UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

“خیال باشد کاین کار بی‌حواله برآید”

“خیال باشد کاین کار بی‌حواله برآید”

 


ما حرف تنهای خدا بودیم
اشراق عشق در نت‌ سوراخ صفر
جمع نبودیم
کثرت نبودیم
بلکه سوراخ یگانه‌ی صفر
در قعر کهکشان سودا

صبر کردی تا شب از پیشانی گذشت
تا شک، پشت حدقه‌ی گردآفرید خوابید
نُت سوراخ را توی بیابان سفید نوشتی
بعد دروازه را گشودی و سهراب را به اندرونی خواندی
تا ختمِ سماعِ ستاره‌ها در کهکشان
باید سربازان را یک به یک از دروازه رد می‌کردی
یا کریم و یا کریم و یا کریم و بققو بق بققو

سر کتاب خفیه را بازکردی:
-می‌بینی
پرنده‌ در صبح، ذکر یاکریم می‌گوید
و شب آیت لطف خداست
تا در آن بیارامی و هورمون‌های عشق
از جوی اشراق فوران کند

. نقطه را از آخر هذیانت آوردم اول جمله‌‌ی خودم گذاشتم
که یعنی حرفت تمام؛
اما کدام جفت شیدایی
درهم فروشدنِ شب را که آیت لطف خداست بی‌خیال می‌شوند
که صبح
گوش جان به ذکر یا کریم و یا رحیم و یا رحمان پرنده‌ها و چرنده‌ها بسپارند.

سهراب شمع کنار بستر را کشت و بعد با صدایی که می‌لرزید: بکش پایین عزیزکم
زن در پنجه‌های اشراق معشوق پرنده ‌شد: یا کریم و یا کریم و یا کریم و اوووه مای گااااد

حالا نتِ سوراخِ بسته‌ی نقطه را از سپیدی دفتر برمی‌دارم و آخر جمله می‌گذارمش تا بعد.

 

#رضا روزبهانی

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: