UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر ازمحمدعلی حسنلو

چند شعر ازمحمدعلی حسنلو
محمدعلی حسنلو

محمدعلی حسنلو

مجموعه شعر “سوال‌­ها!” اثر محمدعلی حسنلو از جمله کتاب­های جدیدی‌ست که از سوی انتشارات نصیرا در سال ۱۳۹۵ منتشر خواهد شد. حسنلو متولد چهارده آذر ۱۳۶۵ از شهرستان شمیران است و در حال حاضر به همراه خانواده‌ی خود در استان البرز زندگی می‌کند. او فعالیت حرفه‌­ای خود را در حیطه­‌ی شعر از سال ۱۳۸۴ آغاز کرده است و همچنین در طی این سال­‌ها مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه شهید بهشتی و مدرک کارشناسی ارشد را در رشته­‌ی ریاضیات کاربردی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر دریافت کرده است. پیش از این دو کتاب به نام­‌های “یک دقیقه سکوت” و “گنجشکی با حنجره­‌ی زخمی” به صورت الکترونیکی در طی سا­های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۱ منتشر کرده است. “تعمیر با جراحت‌­های اضافه” کتاب دیگر حسنلو بود که در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات نصیرا روانه‌­ی نمایشگاه کتاب شد. کتاب جدید او با نام ” سوال­‌ها!” شامل شعرهایی است که حسنلو در طی سال­های ۹۱ تا ۹۳ سروده و سعی کرده است با ارائه‌­ی فضاهای متفاوتی نسبت به کتاب­‌های قبلی دست به تجارب تازه‌­تری بزند. سه شعر از کتاب جدید او را که در نمایشگاه کتاب تهران از طریق غرفه‌­ی انتشارات نصیرا قابل تهیه خواهد بود، در ادامه می‌خوانید.

آدرس غرفه انتشارات نصیرا:  سالن ۳، راهرو ۳، غرفه ۱۱۸۷

[clear]

نام شعر: لحن

[clear]

صدای رفتن با صدای آمدن فرق دارد

صدای نشستن با صدای ایستادن

فریاد هم شرایط خودش را دارد

اگر گوش­ات را بر دهان بگذاری

لحن­های متفاوتی شنیده می­شود

لحنی که کنارِ دوستانت داری

لحنی که رسمیت می­دهد به حضورت

وَ لحن­هایی که چند ترکیب خنثی وُ بی­انگیزه­اند

من در سرم پیوندِ بی­قرارِ سلول­ها را باور دارم

رفتاری که خونم انجام می­دهد

وَ تبی که تند از من چند تصویرِ نامتشابه می­سازد

یعنی تناقض، بخشی از رابطه است؟

باید برای هر لحظه­ای صدایی تازه را پوشید؟

نمی­شود با صدایی شاد به ناشناس پشتِ گوشی جواب داد؟

جدی جدی به همه گفت:

دیگر تمام شد

مرا با یک حنجره

در کلاس­ها وُ اتوبان­ها وُ پارک­ها خواهید دید

باید به هوای اطراف بگویم بَدل­های مرا فراموش کنند

ای گوش­های بی­قرار

به جوی که در زیر پوستتان پنهان کرده­اید بگویید:

دیگر همه چیز عوض شده، عوضی­تر، صدایی که از من می­ساختید

[clear]

[clear]

Book

نام شعر: تامل

[clear]

دستی که حمل می­کنی

ممکن است کف بینی حیات باشد وُ پوستت

با چند مایعِ قرمز وُ کوچک

پیش‌­بینی صحنه­‌هایی

که تنها، تنها مالِ تواَند

زندگی: با چهره­ای دَرهَم

ابروهایی بَرهَم وُ

فرسودگیِ آرامِ مویرگ­ها

غلط اگر ببینی، غلط­‌ها با تو رشد می­کنند

وَ جسمت خیال خواهد کرد

حضورِ ظریف وُ لطیفش

تمام نخواهد شد

زمان اما، ستایش­گرِ اماهاست

خوابی را که دیده بودی

وَ دستی را که تفسیر کرده بودی

معترضانه پرت می­کند

نگفته بودم:

سقفِ آرزوهایت را تنظیم کن

از رفتارهایِ خون

من اعتراض را بیشتر

وَ پوسیدگی را البته، بیشتر از بیشتر

همراه پاهایم حمل کرده‌­ام

[clear]

[clear]

نام شعر: گزارش

می­گویند حل شده است

با یک لبخند (!)

لبخندی که شفا می­دهد

لبخندی که صندلی شفادهنده را قدرتمندتر می­کند

باید خوشحال باشیم که لب­‌ها

شانسی بزرگ را نصیب‌مان کرده‌­اند

اینکه جنگ سرخورده از پشتِ میزها بازمی­گردد

وَ ما مجبور نمی­شویم پناهنده­‌های بیشتری

برای وطن­‌های خارجی تولید کنیم

مجبور نمی‌­شویم در مرز

آوازهایی بی مرز بخوانیم

وَ برای خانواده‌­هایمان بنویسیم

همه چیز خوب است جز

تنی که آن­را جا گذاشته‌­ایم

خنده‌­ای که بیشتر

وطن ولی

ترفندی­ست برای جدایی

بهانه‌­ای­ست برای مرگ

وگرنه وطن­‌ها

عاقلانه خط­‌هایشان را پاک می­کردند

مرزهایشان را بیشتر

من لب­های زیادی را دیده‌­ام

که خندیده­‌اند وُ منفجر شده­‌اند

وَ لب­‌هایی را نیز

که بی­‌خنده در هوا محو

با این حال

از عادتِ دوربین­‌هاست

که این­طور عکس بگیرند

وَ از عادتِ­ ما

که نگرانِ عکاس‌­ها باشیم

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: