تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شارلاتان‌ها و آوانگاردهای شعر ایران در گفت‌وگو با داریوش معمار -۲

شارلاتان‌ها و آوانگاردهای شعر ایران در گفت‌وگو با داریوش معمار -۲

بخش دوم و پایانی

Jodeyri_Sepidehبا داریوش معمار، شاعر، منتقد ادبی و روزنامه‌نگار، برای دومین هفته‌ به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا نظریات دقیق‌تری را از او درباره‌ی بحثی که تحت عنوان «شارلاتانیسم و آوانگاردیسم در شعر امروز ایران» مطرح کرده است، جویا شویم. او از اعضای بسیار فعال کانون نویسندگان ایران در سال‌های اخیر به شمار می‌رود و همچنین دبیر و پایه‌گذار جایزه شعر نیما است که امسال، بخشی از این جایزه را نیز به شعر مهاجرت اختصاص داده است. معمار همچنین در بخش کتاب با انتشاراتی‌های نگاه و بوتیمار همکاری می‌کند. از او تا کنون، جدا از دو عنوان کتاب گزیده، هفت مجموعه شعر از جمله «خواهر خونه» و «اسطبل» و یک کتاب در حوزه نقد شعر معاصر با عنوان «تفریق جمعی» منتشر شده است.

 او درباره‌ی نوآوری در شعر ایران بر این باور است که: «همه ما در ادامه هم آمده ایم، و تغییر های ادبی و نوآوری ها تدریجی هستند، هیچ کسی نمی تواند مدعی شود تنها نوآور ادبیات فارسی است، ادبیات فارسی مانند جریان یک رودخانه است، هم قلوه سنگ دارد هم شن و ماسه، در جایی گل آلود می رود و در جایی روشن، اما جریان است، یک جریان بزرگ که همه چیز در آن وابسته به هم است و درک این وابستگی برای شناخت آن جریانی که در نهایت به اقیانوس می پیوندد و نزدیکی‌اش با دریا را درک می کند خیلی اهمیت دارد.»

–       تعریف شما از مطرح‌ترین جریان‌های شعری سه دهه‌ی اخیر ایران، چه داخل و چه خارج از کشور چیست؟

 کتابی در تشریح و معرفی عناوین و جریان های ادبی صد و سی سال اخیر در شعر فارسی تالیف کرده ام، در این کتاب طی چند فصل به صورت دقیق تبارشناسی تحولات در شعر فارسی طی قرن گذشته مشخص است. اما به صورت خلاصه باید بگویم شعر فارسی در دو شاهراه بزرگ شعر «ساختگرا و فرمگرا »و شعر «محتوا گرا و اجتماعی» حرکت کرده، این دو شاهراه یکبار با نیما در نقطه تلاقی با هم قرار گرفته اند که نتیجه آن ایجاد تغییری بزرگ در شعر فارسی شده، یکبار در دهه چهل در نقطه تلاقی قرار گرفته اند که نتیجه آن متولد شدن ده چهره بسیار مهم در شعر نو فارسی بوده که آثارشان در رده ادبیات غنی فارسی قرار می‌گیرد و یکبار هم به نظر من در دهه نود در شرایط  برخورد با هم قرار دارند، که جریان سومی را در شعر نسل جوان شکل می دهد، این جریان سوم پایبند به تعریفی از شعر اجتماعی است که جامعه گرایی آن را موضوعی شخصی می‌داند، واکنش شاعر به امر بیرونی را بخشی از اجرای زبانی شعر و تابع نظام خلاقه اثر دانسته، و تابع تعریف های شخصی شاعر از خلق ادبی است، شاعران این جریان از یکسو در ادامه نام موج نو شعر فارسی هستند که از ابتدای دهه هفتاد از بوته خرد دهه چهل و پنجاه به حدود درختی تنومند رسیده است، و از سوی دیگر زیر تاثر جریان شعر اجتماعی ایران با رویکردهای عمومی و برخورداری از بازتاب های آرمانگرایانه قوی‌ست، این شعر خودر را شعر مبارزه می داند نه تسلیم، اما معنای مبارزه را خروج از انفعال در برای شناخت هنرمند در قبال محیط و شناخت هنرمند از جایگاه خود در جامعه تعریف می‌کند، مبارزه در دیدگاه تازه معامله اجتماعی یا وظیفه اجتماعی نیست، بلکه توجه به روح امیدواری در برابر روح یاس، علاقه به زندگی در برابر مرگ اندیشی است، ساختار ها و فرم اجرا در این جریان تحت تاثیر خردی بالغ، عواطف را تعمیق داده و مبدل به واکنش هایی می‌کند که هارمونی درونی و فرم بیرونی آن پیوند قوی با هم دارند. این ادبیات اگر چه در نتیجه از دست رفتن اعتماد عمومی به مایه‌های خود به دلیل استخوان‌بندی مبتذل و تقلیل یافته در گذشته خود به شکل معنا داری طبیعتش از میان نمونه های نامرغوب نمایش ندارد، اما به زودی تولد بزرگ از دل آن شکل یافته و رخ می‌دهد، شاعران این جریان تابع نظریه نیستند، بلکه خالق نظریات شخصی و خلاقیت شخصی هستند، از سویی شعرشان حاوی باج خواهی و باج دهی فرهنگی نیست، بلکه حامل هویت بالغ فرهنگی هنرمند معاصر است.

 –       امکانش هست که در موارد بالا، مثال‌هایی را نیز ذکر کنید تا علاقه‌مندان شعر به شناخت بیشتری از بعضی چهره‌های فعال شعر امروز ایران دست یابند؟

 می‌توانم به بیش از ۸۰ اسم از میان همنسلانم اشاره کنم، از جمله خود شما خانم جدیری، بکتاش آبتین، علی الفتی، فریاد شیری، شمس آقاجانی، عباس حبیبی، علی عبدالرضایی، مهرداد فلاح، رضا حیرانی، کوروش کرمپور، رضا شنطیا، سعید آرمات، مجتبی پورمحسن، رویا تفتی، حسین فاضلی، مهرنوش قربانعلی، محمدحسن‌ نجفی، سعدی گلبیانی، فرزاد آبادی، کتایون‌ ریزخراتی، بهاره رضایی، طیبه شنبه‌زاده، آنا شکرالهی، حامد رحمتی، علی اسدالهی، غلامرضا بروسان، محمد آزرم، مازیار نیستانی، رسول یونان، کوروش همه‌خانی، ابوالفضل پاشا، آفاق شوهانی، رزا جمالی، پگاه احمدی، مانا آقایی، لیلا فرجامی، آزیتا قهرمان، هادی خورشاهیان، جلال خسروی، سهراب رحیمی، علی قنبری، کیوان نریمانی، یزدان‌سلحشور، مهدی موسوی، موسا بندری، محمدحسن مرتجا، رویا زرین، فرزانه قوامی، شبنم آذر، رضا چایچی، بهزاد زرین‌پور، علیرضا بهنام، علیرضا بهرامی، پوریا سوری، ساره دستاران، احمد حسینی، محمد تنگستانی، شهین خسروی‌نژاد، داریوش مهبودی، لیلی گله‌داران، روجا چمنکار، بنفشه حجازی، مهرداد قاسم‌فر، گراناز موسوی، بنفشه و بهاره فریس آبادی، رسول رخشا، امین مرادی، زری شاه‌حسینی، مریم فتحی، بهزاد خواجات، محمدحسن مدل، سعید محمدحسنی، علی یاری، مرتضا نجاتی، شیما کلباسی، نانام و…

از میان شاعران در قید حیات نسل قبل: سیمین بهبهانی، علیشاه مولوی، مسعود احمدی، حافظ موسوی، رضا براهنی، یدالله رویایی، عباس صفاری، علی باباچاهی، شفیعی کدکنی، محمود معتقدی، اسماعیل خویی، هوشنگ چالنگی، هرمز علیپور، سیدعلی صالحی، جواد مجابی، محمدعلی سپانلو، شمس لنگرودی، فرشته ساری، علیرضا پنجه‌ای، اکبر اکسیر، مفتون امینی، شهاب مقربین، اسماعیل یوردشاهیان، میرزا آقا عسگری، فرامرز سلیمانی، م. مؤید، ابوالقاسم ایرانی و…

البته ناگفته نماند ممکن است نام‌هایی را از قلم انداخته باشم و همه این نام ها که آوردم هم جزء دامنه‌های سلیقه شخصی‌ام به عنوان شاعر نباشند، یا اینکه بعضاً در دوره‌هایی این آدم‌ها در شعر و رفتارشان درگیر همان شارلاتانیزم ادبی که گفتم شده باشند، اما اینها چهره‌های شناخته شده شعر امروز ایران، از جریان های مختلف هستند.

 –       برای معرفی هر چه بهترِ شعری که نسل امروز شاعران ایرانی خلق می‌کند به مخاطب شعر، چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟

  به نظرم یک راهکار مهم وجود دارد، و آن این است که مخاطب با دقت خود سر و کار داشته باشد، این را نیما می‌گوید، که خلوت مخاطب این موضوع را بر او روشن می کند، وقتی بداند که شعر برخوردار از مایه، شعری نوآور، شریف و دارای ظرفیت های بالای روحی است، آن وقت با دقت آن را از میان انواع نمونه ها پیدا می‌کند، شعری که در رفتارش طبیعت اصیل دارد، شاعرش هم در رفتار طبیعت و نمایشی به دور از تظاهر و منفعت طلبی های فریبکارانه دارد، شعر دارای قوه و خلاق با دقت شناخته می شود، البته هیچ قضاوتی هم به مثابه مذهب و تعبدی جاودانه نیست، و نباید چنین نظری را محل تخمین زدن همه ادبیات قرار داد، این هم اشاره دیگری از نیماست، درپایان علاقه دارم به این موضوع هم اشاره کنم که نتیجه گرفته ام همه ما در ادامه هم آمده ایم، و تغییر های ادبی و نوآوری ها تدریجی هستند، هیچ کسی نمی تواند مدعی شود تنها نوآور ادبیات فارسی است، ادبیات فارسی مانند جریان یک رودخانه است، هم قلوه سنگ دارد هم شن و ماسه، در جایی گل آلود می رود و در جایی روشن، اما جریان است، یک جریان بزرگ که همه چیز در آن وابسته به هم است و درک این وابستگی برای شناخت آن جریانی که در نهایت به اقیانوس می پیوندد و نزدیکی‌اش با دریا را درک می کند خیلی اهمیت دارد.

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

۱ نظر

  1. Tar

    Hey, that’s pourefwl. Thanks for the news.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights