UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

شعر زنان در دهه‌ی هفتاد نسبتی با ساده نویسی ندارد

شعر زنان در دهه‌ی هفتاد نسبتی با ساده نویسی ندارد

گفت‌وگو با مهرنوش قربانعلی به بهانه‌ی انتشار کتاب “شهروند افتخاری جهان”
بخش ۲ – شعر زنان در دهه‌ی هفتاد نسبتی با ساده نویسی ندارد

 Jodeyri_Sepideh_crوقتی از چاپ نخستین کتاب شاعری قریب به پانزده سال و از نخستین ظهور نام و اشعارش در مجلات تخصصی حوزه‌ی ادبیات، بیست و پنج سالی بگذرد، شما جای من باشید، به او نمی‌گویید “پیشکسوت”؟… مهرنوش قربانعلی نزد من همیشه شاعری پیشکسوت بوده و است، هر چند که سن و سال‌اش چندان از من بیشتر نیست؛ و به واقع، بر خلاف تعریفی که در ذهن عامه و متاسفانه حتی در ذهن جامعه‌ی مطبوعات ما شکل گرفته است، پیشکسوت بودن به سن و سال نیست، به سابقه‌ی حضور حرفه‌ای در یک عرصه است و من هنوز نمی‌دانم برای عزیزانی که تا سال‌های سال، شاعران نسل من را با لقب “شاعر جوان” خطاب قرار می‌دهند، چگونه توضیح دهم که این “جوان” در اینجا توهینی‌ محسوب می‌شود به جایگاه و هویتی که یک شاعر بعد از سال‌ها تلاش جدی و مستمر در عرصه‌ی تخصصی‌اش، شعر، کسب کرده است. برای همین است که همچنان تکرار و تاکید می‌کنم که مهرنوش قربانعلی یک شاعر پیشکسوت است، هر چند که از نظر سن و سال، جوان محسوب شود. بخش دوم گفت‌وگویی را که به بهانه‌ی انتشار گزیده‌ای از اشعار تمام سال‌های شاعری‌اش با او انجام داده‌ایم، در ادامه می‌خوانید.

 بر اساس سلیقه‌ی شعری خودم – که کشف و شهود در شعر را به سرودن بر اساس موضوعی که از قبل در ذهن نقش بسته است، ترجیح می‌دهم – دو مجموعه شعر اول‌تان را بیشتر دوست داشتم و البته این اصلا به معنای رد ارزش‌های شعری سروده‌های بعدی‌تان نیست، بلکه فقط بیان یک جور سلیقه‌ی شعری است. به هر حال، من برای شاعری که صاحب سبک باشد و خودش مبدع یک سبک باشد، نه مقلد، احترام بسیار قائلم و شما در هر دو سبک شعری‌تان ابداع‌گر و به قولی، سرآغاز آن سبک‌ها بوده‌اید. برایمان از علتِ رخ دادن این تغیر سبک بگویید و از چگونگی دست یافتن به این خلاقیت و ابداع‌گری در سبک شعری.

 به برابرنهادهایی از این دست، چندان باور ندارم، تقابل‌های دوتایی میان مولفه‌هایی که به آن اشاره شد؛ آن قدر مطرح نیست که تا این اندازه به تفکیک به آن پرداخته شود، نگره‌های قیاسی الزام یا این یا آن را به همراه می‌آورد که خیلی ضروری نیست! در متن پسامدرن همان قدر که انسجام ارگانیک به چالش کشیده می‌شود، از امکانات شعری، غیرشعر و ضد شعر نیز می‌شود با ایجاد دگردیسی‌هایی در راستای پیش برد شعر بهره گرفت.

کشف دیگراز جهان و شهود دیگرگون به نگاه شاعر ازجهان هستی بستگی دارد که  در تقابل با آنچه در اندیشه‌اش می‌گذرد، نیست. خاستگاه نگره‌های فلسفی و عقلانیت مدنی در شعر می‌تواند، موثرترین کشف‌های هستی را نشان بگیرد؛ که گاهی ازآن با عنوان شهود نیزیاد می‌کنیم.

  دوست دارم بدانم نظر مهرنوش قربانعلی، به عنوان شاعری که چندین دهه فعالیت جدی و مستمر شعری (چه در حوزه‌ی سرایش و چه در حوزه‌ی نقد) داشته است، درباره‌ی جریان موسوم به “ساده‌نویسی” در شعر چیست؟ منظورم همین جریانی است که در دهه‌ی هشتاد مقابل جریان شعر زبان‌محور دهه‌ی هفتاد عَلَم شد و تعدادی رهبر و تعدادی هم طرفدار پیدا کرد.

 در دهه‌ی هشتاد گرایش ساده‌نویسی تبدیل به گرایش عمده‌ای در شعر شد، پیش از این نیز در بحث و گفتگوهایی اشاره داشته‌ام، از اصطلاح «ساده‌نویسی» در شعر آن‌ قدر با توسع استفاده می‌شود که بیش‌تر به مفهومی انتزاعی و غیرقابل استناد تبدیل شده است. اساسا مشخص نیست این ساده‌نویسی از چه روی ممتاز است و برای شعر ارزش محسوب می‌شود؟ این سادگی قرار است در چه وجهی از شعر اتفاق بیافتد؛ زبان، ساختار، فرم، فلسفه‌ی نگرشی و یا بافت شعر؟ اگر فرض را بر هر یک از موارد یادشده بگذاریم، چه دستاوردی خواهد داشت؟

اصرار بر ساده‌نویسی سوء تفاهم دیگری را هم فراهم آورده و آن عدم تمایز شخصی‌نویسی از بروز اثر انگشت فردی و ارائه‌ی هویت فردی منحصر شاعر در شعرش است. هویت فردی می‌تواند ناظر بر آرمان‌ها، رویکرد اجتماعی و نگرش فلسفی شاعر نیز باشد؛ نه تنها برانگیختگی حسی او در آن‌چه در چارچوب زندگی فردی‌اش می‌گذرد.

انتزاعی که در تعریف ساده نویسی  وجود داشته است، موجب  شده بسیاری ازشاعران جوان تری که  می توانستند به هویت‌ فردی شاخصی  درعرصه‌ی شعر دست پیدا کنند و آثارشان ظرفیتی داشت که می‌توانست، موجب بروز قابلیت‌های انحصاری در زمینه شعر شود، درهمگرایی کنار شاعرانی قرار گیرند که فاقد چنین شاخص‌هایی بودند.

از آسیب‌های دیگری که گرایش به ساده‌نویسی پیدایش آن را قوت بخشید، این بود که بازتاب و درخشش شعر آوانگارد و پیشرو را که در دهه‌ هفتاد اوج گرفته بود، به تعلیق درآورد، هرچند که هستی این شعر با تعویق روبه‌رو نشد و پویایی‌اش ادامه‌ یافت.

 اینجا لازم می‌دانم به یک ویژگی شعری شما اشاره کنم که شعر شما را از شاعر ساده‌نویس دهه هشتادی کاملا متمایز می‌سازد و آن این است که هم به کارکردهای زبان در شعرتان کاملا واقف‌اید و هم این‌که بر خلاف شعر دهه‌ی هشتادی که اصل را بر وجود مثلا یک یا دو سطرِ به قول خودشان درخشان در هر شعر قرار داده و بقیه‌ی سطرها در آن با سخن عادی و غیرشعری هیچ وجه تمایزی ندارد، در اشعار شما به هیچ سطری که از شعریت فاصله گرفته باشد برنمی‌خوریم. این چگونه اتفاق افتاده است؟ با وسواس در انتخاب کلمات و ساختمان بندی شعر و ویرایش چند باره، یا این‌که خود به خود رخ داده است؟

 شعر در زبان شکل می‌گیرد، از امکانات موجود در آن اجزایی را مصادره می‌کند و با دخل و تصرف در آن و پیدایش هنجارهای تازه هم زبان و هم شعر را پیش می‌برد و متحول می‌کند. بخشی از قاعده‌های بکر شعری با آفرینه‌های شعری پدید می‌آید. بنابراین در شعر به زبان و ریزبافت‌های زبانی بسیار توجه دارم، از تلفیق کارایی‌های بکر زبانی با فضاسازی‌هایی که با امکانات شعری، غیرشعری و حتا ضدشعری چیدمان آن را نقش می‌دهم، فرایند دیگرگونی را نقش می‌دهم.

گسست و پیوست‌های شعری هر چند شعرهایم را به سوی متن پسامدرن پیش می‌برند، اما باید اشاره کنم در شعر همه چیز مهم است، مولفه‌ای که از کنار آن به غفلت گذشت وجود ندارد. دنیایی از بینامتن و ارتباطات بینارشته‌ای با سینما، تئاتر و بینا ژانری با فیلمنامه، نمایشنامه  و… پیش روی ماست، شعر عرصه‌ی مخاطره و جسارت ورزی است.

شعر زنان در دهه ی هفتاد و چهره‌های شاخص آن به هیچ روی نسبتی با ساده نویسی بر قرار نمی‌کند و اغلب شاعرانی آوانگارد و پیشرو بوده‌اند، زیر آسمان همان قدر که به تعبیری هیچ چیز تازه نیست، از آن بیشتر هیچ پیدایشی خود به خود و از روی تصادف شکل نمی‌گیرد!

MEHRNOSH-GHORBAN-ALI

 خودتان برای خواندن، شعری که لیبل “دهه‌ی هفتادی” را بر خود دارد بیشتر می‌پسندید، یا بقیه‌ی جریان‌های شعری را؟ کدام جریان یا جریان‌ها دقیقا؟ و چرا؟

 در پرسش دایره انتخاب شعر دو سه دهه‌ی اخیرتعریف شده است، اگر فرض دیگری یا گسترده‌تری در میان باشد، این ترجیح فرق می‌کند حتا می‌تواند فرا – مرزی تر شود. معطوف به همین پرسش باید بگویم، شعری که فرادوره‌ای باشد، جسورتر از موقعیتی که در آن تعریف می‌شود حرکت کند!، شگفتی آفرینی و خلق هنجارهای دیگرگون زبانی، ساختاری و تنوع فرمی را از یاد نبرده باشد، از انباشت تجربه‌های پیش از خود گذر کرده باشد. شما خود به شعر دهه‌ی هفتاد اشراف دارید، لیبل دهه‌ی هفتاد دارای شاخه‌های گوناگونی بوده است. از تئوری زبانیت که توسط دکتر رضا براهنی مطرح شد و در کتاب‌های «خطاب به پروانه‌ها» و «چرا من شاعر شعر نیمایی نیستم»، « گزارش به نسل بی سن فردا» و « رساله‌ی حافظ و بحران رهبری نقد ادبی» مباحث نظری آن طرح شده است، شعر پسا نیمایی که از سوی علی باباچاهی مطرح شد، شعری که عنوان آن همین دهه‌ی هفتاد بود و چهره‌هایی مانند مهرداد فلاح و علی عبدالرضایی و… در آن حضور داشتند، تحولات شعر زنان که بسیار چشمگیر بود و در آنتولوژی‌های شعر زنان قابل بازشناسی است و بسیاری دیگر از پیشنهادات، نظرها و نظریه‌هایی که در آن دوره مطرح شد و اغلب در یادها هست. از اغلب این جریان‌های شعری آثاری به یاد ماندنی بر جا مانده است، هر چند اساسا ترجیح می‌دهم؛ برای خواندن شعری که دارای خاستگاهی فلسفی، نگره‌های زبانی، ساختاری و تنوع اجرایی است که می‌تواند شایان تامل و ماندگار باشد،  لیبل آن را کنار بگذارم!

 کتابی در دست نوشتن یا چاپ دارید؟ شعر است یا مقاله؟ لطفا درباره‌ی سبک کارتان در کتاب جدید و تفاوت‌هایش با کتاب‌های قبلی برایمان بگویید.

در فاصله‌ی سال‌های ۹۱ تا ۹۲ دو کتاب درباره‌ی آثارم و از شعرهایم به جامعه‌ی شعری ارائه شد، در سال ۹۱ کتاب «دربرابر دست‌های جاودانگی» در نقد و بررسی کتاب‌های شعری که در کارنامه‌ام دارم به همت سهراب رحیمی «شاعر، مترجم، منتقد» تالیف و گردآوری شد که توسط نشر الکترونیکی مایا چاپ شد، در این کتاب علاوه بر دو فصل آغازین کتاب و کارنمای شعری‌ام که سهراب رحیمی به آن پرداخته است، ۴۲ نقد از دیگر منتقدان، صاحبنظران و چهره‌هایی از شاعران امروز ارائه شده است. کتاب دیگر «شهروند افتخاری جهان» است که پیرنگ گفتگوی ماست.

در سال‌های اخیر در نقد و بررسی شعر معاصر و امروز پرداخت عمده‌ای داشته‌ام، هرچند بخش گسترده‌ای از این پژوهش معطوف به بررسی کارنامه‌ی شعری چهره‌های شاخص شعر زنان اختصاص دارد، اما در کنار آن به شعر چهره‌های مطرح شعر معاصر و برخی از شاعران جوان نیز پرداخته‌ام که پژوهش‌های معطوف به شعر زنان را در الویت نشر قرار داده‌ام.

تازه‌های شعری‌ام هم در نظرگاهی دیگرگون با تجربه‌های شعری پیشین‌ام دارد، قدم دیگری است که از تلاقی گاهی میان سبک‌هایی که پشت سر گذاشته‌ام و ظرفیت‌هایی پر جنب و جوش که در میان بوده است شکل گرفته است. شعری که مبتنی بر رهایشی است ازهرآنچه می‌تواند قبضی در شعر ایجاد کند!

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار و بنیانگذار جایزه‌ی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازه‌ترین کتاب منتشر شده‌اش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعه‌ی «منطقی» که داستان‌های کوتاه او را در بر می‌گیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ برده‌است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: