UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر از دکتر اسد الله حبیب

چند شعر از دکتر اسد الله حبیب

۱۹۴۱ تولد

از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۷   مکتب متوسطه  شهر میمنه

 از۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰   لیسه دارالمعلمین کابل

از۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴  شعبه دری دانشکده ادبیات دانشگاه کابل ودریافت سند لیسانس

از ۱۹۶۷  مطالعه نشر روزنامه های محصلان در دانشگاه های اندیانای امریکا .

از ۱۹۶۸  تا ۱۹۷۳  تحصیل و تحقیق در انستیتوت زبانهای شرقی دانشگاه دولتی مسکو، دفاع دکتوری با نگارش پایان نامه زیر عنوان « بیدل و چهار عنصر »  و به دست آوری Ph D    درادبیات . ۱۹۴۱ سال تولد

 وظایف تدریسی و اداری

۱_ از ۱۹۶۵  تا ۱۹۶۸   تدریس  دردانشکده ادبیات دانشگاه کابل

از ۱۹۶۸تا ۱۹۷۲ دریافت دکتورا در بیدل شناسی از ماسکو

۲_ از ۱۹۷۳  تقرر دوباره دردانشکده ادبیات دانشگاه کابل  ( پس از ختم دوره داکتری درمسکو )

۳_ از ۲۹ می ۱۹۷۴  ( ۸ جوزای ۱۳۵۳ هجری شمسی ) تا ۱ سپتمبر ۱۹۷۴ ( ۱۰ سنبله ۱۳۵۳ )  مدیر عمومی نشرات دانشگاه کابل  ،  همزمان  ادامه تدریس در دانشکده ادبیات  .

۴ _از ۱ سپتمبر ۱۹۷۴   تا ۱۴ می  ۱۹۷۵  ( ۲۴ ثور ۱۹۵۷ ) مدیر عمومی تعلیم و تربیه دانشگاه کابل ، همزمان با ادامه تدریس دردانشکده ادبیات .

۵_از ۱۹۸۰ ( ۱۲میزان   ۱۳۵۹  )  تا ۱۹۸۲     انتخاب به سمت رئیس انجمن نویسندگان افغانستان

۶ _ از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸     رئیس دانشگاه کابل .

۷ _ از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱        عضو اکادمی علوم افغانستان

۸ _ از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲    عضو پارلمان افغانستان

آثار دکتر اسد الله حبیب

کتابهای پژوهشی ادبی و تاریخی :

 ۱_ بیدل _ شاعرزمانه ها ، نشردانشگاه کابل ، ۱۹۸۵

۲ _ راه گورکی در زندگی و هنر ، کابل ، ۱۳۶۴  ( ۱۹۸۵ م )

۳_ ادبیات دری در نیمه نخستین سده بیستم ، دانشگاه کابل ، ۱۹۸۷ و چاپ دوم ، پشاور ، ۱۳۸۱(۲۰۰۲ م )

۴_ دیدار با سپیده ،  مجموعه مقاله های پژوهشی درباره ادبیات و هنر ، نشربیهقی ، کابل ، ۱۳۶۱ ( ۱۹۸۲ م)

۵ _ ویژگیهای داستانی شاهنامه ، نشر بیهقی ، کابل ، ۱۹۸۹

۶_ بیدل و چهار عنصر ، نشر وزارت تحصیلات عالی افغانستان ، کابل ، ۱۹۸۹

۷_ دوره امانی ، پژوهشی در وضع فرهنگی اجتماعی زمان امیر امان الله ،نشر اکادمی علوم

افغانستان ، کابل ، ۱۹۹۰ م

۸ _ دستورزبان دری ، ویانا ، ۲۰۰۴ ، چاپ دوم ، کابل ، زمستان ۱۳۸۳

۹_ ویژگیهای داستانی شاهنامه ، هامبورگ ، ۲۰۰۵

رمانهای کوتاه و مجموعه های داستان:

۱_ سپیداندام ( داستان میانه _ رمان کوتاه ) ،  کابل ، ۱۳۴۴ ( ۱۹۶۵م )

۲_ سه مزدور ، گزیده ۱۰  داستان کوتاه ، کابل ، ۱۹۶۷ و چاپ دوم ، کابل ۱۹۸۸

 ۳_ داسها و دستها ( داستان میانه ) ، بیهقی ، کابل ، ۱۹۸۴

۴_آخرین آرزو ، گزیده   ۱۳  داستان کوتاه ویک نمایشنامه و یک فلم نامه ، انجمن نویسندگان افغانستان ، کابل ،۱۳۶۴ (  ۱۹۸۶م   )

۵_ نظرگل ( داستان میانه یا رمان کوتاه ) ، کابل ، ۱۹۸۷

نمایشنامه ها:

۱_ شب و شلاق ، درسال۱۹۷۹  با دایرکت عبدالقیوم بیسد برسن کابل تیاتر به نمایش گذاشته شد .

۲_ خشم خلق  ، درسال۱۳۵۸( ۱۹۸۰)   با دایرکت حمید جلیا برسن کابل تیاتر نمایش داده شد . و درهمان سال درمجله ژوندون انتشاریافت و سپس در مجموعه داستانهای آخرین آرزو به چاپ رسید .

دفترهای شعر:

۱_ خط سرخ ، کابل ۱۳۶۲ (۱۹۸۴ م )

۲_ وداع با تاریکی ، کابل ۱۳۶۴ (۱۹۸۷)

۳_ آتش درنارنجزار  ، کولن ،

بازکن در را  

بازکن در را که آزادی و نان می آورند

خاک می خواهند ، یعنی رایگان می آورند

بندوبازِ بازوبسته بودن در نیستند

نان وآزادی زراه آسمان می آورند

گرنیاوردند نانی ، خیر ، بهرزلف ما

 شانه های بهترین نوع جهان می آورند

نردبان آسمان مولوی ناید بکار

 ازبرون هرگونه خواهی نردبان می آورند

ازشبان هم مهربان تر گرگهاآورده اند

گرگ هم طبق تقاضای شبان می آورند

دزد را اول  به  آن سو ها اشارت می کنند

بعد بهرپاسبان هم پاسبان می آورند

ارمغان حرف نشنو های آزادی طلب

کنده و زنجیر آزادی نشان می آورند

ازبرای باغها رنگ دگر آورده اند

آب ازجوی دگردربوستان می آورند

مرغ باید بازبان دام خوشخوانی کند

آن زبان را گرنداند ترجمان می آورند

 ریزمی کردند جلهایی که دی از عشق باغ

بهرصیادان کنون تیروکمان می آورند

______________________________

جل : (جَ)  پرنده یی خوش خوان ، باتاجی کوچک . درایران چکاوک می نامند .

ریزکردن : خوانش پیوسته  و دوام دار جل .

قفس  

صد نسل کبک مردند ، اما قفس بحال است

زین بیشتر ببالد ، بسیار احتمال است

ازبهرماهیان در ، هیچ آبگیر جا نیست

تمساحها برآیند ، اندیشۀ محال است

دنیا شدست دشت آوارگی مردم

درسرنوشت آدم ، این آیت زوال است

از دل اثر مجویید ، درهیچ جای دنیا

یا هست جای جایی ، کم چین و خال خال است

گویند بی شمالی برگی زجا نجنبد

گه خود نمایی برگ ، انگیزۀ شمال است

هرروز می فزاید بر اشک و آه مردم

فردای نارسیده در زیریک سوال است

فرزند می برآید مشتاقِ سنگ بازی

این سرنوشت شوم و دردآورکلال است

درمسلخ زمانه   ،  آدم بها ندارد

شرما برین تمدن ، این چیست ؟ این چه حال است

حسنک و دار

خانه از اشک یتیمان شده غرقاب چکک

گله داریم همیش و همه از چرخ فلک

سر جمشید برهنه که عقاب آرد تاج

سام فرزند نهد در بر البرز، چتک

فخر کاووس بود بستن دست رستم

فخر رستم که زند ز خم به سهراب خپک

نیم دنیا سیه از سوگ سیاووشان است

نیم دیگر به چراغانی و دهل و تنبک

شرق در آتش و شرقی پسران رو به فرار

سوی آن غرب که از شرق خطرناک ترک

این زمان آمده لیلی به فغان از مجنون

مانده فرهاد ز بد خلقی شیرین هک و پک

بر زبان حرف بسی و همه از جنس دروغ

کله از گفتنی هیچ مگو گشته تکک

بخل و خودخواهی و بی باوری و سنگ دلی

همه در بستر بیداری ما گشته خسک

همه جا زمزمۀ لاف نژادیست بلند

قوم ما از همه سر، قوم شما است پچک

از دگر گشتن ارباب به دهقان چه رسد

چارقش کنده و صد پینه به دوشش کیپنک

باغبان جامۀ زربفت مبارک! چه غم ار

باغ خشکیده و یک برگ در آن نیست درک

ما ز تاریخ چه داریم، به ذهن کمپیر

قصه های غم و هر قصه ز دار و حسنک

باز سازند به زودی سرک و جادۀ شهر

نتوان زود ترک بین دو دل ساخت سرک

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: