UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

قلعه ی سرخِ دهلی در معرض تجاوزات تاریخی

قلعه ی سرخِ دهلی  در معرض تجاوزات تاریخی

دختر شاه اورنگ زیب، ۲۰ سال در زندان مخوف سالیمگار

یک دفعه وحشت کردیم. سر از جایی در آورده بودیم که فقط در فیلم های کامپیوتری یافت می همی شود. یا در رؤیاها، در اسطوره های یونانی، درکابوس ها. همان هند پر از اسرار و وهم. اول از یک بولوار بزرگ رد شدیم توی تاکسی. ما از معدود خود روهای محل بودیم. بولواری عظیم در دهلی کهنه به عظمت دیگر بناها و تسهیلات “شاه جهان” در قرن هفده. در پیاده روهای گسترده اش بساط هر آنچه تصور کنی برای فروش بر روی زمین چیده شده از گونی های غلات و حبوبات تا ادویه جات و دمپایی و لباس های مندرس. و این جا و آن جا بدن های لخت استخوانی، همان که مرتاض ها برای خود می سازند، خمیده برای انجام کاری. نه البته به سبب ریاضت خود خواسته آن چه که مرتاضان آگاهانه به آن توسل می جویند، بلکه به دلیل نداری و فقر مفرط. جلوتر تاکسی متوقف می شود. امکان پیش رفت نیست. سرِ گاوِ ارابه بر شیشه ی پنجره ی تاکسی چسبیده است گویی بوسه ای می طلبد. توک توک و سه چرخه و دوچرخه و گاوها و اسب های گاری کش و مردم فقط حرکت می کنند که از این مخمصه خارج شوند. آرام. با طمأنینه. نمی دانم کجاییم. در دشت وسیع دهلی که حتی یک تپه ندیدیم. اینجا فلات – صخره ای را می مانَد آن سویش ناپیدا. گویی بالای صخره ای بلند قرار داریم، مدور. در نیم دایره متوقف مانده ایم. به نظر در کابینِ توی تاکسی محفوظ می آییم. ولی هراس برمان داشته است. نه راه پیش و نه راه پس داریم. به راننده مشکوک می شویم. اما هیچ کاری نمی شود کرد. پیاده شویم که کجا برویم. با ظاهر متفاوت و پوششی کاملأ غیرمتعارف می ترسیدیم که هزار بلا سرمان بیاورند. شده است برای پول توی کیفمان. این ها گمان هایی بود که می زدیم. چقدر می توانست درست باشد؟ گفته بودند در دهلی تجاوز به زنان زیاد است. من تنها نبودم. ولی در مقابل این جمعیتی که نمی دانستیم چگونه آنها رامعنی کنیم، تنها نبودن کافی نیست.

فلاتی آن سویش ناپیدا

راننده به اشتباه مسیر را از اینجا طی کرده است و ما را در جایی از دنیا قرار داده که شاید هیچ جایی به آن شباهت ندارد. بالای فلات – صخره قفل شده ایم درون محفظه. کاروان گاو و ارابه و توک توک و آدم  و سه چرخه آرام آرام ولی می رود و این فرصت را می دهد که نگاه کنی در کجا قرار داری. و در این گیرو ویر این رخداد را یک امتیاز تلقی نمایی گرچه هنوز نگران بیرون شد از این جایی که گمان می کنی مهلکه است، هستی. یک امتیاز از این جهت که ناخواسته افتاده ای در یک مکان که خود هیچ گاه در ذهنت نمی گنجیده است وجود چنین مکانی که بخواهی برای بازدیدش برنامه بریزی. به راننده ابلهانه می گوییم برگردد در وضعیتی که هیچ جنبنده ای نمی تواند جنب بخورد. راه پیچ پیچ  در وتر بالای فلات کم کم باز می شود. گوشه یی سرخ از قلعه ی سرخ را  می توانیم حالا ببینیم. خیالمان حالا اندکی آسوده است.

از توی خیابان که به درون محوطه ی باز در ضلع جنوبی قلعه به آن وارد می شویم، فضا کاملأ متفاوت است. اگرچه توریست بخصوص توریست های محلی و کشوری در آن زیاد پرسه می زنند، اما قابل مقایسه نیست با چند قدم آن طرف تر که جماعت و توک توک ها و سه چرخه ها در آن می لولند و غرفه های فروش غذاهای خیابانی نیمی از سطح پیاده روی های باریک را گرفته اند. و هوایی که در آنجا نفس می کشیم گویی هوای ییلاق است خارج از شهر دود آلود، خاک آلود و سرسام آور از صدا. بویژه وقتی از محوطه ی بیرونی به آن سو راه یافتیم، به “باغ حیات بخش” گسترده از نوع چهار باغ های ایرانی برخوردیم با چمن زار های وسیع و درختان بلند نخل و مارپیچ های پلیکان که سمورهای یک رنگ و چند رنگ در آن جولان می دادند و گل های کاغذی مخصوص آب و هوای تروپیکال و دیگر گل های ویژه که رنگین می کرد فضای سبز را.

زندان مخوف سالیمگار

روح جفا دیده‌ی زینب نیسا در فضای دهلی کهنه

قلعه ی سرخ درکانون دیوار شهر دهلی کهنه که “جهان شاه آباد” نامیده می شد قرار داشت و در کنار آن در جزیره ای میان رودخانه ی یامونا قلعه ی سالیمگار  قرار گرفته بود که توسط سلیم شاه سوری در سال ۱۵۴۶ ساخته شد و  یکی از ترسناک ترین قلعه ها در تاریخ شناخته شده است. این قلعه اکنون سواتانتراتا سنائی اسماراک ( یادبود جنگنده های آزادی) نامیده می شود. این قلعه محل مخفی تجهیزات نظامی و زندان مخوف بریتانیا بوده و اکنون خالی از سکنه است و تنها زندانیان، جنگجویان شجاع برای آزادی، رهبران ارتش ملی هند، مرده در میان دیوارها و سیاه چال های آن  باقی مانده اند. مردم وقتی به این قلعه می نگرند ته خنده ها و پچ پچ ها و ناله ها و به هم خوردن زنجیرهای آهنی را به گوش می شنوند. این قلعه طی سالها با آب رودخانه فروریخته و استحکامات بلند و تعدادی دژهای مستحکم آن برجا مانده است.

تعدادی از فرمانروایان مغول در این قلعه زیستند قبل از ساختمان شاه جهان آباد، از جمله همایون شاه قبل از باز پس گیری دهلی در سال ۱۵۵۵؛ جهانگیر شاه پلی ساخت تا قلعه را به خشکی اصلی متصل کند که بعدها توسط بریتانیا برداشته و به جای آن خط آهن کشیده شد؛ شاه جهان آن را به قلعه ی سرخ وصل کرد و سرانجام در زمان حکومت اورنگ زیب تبدیل به زندان دولتی گردید. این شاه دخترش زینب نیسا را به مدت ۲۰ سال در این قلعه زندانی کرد تا سرانجام پژمرد و مرد. می گویند روح جفا دیده ی زینب نیسا پاتوق سالیمگار است. در زیر مهتاب زینب نیسا لباس سیاه می پوشد و دوبیتی هایش را می خواند. زندگی او در اسرار کفن پوش شده است. با این حال اگر باور کنیم که اشعارش آینه ی قلب اویند، او انسانی بوده است با غروری سرکش. عده ای در همسایگی این قلعه (چادنی چوک، نای ساراک، و چور بازار) معتقدند که صدای پاورچین های او را شنیده اند.

حرمسرای بی پنجره، نوبت خانه (خانه ی ضرب)

صف خرید بلیط  توریست ها و اهالی هند متفاوت بود و قیمت خرید بلیط چند برابر برای توریست ها با نشان دادن یک کارت هویت. قیمت بلیط برای هندیان ۴۰ روپیه و برای ما توریست ها ۵۰۰ روپیه. بنای قلعه ی سرخ یا لال قلعه در میان باغ با ستون ها و ارک های قرینه ده سال طول کشید تا ساخته شود. مانند اغلب قلعه های مغولی یک بنای اصلی به نام “دیوانِ عام”  دارد که ساخته شده بود تا امپراطور با مردم در ارتباط باشد. ستون های بلند و طلایی در بالای سکو مرز بین شاه و مردم بود. و “دیوانِ خاص” که برای اجتماعات خصوصی در نظر گرفته می شد. “تسبیح خانه ” نیز در این بخش قرار دارد و هم چنین “خوابگاه” و رخت کن (توش خانه). هم چنین “حمام خانه” با سنگ های قیمتی مرمرین و تزئینات شاهانه در قسمت “دیوان خاص” واقع شده است. “برج شاه” به عنوان دفتر کار امپراطور بخش دیگری از این بناست. “رنگ محل” برای زن های امپراطور، حرمسرای بی پنجره ی سیاه و سفیدی چون بنای زندان از بیرون است در آن سوترک که در کنتراست با رنگ سرخ قلعه خود جلوه ای از نوع دیگر داشت با گنبدهای طلایی. ورود به داخل برای عموم جایزنبود. اما گفته می شود که درون آن قصرِ رنگ هاست با استخری عظیم و سقفی تزئین شده و آینه کاری های مجلل. و در آغاز ورود به باغ “نوبت خانه” یا “نگارخانه” قرار دارد که در آنجا هنگام مراسم موسیقی نواخته می شد و هم در طی روز چند بار نوای ساز و ضرب در محوطه منتشر می گردید. “ممتاز محل” که توسط جهان شاه برای زن سوگلی اش ارجمند بانو بیگم معروف به ممتاز محل دختر یک اشرافی پارس در زمان اکبر شاه ساخته شد نیز، الان به موزه تبدیل شده است. سکویی بلند جهت اجرای مراسم عمومی در بنایی ویژه در سویی دیگر صحنه ی جشن های باشکوه در فیلم ها را مجسم می کرد و بنا هایی در چهارگوشه ی باغ برای دیگر خدمات تو را می گذاشت در دنیائی از جنس دیگر، از آن جنس که گویا همه چیز بهشتی بود. و حوض بسیار بزرگی در میان که آب در آن وجود نداشت هنگام بازدید ما. و فضاهایی بزرگ تر، سبز با دیوارهای کهنه و ترمیم نشده در پشت محوطه بی استفاده رها شده بودند. و رفتن به قسمت فوقانی قلعه که با پله هایی قرینه از دوسو در فضای باز  به آن راه می یافت برای عموم مجاز نبود. بناها توسط یک کانال آب به نام “نهرِ بهشت” به یکدیگر ارتباط دارند و ترکیبی از سنت ها و رسوم معماری تیموریان و پارسیان را عرضه می کنند که در آن نشانه های زیادی از فرهنگ گورکانیان، سلسله ای از مسلمانان سنی شامل مغول های ترک از اسلاف تیمور لنگ دیده می شود. تیمور داماد چنگیزخان موسس امپراطوری مغول به شدت تحت تأثیر فرهنگ پارس قرار داشت.

قلعه ی سرخ در سال ۱۶۳۹ در زمان  امپراطور مغول “شاه جهان” ساخته شد توسط استاد احمد لاهوری. و تاج محل را نیز او بنا کرد. دوره ی حکومت شاه جهان  به عنوان عصر طلائی معماری مغول شناخته شده است. او از جمله تاج محل را برای زن مورد علاقه اش ممتاز محل ساخت. قلعه ی سرخ در طول رودخانه ی یامونا قراردارد. آب آن خندق های اطراف دیوار ها را پر می کرد. این قلعه بعد از قلعه ی آگرا ۲۰۰ سال پایتخت امپراتوری مغول ها بوده است تا سال ۱۸۵۷. قلعه ی سرخ نامیده شده است زیرا دیوارهای آن را از سنگِ شنیِ سرخ ساخته اند. دیگر بنا ها ی هند مانند بنای همایون شاه و کاخ آگرا و تاج محل تحت تأثیر معماری قلعه ی سرخ که ترکیبی از معماری مغولی، پارس و هندی است مایه گرفته اند و در اغلب آنها بنای مرکزی در میان چهارباغی الهام گرفته از چهارباغ های پارسی در اطراف قرار دارد.

حرمسرای بدون پنجره ی شاه جهان در قلعه ی سرخ

قلعه ی سرخ توسط نادرشاه افشار در سال ۱۷۴۷ موردغارت قرار گرفت و بسیاری از جواهر آلات و کارهای هنری قلعه به سرقت برده شد. سپس مقدار زیادی از سازه های باارزش مرمری قلعه توسط استعمارگران بریتانیائی در سال ۱۸۵۷ ویران گردید. پس از آنکه دیوارهای دفاعی قلعه ویران شد قلعه از آن پس به عنوان پادگان مورد استفاده قرار گرفت. قلعه ی سرخ هم چنین محلی بود که استعمارگران بریتانیائی آخرین امپراطور مغول را قبل از اینکه وی به رانگون تبعید شود، به محاکمه کشیدند.

ادامه دارد…

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

مهین میلانی: روزنامه‌نگار آزاد، نویسنده، مترجم، عکاس، گرافیست و فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری و جامعه‌شناسی از تهران و پاریس است. در ایران با روزنامه‌های آدینه و دنیای سخن، جامعه‌ی سالم، ادبیات اقلیت، شرق، و...فعالیت داشته است. در فرانسه با روزنامه‌های فرانسوار و لوپوان. در کانادا با نشریات لووار، جرجیا استریت، کامان گرانت، نورت شور، میراکل، شهروند‌ بی‌سی، رادیو زمانه و بسیاری نشریات دیگر.
کتاب "کنسرت در پایان زمستان" از اسماعیل کاداره نویسنده‌ای که بعد در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی ادبی "‌من بوکر پرایز" شد را از زبان فرانسه به فارسی در ایران ترجمه کرد و نشر مرکز آن را به چاپ رساند. صدها مقاله، گزارش، نقد ادبی و ترجمه به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسه به چاپ رسانده است. با مجامع ادبی کانادایی و ایرانی در کانادا فعالیت های زیاد داشته و بارها برای داستان خوانی و شعر خوانی توسط آنها دعوت شده است. در سال ۲۰۰۴ به عنوان مدیر هنری فستیوال قصه خوانی ونکوور استخدام شد و چندین سال در فستیوال‌های فیلم و جاز این شهر سمت‌هایی در بخش مطبوعات داشته است. در اولین فستیوال فیلم به زبان فارسی در ونکوور به عنوان یکی از قضات در داوری فیلم‌ها شرکت داشت.
مهین میلانی کتاب "تهران کوه کمر شکن " را در سال ۲۰۰۵ آغاز به نگارش کرد. نگارش آن متوقف شد تا سال ۲۰۰۹ و در سال ۲۰۱۰ اولین بار به چاپ رسید. این کتاب از طریق آن لاین به فروش می‌رود. به تازگی نشر زریاب افغانستان کتاب " تهران کوه کمر شکن " را منتشر ساخته است. مهین میلانی هم اکنون چندین مجموعه‌ی داستان کوتاه، شعر و رمان در دست انتشار دارد.
عکاسی و گرافیک دو رشته ایست که بخشی از تحصیلات و فعالیت های حرفه ای مهین میلانی را به خود مشغول داشته و با نشریات گوناگون به عنوان طراح گرافیست و دیجیتال آرتیست و عکاس همکاری داشته است.
http://milanimahin.blogspot.ca/
http://vancouverbidar.blogspot.ca/
[email protected]

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: