تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

سه شعر از محسن مزخوری

 

۱

“وابی_ سابی”

 

البته توی کلمات یا لمس می کنم

زیر حرفم

از گریه نه

از زیر ِ صدا می زنم

به صندلی

که عقب ِ نشسته  است

وابی سابی*

که از شکاف دیواراز نقص آمده

از پرتو

که دور گردنم از ق ط ع ه ق ط ع ه دهان باز

می     کند

در شکل لیز که بیرون می زند از بیرون

می    زند

با لیز که کمی مانده تا درک دریدا از در

که دردانگی اش را

بین پوست توضیع

می کند

بین پرزهای ریخته از فلسفه از تفاوط

ریخـته که معمولی ترین اتفاقِ تا  است

تا است و لیزهایی از این دست

که دست به دست و دست

می شود

در شباهت با سوت کشیدن ِقطار

با سوت کشیدن از قطار

که قطاراندن حروف اضافه

ازهایِ درها را می درد تا  تا

می برد از لا

به لا به لای بلندی های ماچوپیچو

که نروداوارگی گزاره ها یعنی

بخار ربطی به فحش های فلسفی ندارد(؟)

به قایم

که دنبال خودش

دنبال قایم که خودش قطع می شود به صدا

به چراییدن از کجا

وکجاییدن از چرا

دایی  که از دهان می افتد

لامتی ست که سینش را به سقوط از دهان نسبت داده

تا اگر و صین

مگر که سین

و لُخت های دیگرش، پنجره شان بگیرد که هی باز

و بسته به این دارد که چیزی شبیه جغرافیا

وتاریخِ پرده را

کنار بزنی از ضرورت استعاریدن

از تنهایی منحصر به فرد جمله ای معترضه

نا کماکانی که اشکال مختلفش را

به را

به راه

به راهبه ای در فرود آمدن ازپایین

روی دی

روی وا

روی ر

 و ریل های که آموختن از شمایل قدیس

«ها» می خواهد

با  بی بعد از فرگشت پرانتزها

در گزاره ای که عوض می کند مسیر مترو را

 

———-

*جهان بینی پذیرش نقص

 

۲

“دکماتیسم”

 

با تن به افتادن

به وا

در واصدایندگی

که بستگی به این دارم که تقارن

به دریدا دا و رنگ به موها در طولانی شود

در هوا

که هوا که عمیقن ِ  خودش را درآورده

در  اوایلِ فقرات

که ستون تایی برای تصمیم است و هایی برای خیال

برای رایی که رفو می کنی

یادی

 که  لمیده گرایی لامسه   یعنی:

بالا را از مثال بگیری

تا خیس

تا در جایی از همیشه که عمیقن به خودم می آیم

به جایی که اشاره ام می گیرد

می از جاری

جا از و تا و کجا و دیگری

ری از اگراندن اتاق

که منجر به: این در حالی ست که؛

 می شود

به طرز تهیه ی ادامه از صدا روی صورت

روی ادامه

اما:

تا دراز از دستم می زنم بیرون

بیرون از درازیدنم

که می آوردم  جیغ از بالا

از لایی لولی وش که بد دهنی پیراهن است دراواخر دکماتیسم

با تن تا

 وایی از به

ا

ف

ت

ا

د

ن

ی

د

ن

 

 

۳

 “نا”

 

همیم ام که

در لختم وسط یک شعر

و ریزش فصل هایم از سنگ

که از سنگ که می روم

کجایِ سرفه گرفتنم می گیرم

هرچه از سُر.       فه

هرچه از فه.        سُر

سر، که گاهی و غلیظ می شوم

به لیزیدنم از برگزار با

مابا با

باما

ماما

باما ما

باباما

ماماماماماماماماما

که گلوله گاهم شانه بازی نقطه است در شباهت

در گوشم آمده با باشم در لباس گردی یه با

با با

با رسم الخط باید به سرمه ای ها پناه داد

به ای ها

به مه که سُر سُره سُر می خورم از هم

از قبل از رنگم و گم شدن هایی از این دست

از گ ای

که گیر کرده توی خودش

توی نقطه چینی شفاهی

هی…

که هی ازچرا ولم نمی کنم به رنگ

یا

دکمه در میان بریزم  ازیکی  را

دکمه

این که حالم از

دکمه

این  که دکمه تر است از من به چسبیدن

این چ یه

در چنین چون که چرا؟

چرا که در حال بدن بودن

به من می آیم

می آیم که بدنیدنم را

تا بگو هی کجا؟

تا بگو هی چرا؟

می چَرم تا جایی از خیس و راه راه

که بارت به آن می گوید: کیست؟

فوکو به آن می گوید: چیست؟

و پسرم به آن می گوید: چیپس؟

چی که از مولفم بیرون می زنم

کی که از

از سرم را درد می گیرم

میمی

که درانتهایِ انگشتان با

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

Verified by MonsterInsights