UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

بدون عدالت، صلحی وجود ندارد

بدون عدالت، صلحی وجود ندارد

متن سخنرانی آبی احمدعلی در روز برگزاری جشن اعطای جایزه صلح نوبل در اسلو، نروژ

اَبی احمد علی

 

عباس شکری

در باره مترجم:

عباس شکری روزنامه نگار، نویسنده، مترجم آزاد، پژوهشگر خبرگزاری نروژ و مؤسس نشر آفتاب در نروژ است.  او دارای دکترا در رشته‌ی «ارتباطات و روزنامه نگاری» است که اینک همکاری خود را با سایت شهرگان آغاز کرده‌ و آثار او همچنین در نسخه چاپی شهرگان نیز منتشر می‌شود.

عباس شکری در بخشی از بیانیه‌ی تاسیس نشر آفتاب در سپتامبر سال ۲۰۱۶ در نروژ گفت: «آمده‌ایم که بمانیم و بر عهد خویش با دوست وفادار باشیم. آمده‌ایم تا روزن نور باشیم در انتهای تونل تاریک سانسور. آمده‌ایم تا سنگی باشیم برای شیشه‌ی عمر دراز سانسور در مام وطن. آمده‌ایم تا پاسدار آزادی بیان باشیم و فرصت‌سوزی سانسور را دور بزنیم. آمده‌ایم تا ناشر بی سانسور باشیم و ناشر سانسور شده‌ها…

اعلیحضرت، خانواده سلطنتی، اعضای محترم کمیته نوبل صلح، هم‌میهنان گرامی، برادران آفریقایی، شهروندان جهان، خانم‌ها و آقایان.

مرا بر دوش‌های آزادی حمل کرده‌اند تا اکنون بر سکوی خطابه مقابل شما باشم. سپاس بیکران از کمیته نوبل صلح برای تائید و کارآمدی آنچه برای صلح بین اتیوپی و اریتره کرده‌ام.

این جایزه با ارزش را از طرف مردم اتیوپی و اریتره؛ به‌ویژه کسانی که برای صلح جان باختند، دریافت می‌کنم.

هم‌چنین این جایزه را به نمایندگی از یار و همراهم و دوستدار صلح؛ «ایسایاس افورکی» رئیس‌جمهور اریتره، دریافت می‌کنم که بدون حسن نیت، اعتماد و تعهد او بیست سال جنگ و درگیری مرزی پایان نمی‌گرفت. او نقش مهمی در خاتمه دادن به شرایط دشوار بین دو کشور داشته است.

این جایزه را از سوی شهروندان جهان و آفریقایی‌ها دریافت می‌کنم که تجربه تلخ تبدیل آرزوهای صلح‌جویانه‌شان به کابوس جنگ را شاهد بوده‌اند.

بازی سرنوشت است که مرا در برابر شما قرار داده است تا از صلح صحبت کنم. سال‌ها پیش از پسِ پشتِ سنگرهای خاکی جنگ به‌سوی صلح خزیدم. زمانی که جنگ بین اتیوپی و اریتره شروع شد، من سرباز بودم. در سربازی چهره ناپاک و زشت جنگ را دیدم. در جهان امروز هستند کسانی که هرگز جنگ را تجربه نکرده‌اند اما باشکوه و دوست‌داشتنی جلوه‌اش می‌دهند.

آن‌ها ترس و اضطراب را ندیده‌اند

آن‌ها فرسودگی ناشی از جنگ را تجربه نکرده‌اند.

آن‌ها خرابی و دلسردی که پیامد جنگ‌اند را ندیده‌اند.

آن‌ها حتا سرمای زمهریر اندوهِ خلاء بازمانده از جنگ، پس از پایان یافتن حمام خون را حس نکرده‌اند.

جنگ مفهوم واقعی جهنم است برای همه روی زمین. این را می‌دانم، زیرا در جنگ بوده‌ام و خوشبختانه سالم برگشته‌ام. شاهد کشته شدن برادر به دست برادر در میدان‌های جنگ بوده‌ام. من پیرمرد، زن و کودکانی را دیده‌ام که هنگام گلوله‌باران، انفجار نارنجک و… از ترس می‌لرزیدند.

همان وقت هم تنها یک جنگجو نبودم. من شاهد چهره‌ی غیرانسانی جنگ بوده‌ام و نیک می‌دانم که چه رفتار زشتی با مردم دارد. جنگ سنگ‌دل می‌آفریند. جنگ مردان بی‌روح و وحشی پرورش می‌دهد.

بیست سال پیش مسئول بی‌سیم یکی از یگان‌های ارتش اتیوپی در مرز بادمه «Badme» بودم. این شهر نقطه کانونی جنگ بین دو کشور بود. برای چند لحظه سنگر را برای یافتن نقطه‌ای که آنتن بهتری داشته باشد، ترک کردم. چند دقیقه بیشتر طول نکشید و وقتی برگشتم، دیدم که همه یگانی که در آن خدمت می‌کردم، در حمله توپخانه نابود شده است. هنوز چهره‌ی کودک-سربازهایی که جان باخته بودند را به یاد دارم. لحظه‌ای خانواده‌های هم‌قطارانم که با نام دفاع از وطن وارد جنگ شده بودند و جان باختند از یادم نمی‌روند. گمانه‌زنی می‌شود که بیش از صدهزار سرباز و غیرنظامی در جنگ دو کشور کشته شده‌اند.

مرده‌ریگ جنگ، بی‌شمار خانواده‌هایی هستند که برای همیشه در ماتم خواهند بود. افزون بر این، امور شهر و شهروندی را در هر دو کشور نابود کرده است. زیرساخت هر دو کشور نابود شده که پیامد آن فشارهای رنج‌اور اقتصادی بر زندگی بازماندگان جنگ است.

در امور اجتماعی، جنگ منتهی به کوچ میلیون‌ها نفر از خانه و کاشانه‌شان شد، کف دست نانی که بیشتر مردم پیش از شروع جنگ داشتند را از آن‌ها دریغ کرد، هم‌چنین اخراج شهروندان دو کشور و از دست دادن تابعیت یکی از کشورها هم برآمد جنگ بیست ساله بوده است.

پس از پایان جنگ مسلحانه در جون سال ۲۰۰۰، دو کشور برای بیست سال در شرایط کور و بسته‌ی نه جنگ، نه صلح قرار داشتند.

در این دوران، هزاران خانواده از هم جدا شدند. برخی این سوی مرز و دیگرانی آن سوی مرگ. آن‌ها برای بیست سال نه می‌توانستند یکدیگر را دیدار کنند و نه می‌توانستند با هم صحبت کنند.

هزاران نیروی نظامی در دو طرف مرزها استقرار یافتند. هماره آماده‌باش بودند. سایر مردم هم همیشه منتظر فرود گلوله‌های گرم بودند. مردم نگران بودند که مبادا یک درگیری کوچک مرزی بار دیگر منتهی به جنگی تمام‌عیار شود. جنگ و شرایط کور و بستهِ نه جنگ، نه صلح، تهدید جنگ و نابودی صلح، چنان بود که می‌توانست همه منطقه شاخ آفریقا را درگیر جنگی دیگر کند.

زمانی که هیجده ماه پیش نخست‌وزیر شدم، ضرورت پایان دادن به ناامنی را احساس کردم. باور داشتم که صلح بین دو کشور نه دور است و نه دیر. برایم مثل روز روشن بود که دیوار طولانی خیالی کشیده شده بین دو کشور باید فروبریزد. می‌بایست دیوار حاشا فروبریزد و جای آن را پل دوستی، همکاری و اراده صلح پایدار، بگیرد. بر این اساس بود که من وارد مرحله سازه صلح با همکاری آقای ایسایاس افورکی، رئیس‌جمهور اتیوپی شدم و ساختن پل بزرگ صلح را شروع کردیم. ما دو نفر به این نتیجه رسیده بودیم که تنها راه آرامش مردم، صلح است. به همین سبب هم با قرارداد دوطرفه برای شکوفایی صلح و پایداری آن دست همکاری به‌سوی هم دراز کردیم. برای کارآمدی چنین پیمانی، تصمیم گرفتیم؛ سپرهای‌مان را آب کنیم و از آن خیش‌آهن بسازیم و شمشیرهای‌مان را تبدیل به تیغ برنده‌ی تاکستان کنیم تا هنگام برداشت، صلح شکوفا شود و در حاشیه آن آرامش و رفاه برای مردمان‌مان به ارمغان ببریم. ما دریافتیم که؛ ملت‌های دو کشور نیستند که با هم دشمن‌اند. بلکه دشمن مشترکی داریم به نام “فقر”. ما به نیکی دریافتیم؛ درحالی‌که مردم ما برای اهداف کهنه شده با هم در نزاع و ستیز هستند، جهان در حرکتی سریع چنان به پیش می‌تازد که برای جبران آن باید دست از جنگ شُست. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که برای پیشرفت دو کشور و منطقه شاخ آفریقا باید دوشادوش هم کار کنیم.

اعلیحضرت، خانم‌ها، آقایان؛ اکنون وقت برداشت میوه‌ی صلح است. اکنون، خانواده‌هایی که بیست سال از هم جدا مانده بودند، با هم رفت‌وآمد دارند. روابط دیپلماتیک دو کشور به‌طور کامل کارآمد شده است. رابطه شرکت‌های هواپیمایی و تکنولوژی روابط عمومی بازسازی و در حال کار است. حتا مردم نیز در تغییر رفتارهای خود به این توافق رسیده‌اند که زیرساخت‌های اساسی دو کشور را با هم و به‌طور مشترک بازسازی کنند تا بار دیگر شاهد شکوفایی اقتصادی باشیم.

تعهدات صلح بین دو کشور چونان فولاد ناشکستنی است. شاید باور نکنید که پیمان صلح پایدار بین دو کشوری که بیست سال در ستیز بوده‌اند چگونه ممکن شده است. اجازه دهید کمی در مورد بن‌مایه‌های روند صلح‌آمیز آشتی و تَرک جنگ برایتان بگویم:

به باور من، صلح در جان و دل همه‌ی ما حضوری همیشگی دارد. صلح‌دوستی کاری است عاشقانه. حفظ صلح نیاز به سخت‌کوشی دارد. بااین‌وجود باید برای حفظ صلح از هیچ کوششی فرونگذاریم. برای رسیدن به جنگ برداشتن یک گام کافی است. اما برای دستیابی به صلح باید همه مردم یک کشور سال‌ها سخت بکوشند تا ماشین جنگ خاموش شود. برای من خلق صلح قابل مقایسه است با کاشت درخت در بیابان و شاهد رویش آن بودن در طی سالیان زیاد. همان‌گونه که درخت برای به ثمر رسیدن نیاز به آب، خاک خوب و کود دارد، صلح هم برای شکوفایی به تلاش پیگیر، شکیبایی پایدار و اراده خاموشی ماشین جنگ دارد تا بشود آن را کاشت و دیرتر میوه‌اش را برداشت کرد. برای رسیدن به پیشرفت، امنیت و امکانات، فرضیه نخست صلح، باور به آنچه می‌گوییم است. چنانچه درخت کربن دی‌اکسید را جذب می‌کند و اکسیژن پس می‌دهد تا زندگی ما را تأمین کند، صلح هم توانایی نظارت بر تردید و بدگمانی‌هایی که روابط ما را سیاه می‌کنند، دارد. آنچه صلح به ما پس می‌دهد؛ امید برای آینده‌ای بهتر، خودباوری و باور توانایی انسانیت است. انسانیتی که مورد نظر من است، در همه ما موجود است. هر یک از ما به شرط این‌که ماسک‌های غرور و تکبر را برکنیم، توان گسترش و شریک شدن در صلح با دیگران را داریم.

تنها، زمانی که عشق انسانی قوی‌تر از اعتقاد ما به غرور انسان باشد، جهان صلح را تجربه خواهد کرد. و سرانجام این‌که صلح چشم‌انداز بلندمدتی را پیش روی‌مان می‌گذارد. نظریه صلح من از فلسفه مدیم (philosophy of Medemer) سرچشمه می‌گیرد.

واژه مدیم به معنای هم‌افزایی، هم‌گرایی و تلاش مشترک برای هدفی مشترک است. مدیم ایده‌ای است محلی که در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما نقش بازی می‌کند. من اندیشیدن به واژه مدیم به‌عنوان نهاد اجتماعی که به اتیوپی توانمندی کافی می‌دهد تا با جمع‌کردن همه منابع خود، جامعه‌ای عادلانه، برابر، دموکراتیک و انسان ایجاد کند را دوست دارم.

در عمل، موضوع اصلی مدیم، به‌کارگیری بهترین منابع قدیمی است برای ساختن جامعه‌ نو و فرهنگی نو بین شهروندان. این جامعه و فرهنگ نو مبتنی هستند بر مدارا، درک متقابل و رعایت احترام. ذات و سرشت مدیم صلحی است که به دنبال خلق وحدت در انسانیت عموم هست. مدیم در توسعه صلح برای عملی کردن ارزش‌هایی چون عشق، بخشش، آشتی و مشارکت کوشش می‌کند.

اعلیحضرت، خانم‌ها و آقایان؛

من زاده‌ی شهر کوچک بشاشا در منطقه اورومیا واقع در غرب اتیوپی هستم. در بشاشا بود که دانه‌های شکوفایی صلح جوانه زدند. در تربیت من و خواهر و برادرانم همیشه انسانیت و توجه به آن مهم‌ترین برای والدین ما بوده است. فلسفه مدیم بازتاب این جمله است: “من از خواهرانم مراقبت می‌کنم. من سرپرست برادرانم هستم.”

در شهر کوچکی که زندگی می‌کردیم، آب، برق یا جاده و خیابان آسفالت شده نبود، اما عشق وجود داشت که زندگی را شکوفا کند. ما مراقب یکدیگر هستیم. باور، فروتنی، صداقت، شکیبایی، قدردانی، پشتکار و همکاری مانند رودی خروشان در ما جریان دارد. برای همین عشق بود که همه با هم، در سه بزرگراه؛ عشق، بخشش و آشتی سفر کردیم. در فلسفه‌ی مدیم چیزی به نام «ما و آن‌ها» وجود ندارد. تنها «ما» وجود دارد. چراکه همه ما در سرنوشت مشترک عشق و دوستی، بخشش و آشتی به هم گره خورده‌ایم.

مردم “سرزمینی که در آن بشریت آغاز شده است” و “سرزمینی که در سال سیزده ماه خورشید می‌درخشد” فلسفه مدیم چیزی است که به‌مثابه بازتاب خودکار در خونشان جاری است.

اتیوپی‌ها همزیستی مسالمت‌آمیز بین دو دین بزرگ دنیا را فراهم کردند، زیرا پیروان هر دو آیین هماره در دعا و باورهای‌شان کنار هم بوده‌اند. ما اتیوپی‌ها هزاران سال مستقل بوده‌ایم زیرا در دفاع از خاک وطن کنار هم ایستاده‌ایم. آنچه اتیوپی را زیبا و دل‌پذیر می‌کند، تنوع شگفت‌انگیز آن است. حضور فلسفه مدیم در بین مردم موجب شده هیچ‌کس خود را خارج از گردونه‌ی دیگران یا خانواده بزرگ اتیوپی نداند. هم‌چنین گفته شده که «هیچ انسانی، جزیره‌ای نیست.» به همین ترتیب می‌شود گفت: هیچ کشوری جزیره‌ای تنها نیست. فلسفه مدیم اتیوپی به ما آموخته است که در سیاست خارجی با الهام از مردم اتیوپی به دنبال دستیابی به صلح از طریق همکاری چندجانبه و همسایگی خوب باشیم.

ما ضرب‌المثلی داریم با این مضمون: “اگر به شبی با آرامش نیاز داری، همسایه هم باید از شبی با آرامش برخوردار باشد”. جوهر و گوهر این ضرب‌المثل تقویت روابط با همسایگان است. اکنون خود را آماده کرده‌ایم با همسایگان در کمال صلح و هماهنگی زندگی کنیم. امروز شاخ آفریقا منطقه‌ای است با اهمیت‌های استراتژیک.

کشورهای قدرتمند جهان حضور نظامی‌شان در منطقه را افزایش می‌دهند. تروریست‌ها و گروه‌های تندرو در تلاش‌اند تا جای پای محکمی برای خود به دست آورند. ما نمی‌خواهیم شاخ آفریقا میدان مبارزه قدرتمندان باشد یا مخفیگاهی برای تروریست‌ها و یا دلالان بازار بورس زشتی و پلشتی. آنچه خواهان آن هستیم، تبدیل شاخ آفریقا به قاب صلح، دوستی، آرامش و پیشرفت است. آری، خواهان آن هستیم که شاخ آفریقا برای سایر کشورهای آفریقایی کاسبرگی از گُل، میوه و غلات باشد.

اعلیحضرت، خانم‌ها و آقایان؛

در شرایطی که جامعه‌ی جهانی دهکده‌ی کوچکی بیش نیست، ناگزیر به سرمایه‌گذاری در صلح هستیم. در چند ماه گذشته، اتیوپی سرمایه‌گذاری تاریخی در حوزه صلح و آشتی را شروع کرده که بی‌تردید محصول آن تا چند سال آینده برداشت خواهد شد. ما همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده‌ایم. همه‌ی مخفی‌گاه‌هایی که محل نگهداری دستگیرشدگان بود برای شکنجه و نقض حقوق انسانی را بسته‌ایم. اکنون به آزادی رسانه‌ها می‌بالیم. اتیوپی دیگر کشوری نیست که در آن روزنامه‌نگاران زندانی می‌شوند. همه‌ی گروه‌ها و حزب‌های سیاسی، آزاد هستند که در فعالیت‌های صلح‌آمیز و خشونت پرهیز شرکت کنند. اتیوپی به آزادی بیان احترام می‌گذارد و هیچ‌کس به خاطر آنچه می‌آفریند دستگیر نمی‌شود. چنان سازماندهی کرده‌ایم که اداره کشور بر مبنای دموکراسی و چندحزبی باشد و به‌زودی انتخابات آزاد و عادلانه برگزار خواهد شد.

به باور من، صلح روشی است برای زندگی، درحالی‌که جنگ فرمی است برای مرگ و خرابی. بر همین اساس امیدوار باشیم جنگجویان و صلح ستیزان، روشی که به زندگی منتهی می‌شود را انتخاب کنند. برای چنین انتخابی باید آماده باشیم تا فرهنگِ جهانیِ صلح را برپا کنیم. اما پیش از صلح در جهان باید جان و روحمان نیز سرشار از صلح و آرامش و صفا شود. در خانواده، در بین همسایه‌ها، در روستا، در شهرهای کوچک و بزرگ باید صلح و آرامش برقرار شود. صلح باید پس‌زمینه ذهنی همه‌ی رهبران کشورهای جهان باشد.

اعلیحضرت، خانم‌ها و آقایان؛

جایزه برای ستایش از صلح بسیار والا است. مضمون یکی از شعارهای اعتراضی برای آرامش چنین است: “بدون عدالت، صلحی وجود ندارد No justice, no peace”. این شعار یادآورمان می‌کند که صلح در صورتی شکوفا می‌شود و سرانجامش میوه‌ی شیرین آرامش است که زمین و جالیزش عدالت باشد. یکی از دلیل‌های قهر، خشونت و درگیری‌های جهانی، بی‌احترامی به حقوق بشر بوده است. این موضوع مصداق آفریقا نیز می‌شود. گمانه‌زنی شده که حدود هفتاد درصد جمعیت آفریقا کمتر از سی ساله‌اند.

این نیروی جوان عدالت اجتماعی و اقتصادی را فریاد می‌زند. آن‌ها خواهان امکانات برابر هستند و کوتاه کردن دست سازمان دهندگان رشوه، فساد اقتصادی و اجتماعی. 

این نیروی جوان خواهان دستگاه حکومتی مبتنی بر مسئولیت و شفافیت است. اگر از این جوانان عدالت دریغ شود، آن‌ها از صلح روی‌گردان می‌شوند.

اکنون‌که بر میز خطابه‌ی جهانی ایستاده‌ام همه‌ی هم‌میهنان‌ام را دعوت می‌کنم که در کنار هم و دوشادوش هم کشوری بسازند که در آن همه شهروندان از حقوق برابر شهروندی؛ امکانات برابر، آزادی بیان برابر و… برخوردار شوند.

به‌ویژه می‌خواهم تأکید کنم که باید از مسیری که ما را به افراطی‌گری و تفرقه‌افکنی می‌کشاند، اجتناب کنیم. مسیری که توسط کسانی اداره می‌شوند که بی چهره‌اند اما هستند و سیاست زشت‌تر شدن جهان را در سر دارند. توافق و همکاری همه‌جانبه ما موجب فروپاشی چنین سیاست‌هایی است که مگر تفرقه و افراطی‌گری کاری ندارد. آن‌هایی که در مورد تنفر و جدایی انسان‌ها زبان به سخن می‌گشایند، با استفاده از شبکه‌های اجتماعی به جامعه آسیب وارد می‌کنند. آن‌ها برای پراکندن بذر انتقام و عذاب از رسانه‌های اتری استفاده می‌کنند: رسانه‌ای که روزی قرار بود تمام فضا را پر کند و از انتشار امواج الکترومغناطیسی حمایت کند.

برای کاستن از هراس و گریز از خشونت باید کنار هم باشیم تا زهر تنفر را از بین ببریم و در عوض فرهنگی بین شهروندان رواج دهیم که دموکراسی مبتنی بر مشارکت همگانی، مدارا، رعایت حقوق دیگران را با توجه به آموزه‌ها و اصول فلسفه مدیم، در سر داشته باشد. هنر برقراری صلح یک روند هم‌افزایی همیشگی است که شامل تغییر در دل، ذهن، ایمان و نگرش است. این وظیفه شبیه کاری است که کشاورزان سخت‌کوش سرزمین من انجام می‌دهند. هر فصل کاری؛ کاشت، داشت و برداشت، باید سخت کار کنند و برای بهره‌وری از کار افزون بر آنچه مربوط به کارشان است، مبارزه با حشرات و آفات نیز در دستور کار دارند. آن‌ها از طلوع تا غروب آفتاب، در سرما و گرما، در باد و بوران و باران کار می‌کنند. فصل‌ها عوض می‌شوند اما کار هرگز پایانی ندارد. با شکیبایی و پشتکار، سرانجام، برداشت محصول می‌رسد و لبخند بر لب‌هاشان می‌شکوفد. پیش از اینکه بتوانیم میوه صلح را به دست آوریم، باید بذر عشق، بخشش و آشتی را در قلب و ذهن شهروندان خود بکاریم. علف‌های هرز مزرعه صلح که جدایی، تنفر، اختلاف‌نظر و سوءتفاهم است را وجین کنیم. باید شب و روز در دوران تلخ و شیرین کنار هم دست از کار کردن برنداریم.

من از یک نقل‌قول کتاب مقدس الهام گرفته‌ام که می‌گوید: “خوشا به حال آن‌ها که صلح می‌کنند، زیرا آن‌ها فرزندان خدا خوانده می‌شوند.” من به همان اندازه از آیه‌ای در قرآن کریم الهام گرفته‌ام که می‌گوید: “انسان‌ها بی‌تردید برادران هم هستند. بنابراین، با برادران خود صلح برقرار کنید.”

بنابراین، من متعهد می‌شوم که برای صلح، همه فصل‌ها و هر روز در کار و پیکار باشم.

من مراقب برادرم هستم. من در خدمت خواهرم هستم.

من قول‌هایی داده‌ام که باید پیش از به خواب رفتن، انجامشان دهم.

برای رسیدن به صلح هزاران کیلومتر فاصله دارم.

در پایان، من از جامعه بین‌الملل می‌خواهم که در تلاش و همکاری خود برای ایجاد صلح و رفاه پایدار در شاخ آفریقا، به من و هم‌وطنانم در اتیوپی بپیوندند.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

عباس شکری روزنامه نگار، نویسنده، مترجم آزاد پژوهشگر خبرگزاری نروژ و موسس نشر آفتاب در نروژ است. او دارای دکترا در رشته‌ی «ارتباطات و روزنامه نگاری» است که اینک همکاری خود را با سایت شهرگان آغاز کرده‌ و آثار او همچنین در نسخه چاپی شهرگان نیز منتشر می‌شود.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: