UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

آیین ارتش داری ایران باستان – بخش دوم

آیین ارتش داری ایران باستان – بخش دوم

 (با تکیه بر شواهد عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری و شاهنامه فردوسی)

(قسمت دوم )

 

نوشته‌ی کاوه قنبری

 

همانگونه که در بخش پیشین خواندید جستار ما درباره ساختار، تاکتیک‌ها و روش‌‌های جنگ در ارتش ایران باستان بود که از دل دو شاهنامه فردوسی و عیون الاخبار ابن قتیبه فهمیده‌‌ می‌شود. در بخش نخست از نحوه چینش و استقرار لشگر بهنگام نبرد‌‌ و مقامات ارتش نوشتیم.

در بخش دوم از روانشناسی نبرد، نقش عناصر طبیعت بر آرایش سپاه، زمان جنگ، شبیخون زدن و دفاع در برابر شبیخون، تسخیر دژها و دسترسی به آب‌‌ خواهیم گفت.

۱-روانشناسی جنگ

در عیون الاخبار درباره جنگ‌ روانی و تدابیر خارج از میدان نمونه‌هایی آمده است که مستقیم و غیرمستقیم به تضعیف روحیه دشمن و تقویت روحیه‌‌ی نیروهای خودی‌‌ می‌انجامد. از آن‌جمله است: شایعه کردن خبر پیروزی، رایزنی با نزدیکان نیکخواه، دوری از بدخواهان و پرهیز از اقدامات ‌شتابزده.

۱-۱-تضعیف روحیه دشمن:

افشاء الغلبه واظهار السرور.

(ابن قتیبه، بی تا، ج ۱: ۱۹۵)

۲-۱- نیایش به درگاه خدا و دعای خیر برای همرزمان:

در عیون آمده که همرزمان پیش از پیکار برای یکدیگر دعا‌‌ می‌کنند :

یفترقوا اذا ثاروا من مکمنهم بعد ان یستخیر بعضهم بعضا(همان، ۱۹۲) پس از اینکه برای هم خیر و خوبی آرزو کردند از کمین گاهشان برخاسته و جدا‌‌ می‌شوند.

در شاهنامه این ارتباط معنوی را به شیوه‌‌‌ای دیگر‌‌ می‌بینیم و آن یاری خواستن از گیهان خدیو است. اسفندیار برای نبرد با گرگ از اسپش پایین‌‌ می‌آید به پیشگاه خدا نماز‌‌ می‌برد و از او یاری‌‌ می‌خواهد:

فرود آمد از باره‌‌ی سرفراز  به پیش جهاندار بردش نماز

(فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱: ۸۳۳)

۳-۱- رجزخوانی

رایج ترین‌شکل جنگ روانی در شاهنامه، رجزخوانی پهلوانان پیش از نبرد است مانند نبرد رستم و اشکبوس. پس از کشته شدن فرود، ایرانیان شکست‌‌های پی در پی از تورانیان خورده‌‌‌اند و تا دامنه‌‌ی کوه هماون پس نشسته‌‌‌اند اینجاست که همچون همیشه امیدها به رستم بسته‌‌ می‌شود تا پهلوان، ایران را نجات دهد. با آمدن رستم و سخنان دل گرم کننده اش، روح تازه‌‌‌ای در ارتش ایران دمیده‌‌ می‌شود، رستم به آنان‌‌ می‌گوید: گردان سپهر با ماست پس ما پیروز این نبردیم سپس قلب سپاه را به توس سپرده و پیاده به آوردگاه اشکبوس‌‌ می‌رود:

بدو گفت خندان که نام توچیست / تن بی سرت را که خواهدگریست

تهمتن چنین داد پاسخ که نام/ چه پرسی کزین پس نبینی تو کام

مرا مام من نام مرگ تو کرد/ زمانه مرا پتگ ترگ تو کرد

پیاده مرا زان فرستاد توس/ که تا اسپ بستانم از اشکبوس

(همان، ج۱، ۵۱۸)

۲-تاکتیک‌‌های نظامی:

۱-۲-نقش عناصر طبیعت بر آرایش سپاه: در عیون آمده که سپه سالار‌‌ باید با توجه به وزش باد و تابش خورشید، لشگرش را بیاراید: ‌« لا یالوَنَّ صاحبُ الجیش‌‌ علی حال من الحال ان یستدبر جندَه عین الشمس والریح.‌» فرمانده قطعا باید سپاهش را پشت به باد و خورشید قرار دهد.

در شاهنامه شاهدی برای این مورد دیده نشد.

 

۲-۲-زمان جنگ

در عیون آمده که بهتر است سپه سالار، در آغاز جنگ شتاب نکند و تا جای ممکن از انجامش بپرهیزد اما اگر چاره نبود بهترین زمانش، پایان روز است چرا که اگر لشگر شکسته شود بتوانند با بهره گیری از تاریکی شب جان به در برند.قالت العجم: اخّر الحرب ما استطعت فان لم تجد بدا فاجعل ذلک آخر النهار.

باز در جایی دیگر از عیون همین موضوع دیده‌‌ می‌شود که سپهبد نباید وارد پیکار شود مگر بهنگامه نیاز، و در صورت نیاز به ستیز و درگیری، آن را به پایان روز بیافکند و نیز اینکه جلوی گریز سپاهیان شکست خورده دشمن را نگیرد. ‌« لا یُحارِبَنَّ صاحبُ الجیش جنداً الا علی اشدِّ الضروره وعلی حال لا یوجد معهما من المحاربه بد، فاذا کان کذلک فلیجهد صاحب الجیش ان یدافع بالحرب الی آخر النهاروینبغی علی کل حال ان یخلی بین المنهزمین وبین الذهاب ولایُحبَسوا.(همان ج۱: ۱۹۱)

در شاهنامه سترگ برای مورد بالا، شاهدی یافت نشد.

 ۳-۲- شبیخون

۱-۳-۲-راهکارهای جلوگیری از شبیخون

۱-۱-۳-۲- خسک: در عیون برای پیشگیری از شبیخون، پاشیدن موانع فلزی‌‌‌ای به نام خسک پیشنهاده شده و چنین آمده که از نظر روانی، انتشار نارایتنیده‌‌ خبر شبیخون دشمن،‌‌ می‌تواند به پریشانی و شکست لشگر بی انجامد پس در اینباره باید محتاط بود. ‌« ولیطرح الحسک فی المواضع التی یتخوف فیها البیات ولیحترس صاحب الجیش من انتشار الخبر عنه، فان فی انتشاره فساد العسکر وانتقاضه.‌»

در شاهنامه نیز برای پشگیری از شبیخون راه‌کارهایی پیشنهاد شده مانند: کنده، کمین، آتش افروختن، گماشتن دیده بان و تغافل.

گمانم که امشب شبیخون کنند‌‌ / ز دل درد دیرینه بیرون کنند

یکی کنده فرمود کندن به راه / بران سو که بد شاه توران سپاه

شب آمد به کنده درافکنده آب / بدان سو که بد روی افراسیاب

(فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱ : ۷۲۴)

کمین

در نبرد منوچهر با سلیم و تور چون خبرچینان از شبیخون تور آگاه‌‌ می‌شوند خبر به منوچهر‌‌ می‌رسانند. وی با خبر شبیخون، کمین را برای رویارویی برمی گزیند:

چو کارآگهان آگهی یافتند / دوان زی منوچهر بشتافتند

منوچهر بشنید و بگشاد گوش‌‌ / سوی چاره شد مرد بسیار هوش

سپه را سراسر به کارن سپرد‌‌ / کمینگاه بگزید سالار گرد

(همان، ۷۶)

آتش افروختن

اگر دشمن بداند سپاهیان بیدارند بی‌گمان شبیخون نمی کند و یکی از نشانه‌‌های بیداری سپاه، آتش افروختن است. چنان که بهرام چوبین در پیکار با خسروپرویز بکرد:

مباشید ایمن بر آن رزمگاه / که خسرو شبیخون کند با سپاه

چو پاسخ شنید آن فرستاده مرد / سوی لشگر پهلوان شد چو گرد

همی لشگر آتش برافروختند / به هر جای شمعی همی سوختند

(همان، ۶۸۶)

تغافل

گاهی چون سپاه از شب تازی دشمن آگاه‌‌ می‌شود خود را به بی خبری‌‌ می‌زند و چنان وانمود‌‌ می‌کند که هیچ آگاهی‌‌‌ای از شبیخون دشمن ندارد. گروه شناسایی، طلایه داران و کارآگهان سپاه دشمن، که از همه جا بی‌خبرند این سکوت و خاموشی را دلیلی بر خواب بودن سپاه دانسته با گزارش شرایط مناسب، فرماندهان خود را به شبیخون‌‌ می‌خوانند ولی چون‌‌ می‌تازند در دامی‌‌ می‌افتند که رهایی از آن دشوار است. فردوسی، این هنر رزمی را به نمایش‌‌ می‌کشد.

کیخسرو از روش جنگیدن افراسیاب بر گمان‌‌ می‌فتد که او از پس پایان روز شبیخون کند و این گمان خود را با توس در میان‌‌ می‌گذارد. ( حسن زاده، ۱۳۹۰: ۱۵)

چنین گفت کامروز جنگ / نه با آرزو کرد پور پشنگ

گمانم که امشب شبیخون کند / ز دل درد دیرینه بیرون کند

(همان، ۷۶۵)

سپس برای غافلگیر کردن دشمن و گمراه کردنِ وی، به سپاهیان خود فرمان‌‌ می‌دهد تا آتش نیافروزند و هیچ بانگی برنیاورند

چنین گفت کاتش نسوزید کس / نباید که آید خروش جرس

(همان)

سپاهیان کیخسرو در خاموشی کامل ولی بیدار و آماده چشم به راه افراسیاب بودند. از سوی دیگر خبرچینان و کارآگهان افراسیاب برای شناسایی به اردوی ایران آمده بودند:

به جایی غوِ پاسبانان ندید/ تو گویی جهان سر به سر آرمید

(همان، ۷۶۶)

افراسیاب که این خبر را شنید دل به پیروزی خوش کرد و سپاه خود به شبیخون فرستاد اما سپاهیان وی بی‌خبر، در دام ایرانیان افتادند‌‌ و شکست سختی خوردند:

به کنده درافتاد چندی سوار/ بپیچید دیگر سر از کارزار

ز یک دست رستم برآمد ز دشت / ز گرد سواران هوا تیره گشت

(همان)

۴-۲-اقدام به شبیخون

عیون از ویژگی‌‌های مردان و اسپانی‌‌ می‌گوید که برای شب تازی گزینش‌‌ می‌شوند. جای پنهان شدنشان باید به دور از آب باشد، پیشروی با رایزنی و فرصت طلبی همراه شود. باید از ترساندن جانوران وحشی و پرندگان خودداری کرد تا به سبب سر و صدایشان، دشمن از شب تازی آگاه نگردد. شبیخون باید همچو شعله آتش تیز و جابک و گدازان باشد. هنگامیکه نگهبانانِ دشمن پست‌‌های خود را ترک‌‌ می‌کنند یا سستی در طلایه دیده‌‌ می‌شود یا بهنگام چراندن چهارپایان شان باید شبیخون کرد. زمان شبیخون با دگرگونی فصل‌ها دگرگون‌‌ می‌شود، در زمستان سردترین زمان و در تابستان گرمترین زمان گزیده‌‌ می‌شود. ‌« وینبغی ان ینتخب للکمین من الجند اهل جراه وشجاعه وتیقظ وصرامه ولیس لهم انین ولا سعال ولا عطاس ویختار لهم من الدواب ما لا یصهل ولا ینهت و یختار لکمونهم‌‌ مواضع لا تُغشی ولاتوتی قریبه من الماء حتی ینالوا منه ان طال مکثهم وان یکون اقدامهم بعد الرویه والتشاور والثقه باصابه الفرصه، ولا یخیفوا سباعا ولا طیرا ولا وحشا. وان یکون ایقاعهم کضریم الحریق ولیجتنبوا الغنائم ولینهضوا من المکمن متفرقین اذا ترک العدو الحراسه واقامه الرمایا، واذا اونس من طلایعهم توان وتفریط واذا امرجوا دوابهم فی المرعی. واشد ما یکون البرد فی الشتاء واشد ما یکون الحر فی الصیف.‌»

در شاهنامه‌‌ی سترگ در اینباره، موردی یافت نشد.

 

۵-۲- چابکی در شبیخون

در هر اثر آمده که شبیخون باید چون آتش تیز و تند باشد.

وان یکون ایقاعهم کضریم الحریق(ابن قتیبه، بی تا ج ۱: ۱۹۳)

چو آتش بر ایشان شبیخون کنیم / زخون روی کشور چو جیحون کنیم

(فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱ : ۷۶۵)

۶-۲- زمان شبیخون:

‌« ان یتوخی بالوقعه نصف اللیل او اشد ما یکون اظلاما ‌»

بهتر است نیمه شب یا هنگامی باشد که تاریکی شدت گرفته.

در شاهنامه و برخی بخش‌‌های عیون، زمان شبیخون به طور مطلق سحرگاه است.

کنون ما ز دل بیم بیرون کنیم / سحرگه برایشان شبیخون کنیم

(فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱: ۷۶۵)

۷-۲– شگردهای شبیخون

در عیون چنین آمده که اقدام به شبیخون اگر بهنگام وزش باد باشد بهتر است گروهی لشگر دشمن رخنه کنند و با غو و فریاد در دل دشمن هراس افکنند، پی کردن اسبان و رماندن شان، شایعه کردنِ کشتنِ فرمانده‌‌ی دشمن و پرهیز از گردآوری غنایم از تدابیر شبیخون است.

‌« وینبغی للمبیتین ان یفتترصوا البیات اذا هبت ریح او اونس من نهر قریب خریر فانه اجدر الاّ یسمع لهم حس. وان یتوخی بالوقعه نصف اللیل او اشد نا یکون اظلاما. وان یصیر جماعه من الجند وسط عسکر العدو وبقیتهم حوله ویبدا بالوقعه من یصیر منهم فی الوسط لیُسمِعَ بالضجه والضوضاء، من ذلک الموضع لا من حوله‌‌ وان یشرد قبل الوقعه الافره فالافره من دوابهم‌‌ ویقطع ارسانها وتهمز بالرماح فی اعجازها حتی تتحیر وتعیرویسمع لها الضوضاء، وان یهتف هاتف ویقول: یا معشر اهل العسکر: النجاء النجاء فقد قتل قائدکم فلان وثقتل خلق وهرب خلق. ویقول قائل: ایها الرجل استحینی لله.

ویقول الاخر: العفو العفو. و آخ: اوّه اوّه. ونحو هذا من الکلام ولیُعلَمَ انّه انما یُحتاج فی البیات الی تحییر العدو واخافته ولیجتنبوا التقاط الامتعه واستیاق الدواب واخذ الغنائم.

(ابن قتیبه، یی تا، ج۱: ۱۹۳)

۸-۲– شمار سواران برای شبیخون

از جمله موارد دگرسانی میان شاهنامه سترگ و عیون الاخبار در همین است که عیون اشاره‌‌‌ای به شمار اسواران شبیخونگر نمی کند. ولی شاهنامه نه به شیوه دستوری بلکه روایی و ضمنی بدان اشارت کرده است:

تور با صدهزار مرد جنگجو شبانه به جنگ منوچهر‌‌ می‌آید:

شب تیره شد تور با ده هزار / بیامد کمر بسته‌‌ی کارزار

شبیخون سگالیده و ساخته / بپیوسته تیر و کمان آخته

( فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱ : ۷۶)

در عیون برای این مورد شاهدی یافت شد.

۳– روش تسخیر دژها:

در عیون برای تسخیر دژها، راهکارهای جالبی پیشنهاد شده مانند دلجویی از باشندگان دژ، به راه انداختنِ جنگ روانی از روش‌هایی  مانند: نوشتن نامه‌‌های هراس انگیز و پرتابسان به درون دژ، در برابر نگهبانان دژ اشاره به جاهای سست دژ کردن، رخنه از راه‌‌های‌‌ پنهانی دژ و ناامید کردن مردم از رسیدن کمک. ‌« قال: وینبغی فی محاصره الحصون ان یستمال من یقدر علی استمالته من اهل الحصن والمدینه لیظفر منهم بخصلتین: احداهما استنباط اسرارهم والاخری اخافتهم وافزاعهم بهم. وان یدس منهم من یصغر شانهم ویوسیهم من المدد ویخبرهم انّ سرهم منتشر فی مکیدتهم وان یفاض حول الحصن ویشار الیه بالایدی کان فیه مواضع حصینه وآخر ذلیله ومواضع یُنصَبُ المجانیق علیها ومواضع تهیّات العرادات لها ومواضع تنقب نقیا ومواًع توضع السلالم علیها ومواضع یتسور منها ومواضع یتضرم النار فیها لیملاهم ذلک رعبا ویکتب علی نشابه: ایاکم اهل الحصن واستمیلوا ویرمی بتلک النشابه‌‌ فی الحصن ثم یدس لمخاطبتهم المنطق المصیب الدهی الموارب المخاتل غیر المهذار ولا المغفل. وتوخر الحراب ما امکن ذلک فان فی المحاربه جراه منهم علی من حاربهم ودلیلا علی الحیله والمکیده . فان کان لا بد من المحاربه فلیحاربوا باخف المده وایسر الآله. ( ابن قتیبه، بی تا، ج ۱: ۱۹۳)

برای پروست دژها سزاوار است از برخی باشندگان دژ که‌‌ می‌شود از آنان دلجویی کرد دلجویی شود تا بدان دو خواسته به دست آید یکی رازهای دژ و دو دیگر‌‌ ترساندن دژنشینان به وسیله همان چند تنی که از آنها دلجویی شده. و به میان باشندگان دژ کسی پنهانی فرستاده شود تا روحیه شان را در هم شکند و آنها را از رسیدن کمک نومید کندو به آنها بگوید که به ترفندشان همه رازهایشان برملا شده . دیگر اینکه پیرامون دژ، تنان بسیاری گمارده شوند و به دژ اشاره کنند و جای‌‌های استوارو سست قلعه را به انگشت نشان دهند، و نیز به منجنیق‌ها و عرابه‌ها و جای‌‌های کنده شده و نردبان‌‌های بالا رفته و آتش‌‌های افروخته اشاره کنند، همه اینها از بدای اینست که دل باشندگان دژ مالامال ترس و وحشت شود. همچنین بر روی تیری نوشته شود: دژنشینان مبادا فریب نگهبانان را بخورید و مراقب دروازه‌ها باشید که زمانه نابکار است و مردمانش فریبکارند، بیشترینه دژنشینان فریب خورده‌‌‌اند . آنگاه تیر به درون دژ پرتاب شود‌. همچنین سخنوران زبده کاردان دانا که پرگو و ساده لوح نباشند به میان مردم روند تا با آنان سخن گویند.‌‌ تا آنجا که‌‌ می‌شود جنگ به عقب افتد چرا که در چنین جنگی مدافعان بر یورشگران دلیرند. دیگر اینکه نجنگیدن به لو نرفتن ترفندها کمک‌‌ می‌کند. ولی اگر گزیری از جنگ نبود پس در کمترین زمان و با کمترین جنگ افزارها انجام شود.

در شاهنامه سترگ در پروست و گرفتن دژ چنین آمده:

بن باره زان پس بکندن گرفت / زدیوار مردم فگندن گرفت

ستون‌ها نهادند زیر اندرش/ بیالود نفت سیاه از برش

چو نیمی ز دیوار دژ کنده شد / بچوب اندر آتش پراگنده شد

( فردوسی، ۱۳۸۸، ج۱، ۵۵۸)

۴- دسترسی به آب برای استقرار سپاه

وضعیت آل در استقرار و اردو زدن سپاه بسیار اهمیت دارد. برای دست یافتن به‌‌ منبع آب دشمن، بهترین زمان، هنگام آب نوشیدن سربازان دشمن یا ستورانشان است. ‌« وان کان الجند قد نزلوا علی ماء واراد العدو ان ینالوا من الماء فلیس من الرای ان یحال بینهم وبینه یحرجوا الجد فی محاربتهم.‌‌ وان کان العدو قد نزلوا بماء واراد الجند غلبتهم علیه فان وقت طلب ذلک عند ریّ العدو من الماء وسقیهم دوابهم منه وعند حاجه الجند الیه، فان اسلس ما یکون الانسان عن الشی عند استغنائه عنه واشد ما یکون طلبا عند حاجته الیه. ( ابن قتیبه، بیتا، ج۱: ۱۹۱ و ۱۹۲)

اگر سپاهیان خودی بر آبی فرود آیند و دشمن نیز بخواهد بدان آب دست یابد بخردانه نیست که آب را از آنان دریغ کرد چون ممکن است باعث نبرد زودهنگام ناخواسته‌‌‌ای شود. اگر دشمن بر آبی فرود آمده باشد و سپاهیان آهنگ آن آب کنند پس زمان این خواسته هنگامی است که دشمن آب‌‌ می‌نوشد یا ستورانش را سیراب‌‌ می‌کند. زیرا ساده ترین حالت دست یافتن به چیزی، هنگام بی نیازی از آن و سخت ترین زمان هنگام نیازمندی بدان است.

ـــــــــــــــــــــــــ

 کتابنامه

۱-آذری،شهلا،(۱۳۸۶) دانشنامه ایران، زیر ماده ارتشتار.تهران: بنیاد دانشنامه بزرگ اسلامی.

۲-ابن قتیبه، ابومحند عبدالله بن مسلم(بی تا) بیروت دارالکتب‌.

۳- احمدی مسلم، (۱۳۸۹) راهبردها و فنون جنگ در شاهنامه، تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش( دافوس)

۴- امیریان صمد(۱۳۸۲) فرهنگ نامه شاهنامه، کرمانشاه‌ نشر تاق وسان.

۵- اوستا، (۱۳۵۷) به کوشش و ترجمه استاد ابراهیم پورداوود تهران نشر اساطیر.

۶-فردوسی ابوالقاسم، (۱۳۸۸) شاهنامه، به کوشش دکتر محمد علی علمی

۷-شهبازی شاپور(۱۳۴۹) زندگینامه تحلیلی فردوسی، ترجمه هایده مشایخ. تهران هرمس.

۸- فره وشی بهرام(۱۳۸۱) فرهنگ زبان پهلوی، تهران دانشگاه تهران.

۹- مینوی خرد (۱۳۵۴) به کوشش استاد احمد تفضلی، تهران بنیاد فرهنگ ایران.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: