Advertisement

Select Page

سه شعر از محمد حسن صفورا

سه شعر از محمد حسن صفورا

روز خوشبختی

آه میان اینهمه جهل
چه روز های خوشبختی پیدا می شوند
روزهایی که ترا به نام صدا می زنند: ایران
از فرش قرمز بگذر و پله ها را بالا بیا تا دوباره ثبت تاریخ شوی
بنام عشق بنام آنچه حقوق انسان در جهانی ست که از آن محرومی

میهن

هر گاه جهان ترا می خواند
احساس میکنی میهنی داری
میهنی که به جهان سلام می کند
و جهان سلام او را عاشقانه پاسخ می دهد
بیایید به جهان سلام کنیم و خنده های جهان را بشنویم
باور کنید که عشق همیشه بلند تر از دیوار حاکمان غالب بوده است

قلندر

گاهی باید فریاد کشید
گاهی باید بلندتر از خنده خندید
گاهی باید کلاه کج گذاشت و قلندر شد
گاهی باید به ریش های خیلی بلند ریشخند زد
آنگاه که ملتی جوایز صلح نوبل را اسکار می چرخاند
آنگاه که تاریخ ورق می خورد و دیوانگان درچرخ های آن له می شوند

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights