UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

بررسی محوریت فرم در غزل منوچهر نیستانی – بخش نخست

بررسی محوریت فرم در غزل منوچهر نیستانی – بخش نخست

(قسمت اول)

پیمان سلیمانی

پیمان سلیمانی شاعر، منتقد و پژوهشگر که ۲۰ سال ساابقه ادبی دارد. 
سلیمانی نفر برتر دو دوره جشنواره شعر شب‌های شهریور که از معتبرترین جوایز ادبی دهه ۸۰ بود.  او همچنین نفر برتر بیش از ۳۰ جشنواره سراسری است.
سلیمانی گزیده غزل قرن صد سال غزل استان کرمانشاه را با نشر دیباچه در سال ۱۳۹۵ و گزیده رباعی معاصر ایران را با نشر شانی در سال ۱۳۹۷، گردآوری کرده‌است.
او کتاب مجموعه غزل را با ۴۰ غزل زیر چاپ دارد و دبیر و منتقد جلسات ادبی است.

غزل پس از مشروطه مانند سایر قالب‌های شعری پیوندی عمیق با آرمان‌های ملی گرایانه برقرار نمود، برخی از شاعران مبارز، غزل را با مسائل اجتماعی و سیاسی درآمیختند تا با این وسیله تغییراتی در “وحدت موضوعی” غزل به وجود  بیآورند. غزل  امروز ایران بویژه در چهار دهه اخیر همسو با مدرنیته ناظر بر تلاش برای تغییراتی در صورت و معنا بوده است و شاعرانی تلاش کرده اند این قالب را با دگرگونگی فرم و محتوا مواجه سازند

این پژوهش به بررسی فرم محوری در غزلهای منوچهر نیستانی وتاثیراتی که بر غزل روزگار خویش داشته است پرداخته و در پایان برای خوانندگان تصویری از بایستگی‌های فرمی غزل روزگار را نمایانده است.

نتایج پژوهش نشان داد غزلهای منوچهرنیستانی نقش فرم محوری دارند و با بررسی غزلهای او متوجه شدیم نگاه به بازیهای روساختی و فرمی از تکنیک های اصلی غزل اوست، نگارنده در این تحقیق(توصیفی) ۹ شاخص فرمی از غزلهای منوچهرنیستانی را احصاء نموده است که واکاوی آنها او را بعنوان یک غزل سرای آوانگارد در تاریخ ادبیات ثبت می کند.

جنبش مشروطه منشا بسیاری از تحولات اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی در دوران معاصر است اگر چه مشروطه سرانجامی جز شکست نداشت و یک سرخوردگی تاریخی را رقم زد اما تاثیراتی که برجا گذاشت عظیم بود بویژه اینکه بعنوان یک پارادایم فکری هنر و به طور خاص ادبیات را در این دوره دچار تغییرات بسیاری نمود. شعر تا قبل از مشروطیت تحولی  نداشت؛ با مشروطه، تغییراتی در شکل ظاهری و قالب‌های شعر به وجود آمد

میپولیت تِن، از منتقدان مشهور نقد اجتماعی است او ادبیات را محصول سه عامل می داند : زمان ، محیط اجتماعی و نژاد . پس با این نوع تعریف از ادبیات تاثیرات اجتماعی، سیاسی مشروطه بر ادبیات معاصر روشن تر خواهد شد. با اینکه در این دوران  به لحاظ شکلی، اتفاقی شگرف در ادبیات رخ نداد اما حضور پدیده ها و مضامین اجتماعی در این دوره پررنگ شد و شاعرانی مانند عارف قزوینی، توللی در این روند

( نگاه نو) نقش بیشتری داشتند قزوینی با فضای اجتماعی و ملتهب روزگار و جسورانه غزل نوشت توللی نوگرایی را در حدِ ساخت تصاویر تازه، زبانِ ساده‌ی امروزی و بیان احساسات فردی و شخصی می‌پذیرد. او به شیوه‌ی بیانی سنت گرایانِ دوره‌ی  خود با لحنی طنزگونه و کنایه آمیز چنین  می تازد : “برای کهن سرایان مقلد امروز، یک بسته شمع، چند بوته گل، چند شاخه عود، چند مثقال زعفران، چند سیر بادام، یک قرابه شراب، یک ظرف نقل، یک دسته سنبل، چند قبضه کمان، چند دانه لعل،‌ چند اصل سرو و سه چهار بلبل و پروانه کافی‌ست!

بدیهی است این مشروطه بود که  زمینه انقلاب نیما را فراهم آورد  وشاید اگر اگر مشروطه اتفاق نمی افتاد انقلاب نیما یا محقق نمیشد یا در دهه های بعد و به شکلی دیگر ظهور می کرد.

در نتیجه حرکت نیما  قبل از آنکه تحولی ادبی باشد جریانی اجتماعی و تاریخی است مسیر ادبیات را تغییر داد باید پذیرفت

تمام تلاش نیما بوجود آوردن : زبان نو ساختار نو و از همه مهمتر نگاه نو بوده است در این میان تکلیف غزل کلاسیک که پیش از نیما  قرنهای متمادی قالب پویای شعر فارسی بوده  با بعد از آن کاملا مشخص است نیما کمک کرد ادبیات گذشته را بهتر بخوانیم و با نگاهی تازه ادبیات آینده را بنگریم.

نیما یوشیج شکل نوشتاری شعر گذشته را به هم ریخت و با برهم زدن تساوی مصراع‌ها، یکی از محدودیت‌های آشکار شعر گذشته را از میان برداشت. او این کار را کرد تا اندازه هر سطر شعر، متناسب با ظرفیت سخن در همان سطر باشد، نه به گونه‌ای ناگزیر، تابع قاعده‌ای از پیش تعیین شده و تخطی ناپذیر باشد» (حسن‌لی،۱۳۸۳ :۲۲۲)

غزل که شکل اصلی شعرغنایی است تا کنون و با وجود فراز و فرودهای فراوان توانسته به بهترین شکل به زندگی خود ادامه دهد و این به دلیل پویایی و ظرفیت پذیری این گونه ادبی است

غزل معاصر ایران از دهه های ۴۰ شاهد تغییرات و توجهات شاعران و مردم به خویش بوده است منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی و حسین منزوی از شاعرانی هستند که بیشتر از پیشینیان خود به نوآوری روی آوردند. “منوچهر نیستانی از مبتکرترین غزل‌پردازان نئوکلاسیک عصر خود است. تلاش او برای رسیدن به شکل و فرم تازه‌ در غزل و گسترش امکانات فرمی و محتوایی این قالب کاملا مشهود است. نیستانی در مجموعه های جوانه، خراب ، دیروز خط فاصله ، دو با مانع ، نگاه متفاوتش را به شعر روزگارش بویژه در شکل بیرونی به نمایش می گذارد غزلهای دفتر دو با مانع که حاصل سرودن در فواصل دهه های  چهل و پنجاه می باشد پیش قرآول بودنش در دگراندیشی به فرم غزل را  نشان می دهد.

منوچهرنیستانی در وصیت نامه اش می گوید: مصراعها را بلند و کوتاه کرده ام که عبودیت وزن در کار نباشد (صالحی، ۱۳۸۲ :۱۰).

تغزل در دهه های پیش از ۴۰ و ۵۰ لااقل در بعد متفاوت نویسی فرقی فاحش دارد تغزل در دهه های پیشین توام با شیوه نگارش قدمایی بود نگرش ثنویت گرای شاعر و مطلق انگاری، فضا سازی را تابع نگارشی قرار می داد که جلوه قدمایی غزل بود همه  غزلهای نیستانی از رنگ این تعلق نبودند ونیستند (باباچاهی، ۴۹:۱۳۸۲)

رفته رفته در دهه های ۴۰ و ۵۰ گونه ای لز غزل گونه ای از غزل موسوم به غزل نو پدید آمد که از تازگی های زبانی و گستره واژگانی شعر آزاد به خوبی استفاده می کرد.(کافی،۱۳۸۱ : ۳۱).

از لحاظ شکل و صورت وفادارترین غزل سرا به پیشنهادهای نیما منوچهرنیستانی است اوست که بیشترین پذیرش را داشته، پیشنهادی نیما را با تمام وجود حس کرده و خلق و خوی غزل را با زیست تاریخی دوران خود همسو نموده است با اینکه تغییراتی فرمی که ایجاد کرد به لحاظ تعداد محدود غزلهایش و در نتیجه ختم نشدن به بیانیه ای فراگیر ، هیچگاه مورد بحث و واکاوی جدی و منتقدانه قرار نگرفته است اما نمی توان سهم تاثیر گذار او را بر غزل روزگار ما بویژه غزل دهه ۷۰ نادیده انگاشت بهتر است او را پیشروترین غزل سرای معاصر بنامیم اگر چه غزل سراهایی پس از او با اسم گذاریهایی مانند غزل فرم، غزل نیمایی و… مطرح شدند ولی سرچشمه اغلب چنین جریانه ایی در غزل معاصر غزلهای نیستانی است. بسیاری از شاعران هم عصر یا پس از او در پیشرو بودن و تحول خواهی او هم سخن بوده اند مانند هوشنگ ابتهاج  که پیشگامی نیستانی را به شکل ابداعی قبول دارد (عظیمی و طیه،۱۳۹۰)

اگر او به اندازه کار بزرگی که کرده مطرح نشده است دلایل خود را دارد شاید یکی از دلایل زبان غزلهای نیستانی است که بین کلاسیک و نئوکلاسیک معلق است و همسو با فرم باوری او پیش نمی رود چه بسا اگر همسو میشد اتفاقی بزرگتر رقم می خورد اگر چه دارای تفکری عمیق تر و ریشه دارتر از هم نسلان خود است. پس از نیستانی و در دهه های ۷۰ و هشتاد در دهــه هفتــاد و پــس از پایــان جنــگ، بــا فراگیــر شــدن آثــاری در حیطــه جنــگ کــه عمدتــا طعنــه بــه شــعار مــی زدنــد، شــاعرانی جوان در جسـتجوی راهـی تـازه، اشـعاری را عرضـه کردنـد کـه بـا موافقـان و مخالفـان بسـیاری ّ همـراه بـود غزلهایی که چند دهه بعد با  نامهایی چون: غزل پیشرو، غزل خودکار، غزل فرم، غزل سپید و.. به آن اطلاق شد در واقع این دسته از شاعران که عمدتا جوان بودند با رویکرد فرمی به غزل مجددا جریان های کم رنگ دهه های ۴۰ و ۵۰ را پیگیری کردند.

 

پیشینه پژوهش

درخصوص غزل منوچهر نیستانی به صورت پراکنده مطالبی وجود دارد و منبع کاملی در این زمینه در دسترس نیست اما در منابعی که در حول غزل معاصر پدید آمده گاه گاهی به غزل او اشاراتی شده است مانند:گونه های نوآوری در شعر معاصر (حسنلی، کاووس)، پنجره های زندگانی (عظیمی، محمد)،  سیر تحول غزل فارسی از مشروطه تا انقلاب (روزبه، محمدرضا)، شگردهای نوآوری در فرم ظاهریِ غزل نو (امامی، نصرالله)، بررسی تحول «ساختار» و «شکل» غزل از انقلاب مشروطه تا پس از انقلاب اسلامی(محمودی،علیمحمد) و…

 

مبانی نظری تحقیق

فرم، شکل بیرونی شعر است، آنچه که از کلیت شعر  در مقابل دید و قضاوت مخاطب و منتقد قرار می¬گیرد؛ براهنی در مساله فرم،با اصطلاح شکل ذهنی شعر به بیان مساله می پردازد شکل ذهنی،عبارت از محیطی است که شعر در آن حرکت می کند و پیش می رود و اشیاء و احساس ها را با خود پیش می برد در جایی تصاویر می رویند و می بالند،از هم جدا می شوند و یا در کنار هم حرکت می کنند و راه می سپرند و بالاخره در جایی نضج و اوج می پذیرند،به هم می پیوندند و ویژگی های ذهنی خود را ایجاد می کنند طرز برخورد و رفتار شاعر با اشیاء و احساس ها به شعر،شکل ذهنی آن را می بخشد و این چیزی است که با حس شنیداری و دیداری، نمی توان درک کرد. ولی با بصیرت درونی می توان بدان پی برد،آن را یافت و تحت تأثیر ذهن شاعر قرار گرفت منظور از این شکل ذهنی محتوای شعر شاعر نیست،بلکه طرز حرکت محتواست و ارتباطی که اشیاء با یکدیگر در شعر پیدا می کنند شکل ذهنی همان چیزی است که به یک شعر یا یکپارچگی می دهد و یا آن را از

وحدت و استحکام ساقط می کند، همان عاملی است که شعر را ساده یا دشوار، شفاف یا مبهم، عمیق یا پایاب می سازد (طلا در مس،جلد اول،صص ۷۵-۷۳)

چراکه فرمالیسم برخلاف ساختارگرایی که در پی کشف قوانین ثابت و منسجم متن و تأثیرات متقابل آن است

)The Norton introduction to Literature/ 1395(

پورنامداریان فرم را چنین تعریف می کند: مجموعه پیوسته از تصاویر، زبان ، موسیقی و محتواست به بیانی دیگر، تناسب و هماهنگی میان عناصر سازنده صورت، یعنی خیال، زبان ،موسیقی است و در کل سازش و همنوایی صورت و معنی است(پورنامداریان،۱۳۷۴ :۴۱۱).

توجه به شکل (فرم) ، یا ساختار ضرورت بررسی از راه رمزگان زبان را پیش می آورد ، در واقع بحث از شکل اثر هنری یا ساختارش به سرعت به بحث از رمزگانش تبدیل می شود . گاه این رمزگان در هنری خاص در یک دستگاه تک نشانه شناسی بیان می شود(احمدی،۱۳۷۰ :۳۳۷).

زمانی که شکلوفسکی می گفت: “شکل تازه، محتوای تازه می آفریند” معنای جدید و گسترده ای از فرم را مطرح کرد فرمگراهایی مانند او شکل را نتیجه دو کارکرد سامان یابی و شکل شکنی می دانستند (احمدی،۱۳۷۰ : ۵۳)

نیما یوشیج شکل نوشتاری شعر گذشته را به هم ریخت و با برهم زدن تساوی مصراع¬ها، یکی از محدودیت¬های آشکار شعر گذشته را از میان برداشت. او این کار را کرد تا اندازه هر سطر شعر، متناسب با ظرفیت سخن در همان سطر باشد، نه به گونه‌ای ناگزیر، تابع قاعده‌ای از پیش تعیین شده و تخطی ناپذیر باشد» (حسن‌لی،۱۳۸۳: ۲۲۲)

“اگر از یک کیلو «موم» در قالبی معین مقداری مکعب یا کره یا مخروط یا استوانه بسازیم، صورت‌های ما متفاوت است، ولی ماده ما یکسان است که همان موم است. حال اگر همان کره یا مکعب را یک بار از خمیر و یک بار از موم و یک بار از شکلات بسازیم، صورت ما که همان کره یا مکعب است، ثابت است و ماده ما متفاوت شده است. این ابتدایی‌ترین تمثیل برای نشان دادن تقابل «ماده» و «صورت» است. آنچه در طول تاریخ و در مباحث گوناگون فلسفه و زبان‌شناسی و منطق اهمیت پیدا می‌کند، نوع تقابلی است که «صورت»/ «فرم» با مفاهیم دیگر به خود می‌گیرد و در ترکیب تقابل‌های دوگانی۲ سایه روشن‌های معنایی‌اش عوض می‌شود. وقتی می‌گوییم «ماده» و صورت یا وقتی می‌گوییم «معنی» و صورت یا «محتوی» و صورت یا «جوهر» و صورت یا «هیولا» و صورت. با تغییر این تقابل‌ها مفهوم صورت، گاه، از بنیاد دگرگونی می‌پذیرد(شفیغی کدکنی،۱۳۶۸: )

ذات شعر، چه از جنبه زیبایی شناختیِ خود و چه از جهت معرفت شناسی اش، نمی تواند به حرکتهای گذشته بسنده کند؛ از این رو، گذشته خود را همیشه به انتقاد می نگرد و نفی دیالکتیکی می کند(مختاری،۱۳۷۲:۲۲).

اصلی ترین خصیصه فرم بیرونیِ غزل های نوکلاسیک، تا مقطع انقلاب، نوآوری در سطح است، چراکه زیرساخت و معیار های زیبایی شناسی درغزل نو کمتر دچار دگرگونیِ بنیادی شد و شاعران فقط به مدرنیزه ساختن گوشه ای از شکل ظاهری پرداختند (روزبه، ۱۳۷۹ : ۱۳۷).

غزل فرم محور، شعری است مبتنی برپارامترهای روساختی شعر، زبان، موسیقی درونی،کناری ، شکل بیرونی شعر و… در واقع شعر فرم محور نوعی اعتراض به شکل بیرونی شعر کلاسیک است. در این گونه شعر باید فرم اشیاء را درک کرد تا واقعیت‌های آنها را دریافت. در این طرز تفکر، از هیچ‌چیز نباید ساده گذشت. باید متذکر شد که در مکتب فرمالیسم، فرم به معنای شکل و در تقابل با محتوا نیست و هم جهت با محتوا حرکت می کند. محتوای کار، حاصلِ توجه و پرداختِ صحیح و هنرمندانه‌ فرم و ساختار است همانگونه که « گرینبرگ» نظریه‌پرداز و منتقد مکتب فرمالیسم، ویژگى‌هاى فرمىِ اثر را مهم‌ترین رکن مقوِّم آن قلمداد کرده و درون مایه‌ى اثر را پیامد تحقق فرم می داند. در نظر وى درون مایه‌ى هر اثر تابعى است از عناصر فرمى. در غزل فرم محور روایت اثر پشت فرم قرار گرفته و پیوندی و همسویی عمیقی بین فرم و محتوا پدید می آورد. وظیفۀ هنرمند چیزی غیر از ایجاد فرم نیست و وظیفۀ فرم هم چیزی

جز ایجاد احتمالات و تداعیات نیست (شفیعی کدکنی،۱۳۶۸: ۵۲)

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: