
چند شعر و چند ترجمه از زیبا کرباسی

آهواره ۷
بگو
جهان
درهای جهنمی ش را
قفلی بزند
بهشت آغوش تو
به روی من باز است
آهواره ۶۰
برفها روی زمین عکس خدا را میکشند
مثل من که تا میآیم لب به عشق باز کنم
آب میشوم
جنابِ زندگی
به چپ چپ
کدام چپ؟
به راست راست
من یکی هرگز!
حدّ و حدّ و حدّ
ندارم! نمیدانم! نمیتوانم!
میتوانی
ماشه را درجمجمهام بتکانی جناب!
آزاد!
* * *
و چند ترجمه از شعرهای دومان اردم
برگردان از ترکی زیبا کرباسی
۱
شعری برای پریااااا….
اگر قحطی بزند روزی
دنیامان را گرسنگی بگیرد
ببخش عشق من
شاید اولین کسی که جسدت را بخورد من باشم
۲
کفتر خشک پشت ویترین
به فکر انقلاب است
می پرد همین روزها
۳
برای ائلا نوزاد تازه چشم گشوده به جهان دوست و برادرم رامین جهانگیر زاده
در سرزمینی که پا بر زمینش فشردی
از شکم های برآمده اوّل پدر میزندت
بعد معلم
بعد پلیس
بعد خودت خودت را میزنی
اسوده باشد دلت ائلا یم
عموی شاعرت در خواب هاش
هر شب همهٔ آنها را به گلوله می بندد