UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر از مینو سیاهکالی مرادی

چند شعر از مینو سیاهکالی مرادی

(تئاتر بازی)

پشت چراغی که سبز نمیشود 

زیر بارانی که بند نمی اید 

به خیابانی فکر میکنم 

که باید قلبم

نخستین عابری باشد

که رو به روی تو

کنار صحنه

ایستاده است

از خیابان های خیس 

از درختانی که بی چتر

 برای دیدن تو

 سبز شده اند

عبور می کنم

پشت مردی با پالتوی خیس

 و سیگاری نیمه افروخته

می ایستم

تنهایی ام را پنهان کرده ام 

بین عابرانی که بی خاطره ای از تو می خندند

و منتظرند تا این صندلی بیفتد

 تا بیفتی

و بخندند 

باید از لا به لای این جمعیت عبور کنم 

با دستهایم خنده ها را کنار بزنم

و پیش از انکه در من چشم اهویی را شکار کنی 

نگاهت کنم

خیس تر از بارانی بودم که بر سر شهر می بارید 

خیس تر از درختانی که سبز ایستاده بودند 

خیس تر از سیگاری بودم که حالا در دست مرد خاموش شده بود

در چشم آدمهایی که قهقهه می زنند

نگاهت میکنم

شانه هایم سنگین می شود

—     نباید بر شانه هایت شاپرکی بنشیند

نشستن قاصدکی شانه های تو را می لرزاند

دوستت دارم با تمام اندوهی که

در قلبت پنهان کرده ای

با آواز هایی که در من

کنار گیتارت جا گذاشته ای

باید نزدیکتر بروم

تا موهای چسبیده بر پیشانیم را بالا بدهی

به گونه های بارانیم دست بکشی

 و چتر را از دستهای بازیگری که

 روبرویت بازی میکند بگیری

بالای سرم بگذاری

و هیچکس نفهمد این زن را هرگز کسی در این داستان ننوشته بود

شبیه من که هرگز تو را ننوشته ام

ولی همیشه تو را می خوانم

 

(عقربه ها)

به دریا نگاه میکنی

دریا آرام میشود

به من نگاه میکنی

آرام میشوم

به ساعتت نگاه کن

بگذار زمان بایستد

آرام شود

و عقربه های که ما را همیشه دلتنگ تر میکند

عاشق شوند

 

(بی انتهایی)

ما دو تن هستیم

با یک قلب

وقتی دستهای تو را میگیرم

ما بی انتها میشویم

 

«حواس تنهایی»

با دلتنگیت

به من گفتی دوستت دارم

تا حواس تنهاییم را پرت کنی

با غمی که زیر بارانی ات پنهان می کنی

به من لبخند میزنی

تا زیباترین رویاهایم را

برای بعد از مردن

کنار نگذارم

 

 

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

سخنرانی و کتاب‌خوانی

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: