
ناصرخسرو و علوم طبیعى، کتابی تازه از دكتر محمدرضا توكلی صابری

٨٧ صفحه
انتشارات میر ماه، ١۴٠٠
شهرت ناصرخسرو بیشتر به عنوان شاعر فیلسوف، مبلغ دینى و جهانگرد است. در مورد جنبه هاى ادبى، فلسفى، دینى، كلامى، و سفرنامه نویسى آثار ناصرخسرو قبادیانى كتابها مقالات زیادى نوشته شده است. كتاب ناصرخسرو و علوم طبیعى گزیده اى است از دیدگاههاى ناصرخسرو در مورد علوم طبیعى كه از میان آثار او انتخاب شده است.
در این كتاب سعى شده است كه فقط نمونه هایى از شیوه اندیشیدن و نگرش او به علوم طبیعى پایه و كاربردى مانند جانور شناسى، گیاه شناسى، علوم زمین، پزشكى، نجوم، ریاضیات، و نیز پدیده هاى فیزیكى ارائه شود. خوانندگان براى اطلاعات بیشتر در باره این موضوعات مى توانند به كتابهایش رجوع كنند.
جنبش علمى كه در قرن دوم هجرى در جهان اسلام با ترجمه كتابهایى از زبانهاى فارسى، هندى، و یونانى به عربى آغاز شده بود در قرن سوم و چهارم همچنان ادامه یافت. در چنین فضایى بود كه تعقل و خردگرایى بسیار رواج داشت و نهضت معتزلیان و اسماعیلیه رواج یافت و اخوان الصفا كه شاخه فرهنگى اسماعیلیه بودند و با آنها ارتباط داشتند آثار خود را به وجود آوردند.
گسترش و پیشرفت علم و دانش و فلسفه در قرن پنجم هجرى به اوج شكوفایى بیرونى، غزالى، و كرجى معاصر بود. نكته جالب این است كه بیشتر این دانشمندان در جهان اسلامى یا ایرانى بودند، یا به نوعى متاثر از فرهنگ و تمدن ایرانى بودند و یا با آن در ارتباط بودند. تعداد دانشمندان در چهار قرن پیش از ناصرخسرو و كیفیت آثارشان و تاثیر آنها بر دانشمندان و متفكران بعدى در جهان اسلام بسیار قابل ملاحظه است. یك دلیل مهم آن آزادى اندیشه نسبى و خردگرایى بود كه در آن دوران رواج داشت اما در قرن هاى بعدىادامه نیافت و به تدریج رو به افول گذاشت و جایش را به تقلید و تعبد و تشرع داد. این پدیده از قرن ششم هجرى به بعد به حدى شد كه دانشمندان هرگونه ابداع و ابتكار و نو اندیشى را نهى كرده و بیشتر به دانشمندان قرون گذشته ارجاع مى دادند، چون راى و نظر آنها را بهتر، مستندتر و صحیح تر مى دانستند. از قرن پنجم هجرى به بعد تعصبات و تبلیغات مذهبى به شدت گرفت به دنبال آن نزاع هاى مذهبى بیشتر شد و معارف دینى اهمیت ویژه اى یافتند.
در زمان ناصرخسرو مخالفت علماء و فقیهان با دانشهاى طبیعى و ریاضى مانند پزشكى و نجوم شروع شده بود و ناصرخسرو كه خود این علوم را آموخته بود با آن دسته كه آنها را «علماء لقبان و فقهالقبان» مى نامید و آموختن این علوم را نهى مى كردند به شدت مخالفت مى كرد و آنها را گمراه و كافر مى خواند. در كتاب جامع الحكمتین كه تفسیر هشتاد و دو بیت شعر است كه ابوالمعالى على بن اسد امیر بدخشان براى او فرستاده و پاسخ به نود و یك پرسش فلسفى، منطقى، علمى، نحوى، دینى، و تاویلى در این شعرها را از ناصرخسرو خواسته است. ناصرخسرو از نظر فلسفى و دینى به آنها پاسخ داده است و به شدت از این مخالفت ساده اندیشانه آنها انتقاد مى كند و مى نویسد اگر پزشكى درمان بیمارى را مى داند، مانند كسى است كه درمان تشنگى و گرسنگى را مى داند و این دانش او سبب كفر او نمى شود و او در كار آفرینش خداوند دخالت نكرده است: «همى بر دین اسلام سلارى کنند که همى گویند که هر که گوید: من بدانم که سقمونیا طبیعت مردم را نرم كند، یا بدانم كه سكنجبین مر صفرا را بنشاند، او كافر است.. جهل از این قوى تر چگونه باشد؟ کفر بر گروهى مستولى شده است، که نه طبیعت طبیب همى گوید: سقمونیا من آفریده ام؛ یا منجم گوید: آفتاب را و كسوف را من همى فرود آرم. و اگر طبیب بر آنچ همى بداند که هلیله رنج حرارت و صفرا را از طبیعت ها دفع کند کافر است، نیز هر که بداند که آب رنج تشنه را و نان رنج گرسنه را دفع کند، کافر باشد، از بهر آنک هم دارو و هم طعام و هم شراب. آفریده هاى خداست. این ضلالت و کفر [را]-[که] اغلب این امت را افتاده است-نهایتى نیست» .
ناصر خسرو، با دانشهاى گوناگون زمان خویش آشنا بوده است. در مدت اقامت در یمگان كتابهایى را در زمینه فلسفه، حساب، الهیات و علوم دینى نوشت و همه عمر پربارش صرف اندیشیدن و نوشتن و مبارزه سیاسى بى امان بر علیه سلجوقیان و عباسیان شد. بررسى دیوان او و اشاراتش به موضوعات مختلف در مورد معارف دینى، ادبى، و علوم گوناگون زمان خود، ملل و نحل، كلام، فلسفه، نجوم، حساب و هندسه و موسیقى نشان از اطلاعات وسیع او در همه این زمینه ها دارد.
دكتر محمدرضا توكلى صابرى پس از دریافت دكتراى داروسازى از دانشگاه تهران به انگلستان رفت و دكتراى شیمى پزشكى را از دانشگاه دومونفورت وفوق دكتراى شیمى پزشكى را از دانشگاه اكستر دریافت كرد، سپس به ایران بازگشت و به تدریس در دانشگاه متحدین پرداخت. پس از تعطیل شدن دانشگاهها مدیریت بخش علمى كارخانه داروپخش را به عهده گرفت و به همكارى در طرح ژنریک با دانشگاه تهران پرداخت. سپس در سال ١٩٨۴ به آمریكا مهاجرت كرد و در دانشگاههاى ماساچوست و كانزاس به تحقیق در مورد غده فوق كلیوى و كشت بافت دهان پرداخت و پس از مدتى به دپارتمان بیوشیمى كمیكال ابستراكت سرویس پیوست.او در سال ٢٠١۵ از این شركت بازنشسته شد و اكنون به طور تمام وقت به نویسندگى علمى اشتغال دارد.
دكتر توكلى صابرى علاوه بر مقالات تحقیقاتى در زمینه تخصصى خود ژورنالهاى اروپایى و آمریكایى نویسنده و مترجم بیش از پنجاه كتاب در زمینه پزشكى، داروسازى، ادبیات و فلسفه است. دكتر توكلى صابرى در سال ١٣۵٢ اولین فرهنگ دارویى ، در سال ١٣٨٩ اولین فرهنگ داروسازى، و در سال ١٣٩۵ اولین فرهنگ طب سنتى انگلیسى-فارسى و فارسى-انگلیسى را منتشر كرد
انجمن ترویج علم ایران به دلیل فعالیتهای گسترده و پیگیر دکتر محمدرضا توکلی صابرى در انتشار کتابهای دانشگاهی، عمومی و ترویجی با هدف معرفی علم به عموم مردم و تلاشهای مسئولانه در راه پژوهش و تحقیق درباره تاریخ علم و مبارزه با شبهعلم، جایزه ترویج علم سال ١٣٩٧ را به ایشان داد.
در سال ١٣٨٢ براى اولین بار مسیر سفر ناصرخسرو را به تدریج در طى هفت سال رفت و از روستاها، شهرها و كشورهایى كه ناصرخسرو گذر كرده و از بناها، مسجدها، قلعه ها، دروازه ها، دولابها، کاریزها، زیارتگاهها، مزارها، گورستانها، بازارها، کلیساها، چشمه ها، نیل سنجها، آبشارها، و زیارتگاههایى كه ناصرخسرو بازدید كرده، عكس و فیلم گرفته و گزارش خود را از این دیدارها در كتاب سفر برگذشتنى نوشته است.
دكتر توكلى صابرى در پایان این مسیر دراز به دیدار مزار ناصرخسرو در كوهستانهاى بدخشان رفته و گزارش سفر و اولین عكسهاى آرامگاه ناصرخسرو را در كتاب «سفر دیدار» منتشر كرده است. هر دو كتاب بزرگترین جایزه ادبى ایران، یعنى جایزه جلال آل احمد، را دریافت كردند.
علاوه برآن دكتر توكلى صابرى پس از جستجوهاى زیاد دو نسخه قدیمى از سفرنامه را كتابخانههاى انگلستان و هندوستان پیدا كرده است كه به ترتیب ١٩٢ و ٢٨٨ سال قدیمىتر از نسخه هاى موجود است و بر مبناى آن متن جدیدى از سفرنامه ناصرخسرو را در دست انتشار دارد.
توكلى صابرى در سى سال گذشته مبارزه جدى را با شیادان و مروجان خرافات و مدعیان روشهاى پزشكى دروغین آغاز كرده و افراد مشهورى افشاء كرده است. بعضى از مقالات او در اینباره در كتابهاى علم چیست؟ و جهان فراطبیعى منتشر شده است و موجب توقف كار این مدعیان شده است.
او تاریخ قدیمىترین كتاب مربوط به شعبدهبازى را كه تاكنون تصور مى شد توسط اروپایىها و در قرن شانزده میلادى نوشته شده است با معرفى كتاب تحفه الغرایب ابو حاسب طبرى در نشریه انجمن جهانى شعبده بازان ششصد سال به عقب و از اروپا به ایران برد. او به سبب به خاطر این كشف در سال ٢٠١٧ لوح افتخار انجمن جهانى شعبده بازان را دریافت كرد.
زندگینامه ناصرخسرو
ناصرخسرو قبادیانى، ابومعین حمیدالدین ناصربن خسرو قبادیانى مروزى در شهریور سال ٣۹۴ هجرى شمسى (١٠٠۴ میلادى) در روستاى قبادیان در بلخ در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. در جوانى به تحصیل علوم مختلف پرداخت و در دربار سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوى به كار دیوانى پرداخت. پس از شكست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به دربار سلیمان چغرى بیك، برادر طغرل سلجوقى، در مرو رفت و در آنجا هم به همین پیشه ادامه داد. او كه پارسىزبان بود و با تاریخ ایران آشنایى داشت، حكومت تركان سلجوقى را خوش نمىداشت. ناصرخسرو با پیروان مذاهب دیگر مانند یهودیان، زردشتیان، مسیحیان و مانویان آشنایى داشت و با آنها گفتگو مىكرد. در زمان او كانونهاى تشیّع كه عموما احساسات ضدسلجوقیان و خلفاى بغداد را داشتند در سراسر سرزمین ایران به طور پنهانى و یا نیمه علنى فعالیت داشتند و او با آنها در تماس بود. او در سن 42 سالگى خوابى دید كه زندگیش را براى همیشه تغییر داد. ناصرخسرو كه اكنون گرایش به تشیع پیدا كرده بود، به نیت رفتن به حج، و در واقع رفتن به مصر و مطالعه و تحصیل بیشتر در زمینۀ مذهب اسماعیلى، به سفرى رفت كه حدود هفت سال طول كشید. او و برادرش و یك غلام هندو این سفر را آغاز كردند. در زمان او فاطمیان كه پیرو مذهب اسماعیلى بودند بر مصر حكمروایى مىكردند. او با كاروان بغداد كه معمولاً زایرین بخش شرقى خلافت بغداد، یعنى زایرین ایران و آسیاى میانه را به حج مىبردند، به حج نرفت. بلكه با كاروان شام سفر كرد كه معمولاً مسلمانان بخش غربى خلافت اسلام را به حج مى برد. قصد او به دست آوردن اطلاعاتى از مسیر راهها و آشنایى با شخصیتهاى مهم و عوامل حكومت فاطمیان در این مسیر و كمك گرفتن براى رفتن به مصر بود. ناصرخسرو پس از اولین حج به بیتالمقدس بازگشت و از آنجا عازم قاهره شد. در حدود سه سال در قاهره زندگى كرد و در محضر الموید فى الدین شیرازى داعى بزرگ اسماعیلى تعلیم دید و لقب حجت خراسان به او داده شد. در این سه سال دو بار دیگر از طریق دریاى سرخ به حج رفت. سپس در راه بازگشت به بلخ براى بار چهارم حج گذارد و به سوی وطن راه افتاد. ناصرخسرو با كاروان بغداد و یا شام به وطن خویش باز نگشت، بلكه به تنهایى شهر به شهر و ده به ده با برادرش مسیر بازگشت به بلخ را طى كرد كه مسیر بسیار خطرناكى بود. او با توصیهنامههایى كه در هر محل مىگرفت، از نقطهاى به نقطۀ دیگر حركت مىكرد تا به بلخ رسید. در آنجا شروع به تبلیغ مذهب اسماعیلى كرد، اما از دعوت او استقبالى نشد. ناصرخسرو پس از مدتى آوارگى و از این شهر به آن شهر رفتن سرانجام به دعوت یكى از امیران بدخشان به یمگان سفر كرد و بقیۀ عمر را در همانجا گذراند. او در دوران سفر خود شرح حوادث سفرش را روزانه در دفترى مىنوشت كه پس از بازگشت خلاصهاى از آن را براى استفاده پارسىزبانان فراهم كرد كه اكنون آن را در دست داریم و بهعنوان سفرنامۀ ناصرخسرو مشهور است. ناصرخسرو در مدت اقامت در یمگان كتابهایى را در زمینه فلسفه، حساب، الهیات و علوم دینى نوشت. او یك دیوان شعر به زبان فارسى دارد كه حاوى شرح غربت، حسرت، و دلخورىاش از روزگار و پر از پرخاشگرى، و اعتراض به نظم موجود است. تنها اثر او به زبان عربى یك دیوان شعر است كه نسخهاى از آن در دست نیست. آرامگاه او در روستاى حضرت سعید در نزدیكى جرم مركز ولسوالى (شهرستان) یمگان در ولایت (استان) بدخشان است.
او در سال ۴٨١ قمرى از دنیا رفت.