UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

کبود کرده است طناب دار

کبود کرده است طناب دار

۱

باد بُردگی در حجم توست

 

نگاه تو طوفان

میان شلتوک های برنج

می وزی و من

می وزی و من

هزار دانه می شوم هوایت را

 حمله کن !

ذاتم

 باد بُردگی در حجم توست

 

۲

کبود کرده است طناب دار

 

کبود کرده است طناب دار

جای بوسه هایم را

دور گردنت.

تنگ چشمِ حلقۀ این ریسمانم

که گودی گلوی تو را

بیشتر از لب های من فشرد .

با این ردّ نیلی

یک پا طوقی شده ای

پریده ای دور

من مانده ام و دارکوب ها

که میخ دارهای شهر را

مدام می کوبند

هی تُک می زنند

تا از آخرین شاخه بیفتم.

 

۳

می دانم ، می دانم

 

می روم

سینۀ باغچه را بشکافم

به کشف دست های “فروغ”.

پنجه در ظرافت پنجه هایش بیندازم

و بندگاه ِ دستانش را

از خاک نازا ، آزاد کنم .

انگشت هایش

تاب ِ این زمهریر ِ زوال آور را

 نخواهند داشت .

 می دانم ، می دانم

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: