
معنا زدایی

شعری که دارید میخوانید شعر نیست
یک خیابان است پر از کلمه
تقصیر من نیست اگر این خیابان
به پلی میرسد آن هم پر از کلمه
یکی از کلمه ها خودش را از پل
به پایین پرت میکند
چند کلمه گوشی به دست
عکس میگیرند
آن طرف پل یک کلمهی مسلّح
چند کلمه را میکشد
وقتی میپرسید چرا؟
میگوید: به نام خودکار بخشندهی مهربان
من سانسورچیام، کلمات حرام را
از خیابان حذف کردم
در ساعتی دیگر یک کلمه
کلمهی دیگری را صدا میزند:
«از طرف سعید امامی هستم، سوار شو!»
نزدیک غروب دو کلمه شبیه دهان
به هم نزدیک میشوند قبل از این که بوسیده شوند،
با دستبند از خیابان جارو میشوند
وقتی میپرسید چرا؟ میگویند:
«شب سردی در راه است، شما هم میخواهید؟»
و یک دسته دستبند نشانت میدهند
با لبخندی سرد و کِشدار.
تقصیر من نیست اگر بعد از این اتفاقات
شب سردی از راه میرسد
تقصیر من نیست اگر خیابان ساکت
و بی رمق است
به شما کلمههای زخمی و منزوی هم
که دارید مرا میخوانید
هشدار میدهم تجمع معنادار ممنوع!
اینقدر نپرسید چرا؟
همانا که منم خودکار بخشندهی مهربان
مینویسم مینویسم،
ناگهان خط میزنم.
بهمن ۱۳۹۵