UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

سینما و کودتا

سینما و کودتا

سینمای ایران بیش از هر هنر دیگری در از سال‌های پیدایش به‌این سو با قوانین دست‌وپاگیر و سانسور حکومت‌ها مواجه بوده. کودتای ننگین بیست‌وهشت مرداد ۱۳۳۲ همان‌طور که در تمام عرصه‌های اجتماع زلزله‌ای ویرانگر پدید آورد، سینمای ایران را نیز تغییر داد

هنر و هنرمندان در ایران همواره متاثر از انقلاب‌ها و نظام‌های استبدادی آسیب دیده یا در اندک مواردی بالیده‌اند. اگر آن دیدگاه را در نظر آوریم که تاریخ سرزمین ما از دوره‌های کوتاه پرتنش و آشوب بین دیکتاتوری‌های طولانی تشکیل شده، خواهیم دید که هنرمندان کمتر مجالی برای تعمیم نظر و بسط اندیشه و ارائه‌ی اثر یافته‌اند و همین انگشت‌شمار آثار ادبی و هنری به‌جا مانده نیز به قیمت جانفشانی هنرمند در مقام مبارز سیاسی یا فیلسوفی روشنگر به ما رسیده. از همین‌روست که کمتر هم توانسته‌ایم به تحلیل همین اندک داشته‌ها نشسته و از تجربیات گذشته استفاده کنیم. در بررسی تاریخ ـ کمی بیش از صد ساله‌ی ـ سینمای ایران فقر منابع و فقدان اسناد و اصل آثار بیشتر از سایر هنرها در طول تاریخ، به‌چشم می‌خورد. از دیگر سو سینمای ایران بیش از هر هنر دیگری در از سال‌های پیدایش به‌این سو با قوانین دست‌و پا گیر و سانسور حکومت‌ها مواجه بوده. کودتای ننگین بیست‌هشت مرداد ۱۳۳۲ همان‌طور که در تمام عرصه‌های اجتماع زلزله‌ای ویرانگر پدید آورد، سینمای ایران را نیز تغییر داد، با واردات فیلم‌های مبتذل، برای تخدیر و تحمیق هرچه‌بیشتر توده‌ها و تبلیغ سینمای بی‌ارزش سفارشی دربار، سینمایی که گرایش اجتماعی در آن روبه شکل‌گیری بود؛ رفته رفته به سوی تعریف داستان‌های اخلاقی و هجویه‌های قومی گرایش یافت. و ابتذال و بی‌تفاوتی دامن‌گیر سینماگران و دست‌اندرکاران سینمای ایران شد که به‌جز چند استثنا تا دهه‌ی پنجاه و ظهور نسل جدید و جوان در سینمای ایران، ادامه یافت.
 
نظام‌نامه‌ی سینماها و مؤسسات نمایشی کمیسیون نمایشات وزارت کشور‏، در خرداد ۱۳۲۹ماه با روی کار آمدن دولت رزم آرا به تصویب رسید. استاد محمد تهامی‌نژاد در مقاله‌ی «تصویر دکتر مصدق در سینمای مستند»* می‌نویسد: در ششم اردیبهشت ۱۳۳۰ حکومت چهل روزه‌ی علا به دلایلی از جمله واقعه‌ی سینما تاج آبادان و کشته شدن چند ایرانی و پاکستانی، به سر رسید و دکتر مصدق، به این شرط پست نخست وزیری را پذیرفت که مجلس طرح اجرای قانون ملی شدن نفت را تصویب کند. در سال ۱۳۳۰در ایران ۶ فیلم ساخته شد. که به‌غیر از فیلم مستی عشق از دکتر کوشان، بقیه با قطع ۱۶ میلمتری ساخته شد. چرا که انگلیسی‌ها و آمریکائی‌ها پس از دوران اشغال و خروج از ایران، دوربین‌های ۱۶ میلیمتری را که در اختیار داشتند، فروخته و واگذار کردند و مواد خام آن نیز در دسترس بود. همان ماجرای مشهور خروج انگلیسی‌ها که منجر به طرح دعوی علیه مصدق در شورای امنیت سازمان ملل نیز شد.
 
در سال ۱۳۳۱ تنها هفت فیلم در ایران ساخته می‌شود. در این سال پرویز خطیبی، حضور کوتاه و جنجالی خود در سینمای ایران را با سه فیلمی که شتابزده و بی‌توجه می‌سازد پررنگ می‌کند. در عین حال یکی از نخستین آثار قابل توجه‌ی سینمای ایران، فیلم «ولگرد» ساخته‌ی مهدی رئیس فیروز، در همین سال به نمایش درمی‌یابد. و به قول طغرل افشار، منتقد مشهور آن دوران: «سوژه فیلم برداشتی از واقعبات زندگی مردم ایران می‌باشد». شاید با نظری باز بتوان چنین نظر داد که ساخته‌شدن ولگرد (با آن سوژه و دیالوگ‌هایی که بعدها بسیار کمتر از آن فیلمی را به محاق توقیف می‌کشاند) محصول آزادی نسبی برقراری حکومت ملی دکتر مصدق بوده. اتفاقی که با رونق گرفتن نسبی فیلم‌سازیدر ایران از شهریور بیست تا پیش از کودتا در سال ۱۳۳۲ نیز مشهود است.
 
همچنان که انتظار می‌رفت، پس از نخست‌وزیری، مصدق نخست سر مساله نفت رفت… دکتر مصدق در ماه مهر برای اقامه‌ی دعوی در شورای امنیت به دلیل این‌که شرکت نفت تکنسین‌های خود را خارج و تاسیسات نفتی را تعطیل کرد حضور داشت. در روز دوم تیرماه، روزنامه‌ کیهان، خبر از آماده باش نیروهای انگلیس در پایگاه‌های شرق اردن، قبرس و مالت می دهد. در یکی از فیلم‌های خبری و در انحصار پارامونت تحت عنوان: Persia: US Aid if… انگلیسی ها را سرگرم خارج شدن از آبادان می بینیم. و در جریان انقلاب بزرگ دیپلوماتیک مصدق، دکتر اسماعیل کوشان فیلم مستند رنگی از سفر دکتر مصدق به شورای امنیت در مهر ۱۳۳۰ ساخته است. فیلمی که با همان مواد خام و دوربین‌هایی گرفته شده که انگلیسی‌ها جا گذاشته بودند! این فیلم «دکتر مصدق در سفر آمریکا» نام دارد. اگرچه قدیمی ترین فیلم‌هایی که از دکتر مصدق برداشته شده، توسط فیلمبرداران پارامونت (یا گروه های دیگری که همزمان در ایران حضور داشتند) صورت گرفته. اما متاسفانه امروز نسخه‌ای از فیلم مستند اسمعیل کوشان «دکتر مصدق در سفر آمریکا» موجود نیست!
 
دکتر مصدق روز ۲۸تیر ۱۳۳۱ استعفا داد و قوام السلطنه با شعار کشتیبان را سیاستی دگر آمد، به نخست وزیری رسید. تظاهرات گروه‌های سیاسی و برخورد پلیس در فاصله‌ی ۲۸ تا۳۰ تیر در حوالی بهارستان که بارها به اشتباه به‌جای تصاویر کودتای بیست و هشت مرداد منتشر و متاسفانه با همین عنوان از صدا و سیما نیز پخش می‌شود مربوط به همین فیلم است. به واقع تنها تصاویری که موجود است نماهایی است از: دوربین که از بالای ساختمانی در شمال میدان بهارستان و مشرف بر مجلس، افرادی را نشان می‌دهد که به مقابله با پلیس سواره می‌روند. در یک صحنه‌ی دیگر از پائین، مردی جوان به مقابله پلیس می‌رود که دوستانش اورا دور می‌کنند. شمس قنات آبادی، پشت به دوربین، به سوی مجلس می‌رود و به اصرار فیلمبردار، برمی‌گردد و به دوربین می‌نگرد. در صحنه‌ی بعد، اندکی دورتر او را روی یک چهار پایه در حال سخنرانی می‌بینیم. دکتر حسین فاطمی نیز ازبین جمعیت خارج می‌شود، به سوی مجلس می‌رود، می ایستد. تنهاست…
 
فیلم‌های محاکمه‌ی دکتر مصدق نیز که بارهاو بارها از صدا و سیما پخش شده نماهایی از فیلمی مستند با عنوان «مصدق محاکمه می شود» است که توسط مووی تون نیوز گرفته شده است و دکتر مصدق، بیمار وخسته را به همراه وکیل تسخیری‌اش سرهنگ جلیل بزرگمهر در دادگاه نشان می‌دهد… در جریان رخدادهای سیاسی سال‌های آغازین دهه‌ی ۳۰ شمسی که منجر به وقوع کودتای بیست و هشت مرداد می‌شود از آیت‌اله کاشانی نیز فیلم‌های خبری و مستند چندی گرفته شده، اگرچه بنا به دلایلی فیلم‌های مستند و یا خبری آیت الله کاشانی در ایران وجود ندارد! اما فیلم‌های خبری و مستند موجود از دکتر مصدق نیز، بسیار گزینشی است. در حالیکه از تشییع جنازه‌ی افشار طوس، مصدق بر روی دوش مردم، هیات دولت، مصدق در احمد آباد و در خانه‌اش و از مراسم تشییع جنازه‌ی وی فیلمبرداری و در آرشیوهای دنیا حفظ موجود است!
 
از دیگر افرادی که در آن روزهای مرداد ۱۳۳۲ در ایران فیلم‌برداری مستند و یا خبری کرده‌اند می‌توان سعید نیوندی و گلستان را نام برد. ابراهیم گلستان نیز که برای دفتر مطبوعاتی سفارت انگلستان در تهران فعالیت داشت، پس از این‌که مناقشات ایران و انگلیس بالا می‌گیرد و ایران کانون خبرها می‌شود، از فرصت سود می‌برد و به تهیه‌ی خبر، عکس و فیلم برای خبرگزاری‌های «بی‌بی‌سی»، «سی‌ان‌ان»، «ان‌بی‌سی»، «آی‌تی‌وی» و «کامنولت نیوز» می‌پردازد. مهمترین گزارش‌های او مربوط به واقعه‌ی سی‌ام تیر و برخوردهای بیست و پنجم تا بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ است. پس از کودتا، گلستان همکاری‌اش را با «کنسرسیویم نفت ایران» که توسط دکتر علی امینی برای سر و سامان دادن به وضعیت نفت جانشین شرکت نفت سابق شده بود، آغاز کرد…
 
اگرچه پس از یک دوره‌ی رونق کوتاه، پیش از کودتای بیست و هشت مرداد سال ۱۳۳۲باز هم عدم اقبال تماشاگران و شکست‌های پیاپی گریبان سینمای ایران را می‌گیرد. با این‌حال موقعیت تولیدکنندگان فیلم‌های ایرانی در مقایسه با واردکنندگان فیلم‌های خارجی، مناسب‌تر است. چه بحران سیاسی و اقتصادی، کمبود ارز و محدودیت ساعات نمایش (به دلیل برقراری حکومت نظامی) آنان را به‌سوی نمایش فیلم‌های تکراری واداشته و محدود کرده است. محدودیتی که اگر با وقوع کودتای بیست و هشت مرداد متوقف نمی‌شد، می‌توانست با توجه به سیاست‌های آزاد فرهنگی دولت مصدق موجب رشد سینمای ملی و مردمی در ایران شود. جمال امید که جلد نخست کتاب «تاریخ سینمای ایران» او منبع اصلی این نوشتار است در این‌باره می‌نویسد: «در تابستان ۱۳۳۲، در فاصله‌ای که تولیدکنندگان فیلم‌های ایرانی در اندیشه‌ی فصل سینمایی آینده هستند، روند برخوردهای سیاسی و قدرت‌نمایی جناح‌های موافق و مخالف، سرانجام به درگیری‌های ۲۵ تا ۲۸ مرداد و کودتا و سقوط دکتر مصدق منتهی می‌شود… فیلم‌سازان فعال روز، آشکارا نشان می‌دهند که علاقه‌ای به سیاست ندارند… تنها نام آشنای (سینمایی) درگیر این وقایع پرویز خطیبی است که به عنوان روزنامه‌نگار طرفدار حکومت دکتر مصدق، دستگیر و روانه‌ی زندان می‌شود».
 
خطیبی که در راه بازگشت از فستیوال بخارست بود، با یک کشتی متعلق به شوروی وارد بندر پهلوی (انزلی) شد. و توسط ماموران انتظامی در بندر دستگیر و زندانی می‌شود. خطیبی پس از مدت کوتاهی آزاده شده و ضمن خوش‌خدمتی و همکاری با افسران نظامی که با پادش‌های کودتاچیان به مال و منالی رسیده بودند، به ساخت فله‌ای فیلم‌هایش ادامه می‌دهد.
 
یرواند آبراهامیان در فصل نخست‌وزیری مصدق کتاب «ایران بین دو انقلاب» درباره‌ی این دوران می‌نویسد: پس از نخست وزیر شدن مصدق، در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ کانون توجه‌ی عامه دیگر نه مجلس،بلکه نخست‌وزیر و خیابان‌ها بودند. که مرکز قدرت جبهه‌ ملی باقی مانده بود… مصدق همواره به تظاهرات خیابانی متوصل می‌شد تا مخالفان را در فشار قرار دهد…».
 
در خیابان‌ها شعار یا مرگ یا مصدق شنیده می‌شد و متاثر از آن در سینماها هم شعار می‌دادند. در کوتاه‌ترین نمایش عمومی فیلم تاریخ ایران در فروردین سال ۱۳۳۲ فیلم «یک نگاه» در حالی پس از یک نوبت نمایش و در میانه‌ی نوبت دوم متوقف شد که تماشاگران فریاد می‌زدند: «یا مرگ یا ۱۲ قران»! شعاری که تحت تاثیر شعارهای سیاسی بیرون سالن‌های سینما بود.
 
پس از سال ۱۳۳۲ نصرت‌اله محتشم رئیس وقت کمیسیون نمایش وزارت کشور دولت کودتا، با افزایش عوارض شهرداری از محل فروش بلیط سینماها، از ۲۵ به ۴۰درصد، بحران دیگری در سینمای روز به زوال ایران ایجاد می‌کند که تا سال ۱۳۳۷ ادامه می‌یابد. سینمای ایران بر خلاف ادبیات و سایر هنرها. از آن‌جا که به سوبسیدهای دولتی وابسته یود و سیاست‌های حکومتی بر آن موثر، به شدت آسیب پذیر بوده و با وقوع کودتا و روی‌کار آمدن دولت کودتا و فشارهای اقتصادی اجتماعی دنبال آن، نحیف شده و تا زمانی رو به زوال نهاد. زوالی که تنها گرایش به ابتذال برای مدتی مانع از نابودی سینمای ملی ایران شد. هجوم فیلم‌های خارجی، اینبار آمریکایی و سخیف، فیلم فارسی را در فشار و تنگنا قرار داد. سیاست کارگزاران فرهنگی دولت کودتا، واردات فیلم‌های آمریکائی با هر سطح کیفی بود. و این مقدمه‌ی ترویج فرهنگی بود که نهایتاً سینمای ایران را از معصومیت و صداقت به خشونت و بی‌پروایی رهنمون شد. فرخ غفاری در این باره در پائیز ۱۳۳۶ در ماهنامه‌ی صدف زیر عنوان «نگاهی به سینمای ایران» می‌نویسد: «از آن‌جا که دولت تصدی کارهای سینمایی را به عهده دارد، تاثیر آن در تقویت یا تضعیف این رشته از فعالیت هنری و اقتصادی کاملاً محسوس است. دستگاه‌های دولتی یا وابسته بدان امروز حقوق یا مالیات‌های هنگفتی از صنعت سینمای ایران می‌گیرند… دولت باید از حجم وحشتناک واردات فیلم خارجی بکاهد، و نمایش فیلم‌های ملی را در سالن‌ها اجباری گرداند…».
 
پتر چلوکوفسکی در فصل هشتم از دفتر دوم جلد هفتم کتاب «تاریخ کمبریج» درباره وضعیت سینمای ایران در دهه‌ی ۳۰ خورشیدی به عنوان یک پدیده اجتماعی چنین می‌نویسد: «ساعات کار سینماها در تهران معمولاً از ۱۰ صبح شروع می‌شد و نمایش فیلم هر دوساعت یک بار تا نیمه‌شب تکرار می‌شد. در تهران دختران نوجوان موظف بودند همراه برادران یا پسرعموها یا عمه‌ها یا خاله‌های خود به سینما بروند، ولی این مانع از جوانان تهرانی نمی‌شد که مخفیانه دبیرستان را ترک نکنند و در طول روز در سینماها با هم قرار ملاقات بگذارند. در ساعات نمایش شبانه ، به‌خصوص در شهرستان‌ها، تعداد بینندگان مرد بیشتر بود.
 
با آن‌که هنرمندان گرافیست ایرانی گاه پوسترهای جالب و جذابی برای فیلم‌ها تهیه می‌کردند، متاسفانه اکثر تصویرهای تخته‌های اعلانات و سردر سینماها مبتذل بودند. و به نحو زننده‌ای قسمت‌هایی از تن و بدن را نشان می‌دادند.
 
در سینماها بیشتر مردم تخمه و آجیل می‌خوردند و پوست آن‌ها را به کف سینما می‌ریزند، مانند غربیان که درمورد قوطی نوشابه و کاغذ شکلات چنین می‌کنند.
 
درگیر شدن احساس تماشاگر در سینماها و تئاترهای ایران بسیار بیشتر از غرب است، زیرا تماشاگران همذات انگاری بیشتری با بازیگران پیدا می‌کنند. در شهرستان‌ها اگر زوجین یا تمام خانواده به سینما بروند، زنان معمولاً روسری یا چادر به‌سر دارند که در تضاد شدید با زنان روی پرده است که تن خود را سخاوتمندانه در معرض دید قرار می‌دهند». و این علی‌الخصوص در سال‌های پایانی دهه‌ی ۳۰ خود را به‌خوبی می‌نمایاند. سال‌های که دولت کودتا با رواج ابتذال در سینما و واردات فیلم‌های سخیف آمریکایی سعی بر تخدیر جامعه‌ای افسرده و دلزده از سیاست و حکومت دارد.
 
———————————–
* تهامی‌نژاد، محمد / نظم بخشی به خاطره‌ی بصری از تاریخ ایران
 [http://www.peykemostanad.com/Tahaminezhad/Tahaminezhad-tarikh-intro.htm]
این مقاله بخشی از یک پژوهش به‌نام «سینما و سوسیالیسم در ایران» است که نویسنده دیگر امیدی به انتشارش ندارد!
بخش‌های دیگری از این پژوهش پیشتر تحت عنوان‌های
احمد شاملو در سینمای ایران
 [http://javadeatefeh.blogfa.com/post-180.aspx]
ابراهیم مرادی، از یک انقلابی حرفه‌ای تا سینماگری حرفه‌ای
 [http://www.varg.ir/archives/2009/03/moradi.php]
سینمای مستند چریکی در ایران
 [http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-49903]
در سایت‌ها و وبلاگ‌های مختلف اینترنتی منتشر شده است.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: