UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

خال گوشتیِ بابا

 

به خال گوشتیِ بابا که برق میزند میگویم:

– کی می شود  تو را از صورت بابا بِکنم! بعد پرت ات  کنم توی یه قنادی بزرگ وتو با کله تو کیک خامه ای بیفتی تا سفید شوی و با هم کلی بخندیم!

خال گوشتیِ بابا که برق می زند میگوید:

– پس کی ؟ خسته شدم خب!

به خال گوشتی بابا که قرمز است می گویم:

– تو یک توپ فوق العاده هستی که همه جا می توانی بروی بدون اینکه اتفاق بدی برایت بیفتد!

خال گوشتی بابا که اندازه ی یک گیلاس کوچک  است می گوید:

– پس کی ؟ خسته شدم خب!

به خال گوشتی ِ بابا خیلی خیلی نگاه می کنم تا شاید یکهویی از صورتش کنده شود و شَتَلق به سقف بخورد و با خنده بگوید:

 

 ” تو موفق شدی مرا نجات دهی!”  وقتی به خال گوشتی بابا خیلی نگاه  می کنم –بابا صورتش را  می خاراند .  خال گوشتی را هم برای اولین بار می خاراند!

 شاید خال گوشتی کنده شود! خیلی خوشحال می شوم و به خال گوشتی  می گویم:

– انگار تو داری  نجات پیدا می کنی! آن وقت تو را به زمین میزنم و تو دوباره بر می گردی و می افتی تو دستم!

خال گوشتی بابا با عصبانیت داد می زند:

-پس کی؟ خسته شدم!

 

#مژگان مشتاق

 

 

 

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: