UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

خانم مهرانگیز کار، رفع و دفع حجاب شکستن سد ارتجاع است 

خانم مهرانگیز کار، رفع و دفع حجاب شکستن سد ارتجاع است 

  • زمانی که دخترانِ خیابانِ انقلاب هر روز بی حجاب و روسری بر بالایِ دستکی تکثیر می شوند، خانم مهرانگیز کار می گوید “خواست برای بی حجابی را باید موکول بکنیم به وقتی که حکومت و قوانین دموکراتیک برقرار شود.”. مثل همیشه کسانی که می بایست پیشقراول باشند، از پسِ مردم راه می روند.
  • مبارزه برعلیه حجاب و مهمتراز همه روسری فقط مبارزه برای آزادیِ پوشش نیست. یک مبازره ی عمومی است بر شکستن سدِ ارتجاع. ارتجاعی که اخلاقِ خود را تحمیل می کند بر همگان.

روز ۱۶ ژانویه ایران وایر گفت و گویی با خانم مهرانگیز کار انجام داده است. این امر به دنبال امضای بیانیه ی همبستگی فمنیست‌های ایرانی و آمریکایی برای جنبش برعلیه آزار جنسی در آمریکا صورت گرفت که سبب شده بود به خانم مهرانگیز کار و مسیح علی نژاد ایراد وارد شود که چرا بیانیه ای را امضا کرده بودند که درآن لیندا صرصور کنشگر فلسطینی-آمریکائی هم شرکت داشته است. لیندا صوصور در کمپین Me Too برعلیه آزارِ جنسی “، همگان را به «جهاد» دعوت می‌کند و معتقد است قوانین شرعی اسلامی «معقول» هستند اما از آن‌ها «سوبرداشت» شده‌” (ایران وایر ۱۶ ژانویه/*) و فمینیست های ایرانی معتقدند که “لیندا صرصور … خودش توجیه کننده تبعیض جنسیتی اسلامی است نه فعال علیه تبعیض جنسیتی” (همان).

مسیح علی نژاد امضایش را پس می گیرد ولی خانم مهر انگیز کار از این کار امتناع می کند. در توضیح این امر وی به ایران وایر میگوید: «این مساله هنوز نمی‌تواند در ایران مطرح و گسترده شود. چراکه نه تنها حکومت بلکه موانع فرهنگی سنتی بسیاری بر سر این راه قرار دارد.”(همان).  و “تا برابری زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان، موافق و مخالف حکومت در قوانین تضمین نشده است، عدالتی در کار نخواهد بود. ما تا از شر حکومت دینی نجات پیدا نکنیم، ممکن نیست بگوییم زنانی که به خواست خود یا همسران‌شان حجاب دارند، حجاب بردارند.“(همان).

با کلیک روی این لینک گفت و گوی مهرانگیز کار با ایران وایر را بخوانید:

چند نکته در این گفتار قابل توجه است:

  1. حجاب یا لبی حجابی به خودیِ خود نه امتیاز است و نه عیب، مانند هرپدیده ی دیگری. برای مثال اگر کسی بخواهد یک شریک جنسی داشته باشد، یا چند تا، یا شریک جنسی اش هم جنس باشد یا نباشد، یا تصمیم بگیرد سال ها شریک جنسی نداشته باشد فقط یک انتخابِ فردی است. حجاب نیز یک انتخابِ شخصی است و هیچ کس نمی تواند کس دیگری را وادار به رعایتِ حجاب یا منعِ از آن کند.
  2. اخلاق که در بسیاری مواقع ناشی از مذهب است برخی اصول برای هواداران خود تعیین می کند. برخی از آنها در کتاب مقدس نوشته شده است. برخی از آنها را سکت های گوناگون مذاهب، با تفاسیر و حدیث های روحانیِانِ دینیِ خود تدوین کرده اند.
  3. در برخی جوامع این اصولِ اخلاقی را آزادانه به عهده ی هواداران مذاهب گذاشته اند تا آن ها را رعایت بکنند یا نکنند.
  4. در برخی جوامع از یک طرف با سنتِ دیرینه که آن نیز ریشه در قوانین و اصولِ نوشته و نانوشته دارد، مردم خود را وادار به رعایتِ این اصول می نمایند. این چیزی است که لاکان از آن به عنوان “دیگری بزرگ” نام می برد. گاهی آنقدر پیروی از این اصول درونی می شود که به سختی بتوان آنها را از افراد جدا کرد. در خیلی موارد مردم خود نمی دانند که این اصول از کجا درونیِ شده است. در جوامعِ آزاد تر کسانی که از این اصول پیروی می کنند، دیگرانی را که از آن امتناع می ورزند، تکفیر نمی کنند. هرکس به سیِ خود است.
  5. اما در جوامعی مثل ایران این اصولِ اخلاقی می شود یک حکم، یک فرمان. و عدول از آن جریمه دارد. در ایران شلاق و جریمه ی مالی و زندان و بی آبرو کردن و از این قبیل دارد.
  6. روسری و به طور کلی شکل پوشش دیکته شده درایران که برای زنان بخصوص در اماکنِ رسمی و دولتی روپوشِ بلند، شلوار و روسریِ سفت و سخت است، دستوریست اکید برای همگانی کردنِ یک قانونِ اخلاقی. یعنی زور.
    اعتراض به این زورگوئی در ماه های اولِ انقلابِ ۵۷ از طریق تظاهراتِ تعداد زیادی زنان در تهران را به یاد داریم. که متاسفانه چپ ها کمترین پشتیبانی از آن نکردند. این امر را امری فرعی پنداشتند. و برخی، مانند سردمدارانِ حکومت که زن های تظاهر کننده را زنانِ توی خیابان جلوه می دادند، با دیدگاهِ خوبی به این آکسیون نگاه نمی کردند.
    در حالی که این آکسیون دست گذاشته بود بر روی یکی از مهمترین نماد های حرکتِ زور و دیکتاتوری که پوششِ زنان را معطوف می کرد به بینشِ حاکم در رژیمِ ایران. و یعنی که هیچ ارزشی برای انتخابِ فردی قائل نمی شد. روسری و حجابِ زنان سفت و سخت ترین میخی بود که حکومتِ اسلامی از همان آغاز برای فرمانبرداریِ استبدادِ دینی اش به آزادیِ فردی کوبید. روسری نمادی بود بسیار نمایان. اگر سانسور کتاب ها، جلوگیری از آزادی بیان و مطبوعات، دستگیریِ مخالفین و حبسِ آنها از چشم تعدادِ زیادی شاید در اوایلِ انقلاب پوشیده می ماند یا به آن توجه نمی شد، اما حجابِ اجباریِ زنان نمادی بود که کاملن شیوه ی حکمروائی را شفاف در مقابل همگان عرضه می نمود.
    بدین ترتیب مبارزه برعلیه حجاب و مهمتراز همه روسری فقط مبارزه برای آزادیِ پوشش نیست. یک مبازره ی عمومی است بر شکستن سدِ ارتجاع. ارتجاعی که اخلاقِ خود را تحمیل می کند بر همگان.
  7. حرکتِ ارتجاعی از این نوع اگر در سطحِ فرد بماند، می تواند گاهی قابل قبول باشد اگر فقط انتخاب شخصی باشد. در عین حال که قابل بحث است. چرا که برخلاف آن چه که خانم مهرانگیزِ کار مطرح می کند، به این سادگی نیست که زن یا شوهر آزادنه خود حجاب را برگزیده است. حجاب امری است که جامعه با افکارِ مذهبیِ و اخلاقِ سنتی بر زنان تحمیل کرده است. و بسیاری زنان در شرایطی قرار نمی گیرند که در این مورد پرسش کنند و به کنه علل این پوشش پی ببرند. تأمل نکرده اند که مردان زنان را می پوشانند تا خود مالکِ آنها باشند. در حالی که برعکسِ آن صادق نیست. مردان می توانند آزادانه هر لباسی بپوشند. برای اینکه مردان گناه نکنند، زنان باید خود را بپوشانند. و زنان آدم حساب نمی شوند که بخواهند با دیدن مردِ بی حجاب تحریکِ جنسی بشوند و “نمی شوند” که گناه کنند. پس مردان آزاد می چرخند. در عین حال که مردان نباید ملک زنان باشند. آنها می توانند در میان زنان دیگر بچرخند. اینجا همه چیز درجاده ی یک طرفه است و حجاب نمایانگر چنین تفکری است. خیلی از زنان این مسائل را نمی بینند و به سادگی از آن می گذرند.

خانمِ مهرانگیزِ کار، وکیلِ محترم،

این وظیفه ی ماست که این حرف ها را برای زنان بزنیم تا آنان را برای یک جامعه ی دموکراتیک آماده کنیم. وگرنه آن شرایطِ دموکراتیک هیچ گاه آماده نخواهد شد.
البته مثل همیشه کسانی که می بایست پیشقراول باشند، از پسِ مردم راه می روند. الان دخترانِ ما یکی پس از دیگری در خیابان های انقلاب روسری از سر به در می کنند و بالای دستکی آن را به بادِ هوا می دهند. دخترانِ ما به طور روزمره در جامعه با این تبعیض آشنا هستند و می خواهند آن را از جامعه بَرکَنَند. به طور قطع هیچکس زنی را مجبور نخواهد کرد که رفع و دفع از پوشش خود کند. اما معنایش این نیست که چون آن ها نمی دانند چگونه تحتِ ستم هستند، سنتِ ارتجاعی اشان را دست نخورده بگذاریم. از آن حرف نزنیم، نگوئیم ریشه در کجا دارد و آن را موکول کنیم به روزی که حکومت و قانونِ دموکراتیک برقرار شود.
ما وقتی صحبت از استبدادِ دینی می کنیم، به اجزائش اگر توجه نداشته باشیم و آن ها را تحلیل ننمائیم و زیر سئوال نبریم، صحبت از استبداد آنگاه فقط حرف خواهد بود.

خانم مهرانگیز کار می گویند : “ولی با برداشتن حجاب سلیقه‌ای، ناگهان قوانین ولایت شوهر بر زن و فرزندان از مجموعه‌های قانونی حذف نمی‌شود و زنان در موقعیت برابر با مردان قرار نمی‌گیرند. از جوانی کم ندیده‌ام زنان با حجاب اختیاری را که خیلی هم مقتدر در زندگی خانوادگی و محله‌ای  ظاهر شده‌اند و از زنان بی‌حجاب کم نداشته‌اند. از انقلاب به بعد همزیستی دوستانه زنان با حجاب و بی‌حجاب را حکومت پر تنش کرد و ما حق نداریم این سیاست تفرقه‌افکن انقلابیون را باز تولید کنیم. حرف ما با حکومت ایران است و حجاب حکومتی و مجموعه‌های قوانین و آقای خامنه‌ای و امام جمعه‌ها که اشتغال زنان را می‌خواهند تعلیق به محال کنند، هرچند نمی‌توانند.” (همان)

خانمِ مهرانگیزِ کار، این ادبیات محترمانه که به کار می برید آیا در نهایت کوشش برای حفظ این سنت هایی نیست که ریشه در مذهبِ خرافی، مردسالاری و نگاهِ عقب گرد به مدرنیته دارد و آیا این آب به آسیاب حکومتی نمی ریزد که دقیقن همین حرف ها را تکرار می کند؟

  • خانم مهرانگیزِ کار، اینجا صحبت از برداشتنِ حجاب سلیقه ای نیست. اگر چه در بالا توضیح دادم که اصولن حجاب ریشه اش کجاست در ایران، حتی اگر ظاهرن آزادانه انتخاب شده باشد. دیگر برای اینکه ولایت شوهر بر زن و فرزندان حذف شود، لازم است یک به یک این سنگر های مردسالاری و دیکتاتوری را از جامعه پس گرفت.
  • با گفتنِ اینکه زنان مقتدر و باحجابی وجود داشته اند چه چیزی ثابت می شود. آری چنین زنانی وجود داشته اند. بحث بر سر بی حرمتی به هیچ زنِ با حجابی نیست. بحث برسر اعمالِ زوریست که همه را، از جمله آنها که تمایل به حجاب ندارند را وادار کنند به پوشش خود. آیا شما که این همه هوای باحجاب ها را دارید، همان میزان نباید فکر کنید که زنانِ بی شمار دیگری زیرِ ستمِ فشارو دستور از بالا مجبور به کاری هستند که دوست ندارند؟ این ادبیات محترمانه که به کار می برید آیا در نهایت کوشش برای حفظ این سنت هایی نیست که ریشه در مذهبِ خرافی، مردسالاری و نگاهِ عقب گرد به مدرنیته دارد و آیا این آب به آسیاب حکومتی نمی ریزد که دقیقن همین حرف را تکرار می کند؟
  • علت پرتنش کردن زنان با حجاب و بی حجاب پس از انقلاب این بود که به زور پوشش حجاب مرسوم شد. و زنان بی حجاب را زنانِ خیابانی و نانجیب و غیره خواندند و زنان با حجاب را به آسمان ها بردند. یعنی که یک ارزش گذاری تفرقه برانگیز خواستند در جامعه جا بیاندازند. در حالی که قبل از انقلاب که این اجبار وجود نداشت با حجاب ها و بی حجاب ها به راحتی با یکدیگر همزیستی می کردند، همانگونه که همه ی ادیان در کنار یکدیگر با صلح و صفا می زیستند. سیاستِ بعد از انقلاب به میزانِ کافی تفرقه افکنی در همه ی زمینه ها کرد با کنار گذاشتن اکثریت جامعه به عنوان اقلیت فرمانبردار و با اجبار به انجام کارهایی که مردم نمی خواستند. سرتاپای قانونِ اساسی ایران و حرکت های عملی حاکمین پایه بر تفرقه افکنی داشته است.
  • اگر حرف ما باحکومت است، دقیقن یکی از مثمر ثمر ترین حرف ها همین رفع و دفع حجاب اجباری است به مثابه نمادِ شفاف و آشکار زور برای شکستنِ سدِ استبداد.

آری بحث به هیچ رو بر سر این نیست که کسی که روسری و چادر می پوشد را مجبور کنیم بی حجاب شود. بحث بر سر مبارزه بر علیه آن نمادیست که سد ارتجاع را می شکند، وگرنه این چنین اعتراضاتِ اساسی را شما اگر موکول کنید به زمانی که حکومت و قانونِ دمکراتیک عملی شود، هیچ گاه به آن نقطه نخواهید رسید. هیچ کس این حکومت و قانون را به شما تقدیم نخواهد کرد. مردم خود با همین اعتراضاتِ مدنی هست که می توانند به حقوق خود برسند.

و بگذریم که مردم با شعارهایی که در رخدادِ دیماهِ ۹۶ دادند، گفتند که هیچ امیدی از این رژیم ندارند که هیچ یک از مسائلِ آنها را بتواند حل کند. اینست که می خواهند “حیا کنند” و “مملکت را رها کنند” و بگذارند مردم خود زندگی خود را در کشور خود بچرخانند. و به همین علت است که “دخترانِ خیابانِ انقلاب” خودسرانه به حق فرمانِ عمل را در دست گرفته اند و حالا هرکدام نمادِ آزادیِ کشور و رهائیِ مردمند.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

مهین میلانی: روزنامه‌نگار آزاد، نویسنده، مترجم، عکاس، گرافیست و فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری و جامعه‌شناسی از تهران و پاریس است. در ایران با روزنامه‌های آدینه و دنیای سخن، جامعه‌ی سالم، ادبیات اقلیت، شرق، و...فعالیت داشته است. در فرانسه با روزنامه‌های فرانسوار و لوپوان. در کانادا با نشریات لووار، جرجیا استریت، کامان گرانت، نورت شور، میراکل، شهروند‌ بی‌سی، رادیو زمانه و بسیاری نشریات دیگر.
کتاب "کنسرت در پایان زمستان" از اسماعیل کاداره نویسنده‌ای که بعد در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی ادبی "‌من بوکر پرایز" شد را از زبان فرانسه به فارسی در ایران ترجمه کرد و نشر مرکز آن را به چاپ رساند. صدها مقاله، گزارش، نقد ادبی و ترجمه به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسه به چاپ رسانده است. با مجامع ادبی کانادایی و ایرانی در کانادا فعالیت های زیاد داشته و بارها برای داستان خوانی و شعر خوانی توسط آنها دعوت شده است. در سال ۲۰۰۴ به عنوان مدیر هنری فستیوال قصه خوانی ونکوور استخدام شد و چندین سال در فستیوال‌های فیلم و جاز این شهر سمت‌هایی در بخش مطبوعات داشته است. در اولین فستیوال فیلم به زبان فارسی در ونکوور به عنوان یکی از قضات در داوری فیلم‌ها شرکت داشت.
مهین میلانی کتاب "تهران کوه کمر شکن " را در سال ۲۰۰۵ آغاز به نگارش کرد. نگارش آن متوقف شد تا سال ۲۰۰۹ و در سال ۲۰۱۰ اولین بار به چاپ رسید. این کتاب از طریق آن لاین به فروش می‌رود. به تازگی نشر زریاب افغانستان کتاب " تهران کوه کمر شکن " را منتشر ساخته است. مهین میلانی هم اکنون چندین مجموعه‌ی داستان کوتاه، شعر و رمان در دست انتشار دارد.
عکاسی و گرافیک دو رشته ایست که بخشی از تحصیلات و فعالیت های حرفه ای مهین میلانی را به خود مشغول داشته و با نشریات گوناگون به عنوان طراح گرافیست و دیجیتال آرتیست و عکاس همکاری داشته است.
http://milanimahin.blogspot.ca/
http://vancouverbidar.blogspot.ca/
[email protected]

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: