامعه ایران در معرض تهدید از هم گسیختگی و چند قطبی شدن است و درست پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر که موجب برخاستن موج جدیدی از امید برای یک چشم‌انداز روشن و بهتر برای آینده کشور شد، آیت‌الله خامنه‌ای بار دیگر گَرد توهمات خود از انقلاب اسلامی و مبارزه با دشمنان این انقلاب را بر این موج امید می‌پراکند و حتی اعلام می‌دارد که معترضان به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ باید عذرخواهی کنند و اعتراضات میلیونی مردم به کودتای انتخاباتی بیت رهبری را اردوکشی‌های خیابانی نامید.

این یک واقعیت انکارناپذیر است که علی‌رغم حضور جناح‌های سیاسی متفاوت در درون نظام جمهوری اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای تنها رهبر و تعیین‌کننده سیاست‌های کلان این نظام بوده است، اما رهبری بدون چشم‌انداز روشن برای این نظام و مردم ایران. مردمی که زیر سایه این رهبری همواره شاهد افول کیفیت زندگی، از هم گسیختگی روابط اجتماعی و سقوط فرهنگی بوده و هستند.

ما اکنون در مقطعی از تحولات جهانی بسر می‌بریم که حتی فردای یک ملت، بدلیل سرعت این تحولات، سریعاً به گذشته می‌پیوندد. فردای یک ملت در حقیقت روز دیگری اضافه بر روزهای سپری شده است. به همین دلیل داشتن یک چشم‌انداز روشن و برنامه‌ریزی‌شده برای بقا و شکوفایی یک ملت نقش بسیار حیاتی پیدا کرده است. برای آیت‌الله خامنه‌ای اما گویی جهان و جامعه بشری در چند دهه اخیر، که ایشان سکان رهبری کشور را بعهده داشته است درجا زده‌اند. در کادر توهمات ایشان آینده ایران و به طور کلی  آینده روابط بین‌الملل چیزی جز انعکاس گذشته نیست و گویی هیچ تغییر و تحولی اتفاق نیفتاده است. همان طور که نامه آقای عسگراولادی به آقای اوباما به نمایندگی از رهبر جمهور اسلامی انعکاس گذشته به آینده بود.

رهبران فاقد چشم‌انداز روشن اما یا خود سرانجام به رهبری پوپولیست تبدیل می‌شوند و یا افراد و عناصر پوپولیست و عوام‌زده را پیرامون خود جمع می‌کنند. این‌گونه رهبران به دلیل نداشتن یک برنامه روشن عمدتاً به شعارهای عوام‌فریبانه و دروغ روی می‌آورند و برای پاسداری از کرسی قدرت و تحمیل توهمات خود دست به تربیت نیروهای پاسدار این توهمات  می‌زنند.

در نبود یک چشم‌انداز برنامه‌ریزی‌شده و مبتنی بر شرایط امروز جهان بحث‌های روز میان جناح‌های داخلی یک رژیم و نیروهای مخالف آن عمدتاً متمرکز بر تفاسیر مختلف از آمارها و ارقام می‌شوند. رهبر اعلام می‌دارد که دولت قبلی کارهای بسیار خوبی کرده است و شبانه‌روز زحمت‌کشیده و مهم‌تر از همه ارزش‌های انقلاب را بار دیگر زنده ساخته است و بخش‌هایی از اپوزیسیون داخلی و خارجی این رژیم نیز وارد این بازی با ارقام و آمار می‌شوند و می‌خواهند خلاف آن را اثبات کنند.

اما واقعیت این است که آیت‌الله خامنه‌ای همواره تصور و ایده آل خود را از نظام مطلوب خویش اعلام کرده است و قدم کوچکی نیز از این اهداف و آمال‌ها پاپس نگذاشته است. ایده آل او حاکمیت اسلام و روحانیت شیعه بر ایران‌زمین و شیعیان منطقه است. هدف او تبدیل ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در مقابل غرب و به ویژه امریکا است. آرزوی او توانایی ایران به تولید سلاح‌های اتمی است. وی پس از برگزیده شدن به رهبری جمهوری اسلامی و با نقل‌مکان به مرکز دولت و خیابان پاستور نشان داد که قصد ندارد یک رهبر تشریفاتی در جماران باقی بماند. موقعیتی که هیچ‌گاه به طور جدی توسط جناح‌های داخلی این رژیم به چالش کشیده نشده است و اگر هم برخی به این تلاش برخاسته‌اند، سریعاً مطرود شده‌اند.

اما مردم ما اکنون در دوران نوینی از شرایط جهانی بسر می‌برند که واقعیت‌های اجتماعی و واکنش مردم نسبت به آن‌ها عمدتاً توسط ایده اجماع و جهانی شده شکل می‌گیرند و تعین پیدا می‌کنند، تا به وسیله آمار و ارقام و دعواهای جناحی در مورد آن‌ها. نحوه ورود مردم به انتخابات ریاست جمهوری در چند دوره اخیر به خوبی نشان می‌دهد که بحث‌های پیچیده ایدئولوژیک و یا شعارهای انقلابی نقشی تعیین‌کننده در نحوه برخوردشان با انتخابات ریاست جمهوری نداشته‌اند. آنچه که در درجه اول واکنش مردم را رقم زده، همانا تصویر عمومی و اجماع شده آنان نسبت به شرایط زمان انتخابات و سیاست‌های نظام حاکم بوده است.

در انتخابات ریاست جمهوری اخیر مردم در درجه اول در مقابل سیاست‌های کلان رهبر جمهور اسلامی موضع گرفته‌اند و به تداوم روح انقلاب اسلامی در بدن رهبری این نظام پاسخ منفی داده‌اند، به عبارت دیگر این واکنش را هیچ‌گاه آمار و ارقامی که بر سر صحت آن بحث و مجادله است رقم نزده‌اند.

اثری که رهبری این نظام در چندین دهه اخیر بر ذهنیت مردم گذاشته با تکرار شبانه‌روزی که اسلام و روحانیت ستون اصلی این نظام را تشکیل می‌دهند دائماً تقویت می‌شود. این اثر آن‌قدر پایدار و ریشه دوانده است که مردم ما تنها از این طریق است که موقعیت و حتی هویت خود را در برابر این رژیم می‌شناسند. در این پروسه مردم ما به یک خودآگاهی عمومی و اجماع علیه سیاست‌های کلان رهبری این نظام رسیده‌اند و هر بار خود را آن بازمی‌یابند و آن را از راه‌های گوناگون، یا انتخابات و صندوق رأی و یا اعتراضات خیابانی نشان می‌دهند.

در واقع مردم ما هر بار در انتخابات ریاست جمهوری که به تنها میدان ابراز جدی مخالفت‌های خود با سیاست‌های رهبری شده، نشان داده‌اند که در درجه اول در جستجوی رهبری هستند که چشم‌انداز جدید و مطابق با شرایط اجتماعی و روانی مردم ارائه دهد و بجای نگاه به گذشته و پاسداری از آن نگاه به آینده داشته باشد. مردم ما با عبور از انقلاب اسلامی دیگر در انتظار شنیدن پاسخ‌های کلیشه‌ای و بسیار ساده شده مانند: آرمان‌های آیت‌الله خمینی، مبارزه با دشمنان خارجی، امت اسلام، مردم مؤمن و انقلابی و امثال آن نیستند.

به همین علت است که به محض شنیدن حرف جدیدی که ندای چشم‌انداز تازه‌ای را سر می‌دهد به سرعت و با امید به آن روی می‌آورند و به همین علت است که زمانی که متوجه می‌شوند که این ندای تازه نیز با دیوارهای بلند و سخت اندیشه‌ها و سیاست‌های رهبری این نظام برخورد می‌کند و تبدیل به یک انعکاس پوچ می‌شود به سرعت نیز از آن روی بر می‌گردانند.

[وبلاگ نویسنده]

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: