UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

دو شعر از حسن حقیقی

دو شعر از حسن حقیقی

Hassan Haghighiحسن حقیقی، متولد ۱۳۶۵ است و در مقطع فوق لیسانس رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی تحصیل کرده است.

او از سال ۱۳۸۱ شروع به شعر سرودن کرد و علت انتخاب رشته‌ی ادبیات برای تحصیلات دانشگاهی‌اش نیز همین بود.

[clear]

[clear]

  1. جزر و مد

زنی که نرگس های مصنوعی بر میز دارد

مردی که از پروانه های خشکیده کلاه می سازد برای زن

و خانه ی درختی قشنگی بر درخت سوخته دارد

این ها هم چند دست لباس مخصوص گریه دارند

چند دست لباس، مخصوص خنده

و صبح ها از خود می پرسند

امروز باید کدام را بپوشم؟

مردی که چشم هایش بین قهوه ای و آبی تغییر می کنند

می داند که جزر و مدهای ماهانه دارد

اما جاذبه را نمی یابد.

از دریا می ترسم،

آب بازی بد نیست؛

اگر زیرنویس عکس درست باشد

قایق های تفریحی مرا از آن جا گذر می دهند.

آیا پولمان به خرید بلیط خواهد رسید؟

بخندم؟ بخندم؟

امروز برای خندیدن کمی زشت نیست؟

باید از منابع معتبر پرسید

باید شعاع انفجار را در فاصله ی من از انفجار ضرب کرد

اگر تعداد انفجار ها بیشتر بود باز هم باید ضرب کرد

ضرب کرد

ضرب کرد

فرمولش را شاید اشتباه می کنم.

باید لباس های قرمزم را به فقیر ببخشم

امسال از مد می افتند.

به او بگویم برای بلیط پول جمع کند؟

زنی که چشم هایش بین قهوه ای و آبی تغییر می کنند

می داند جزر و مدهای سالانه دارد

و امسال قرار است عشق را انتخاب کند مثل پیرارسال

و نه مثل پارسال.

وقتی جوان بودم هر مزخرفی را یک بار دوست داشتم

مرد درختی، پروانه ای،

آن ها که ترکیبی از بهترین شامپو ها و لبخندها بودند

بدون عشق که نمی شود زندگی کرد

امسال ببین

در شکل عاقلانه ای عاشق می شوم

در چارچوب یک مقاله ی تحقیقی منظما از عشق پر می شوم

حتی اگر مسخره باشد

به درک

این بهتر از بخارپز شدن میان کرم های ابریشم است

دعا کن پولدار شوم

آن وقت سه مشاور عشق خواهم گرفت

سه مشاور برای یوگا

و فروید و یونگ با هم بر روی افسردگی ام خیمه خواهند بست

اما واقعا امسال عاشق شوم؟

زمستان چیزیست برای گیاهان.

من سحرها پیش از خواب

وعده می گیرم که فردا صبحانه ای از چمن خواهم داشت

که فردا چنان به بیداری فواره خواهم زد که یک روز تلسکوپ ها مرا رصد خواهند کرد

و سال های شمسی و قمری به سال های من تبدیل خواهند شد

اما من بسیار بدخوابم

و کسی باور نمی کند

تلاشم را کرده ام

و وقتی تنها و لخت در خانه می گشتم

باز هم نمی دانستم

امروز باید گریه کنم یا بخندم.

[clear]

[clear]

۲.ای شهد سرخ آسمان

ای شهد سرخ آسمان؛ مایع زمخت ابریشمی، ابر شیمیایی، ای آهنده ی آسمانی

آهی که اقلا تا نزدیکی های جو می رسد را دریاب

و مرا بستاران به ستر و ستاره

مرا بپوش و ستاره کن به ولنتین و هالیوود

و دریاب به هزاران دوربین دراز

هر چند که مرا نشنیدی پیش از این و هزاران بار پیش از این.

پس بگو دعای مورد علاقه تو کجاست

ای صاحب معابد بلند مرتبه در طبقات اعلای آسمان خراشهات

مرا دریاب در انفجار که صدای بمب بلندی می کند بر صدای هدفون ها

و صدای توپ زمختی می کند بر صدای گیتار الکتریک

هر چقدر هم زور بزنیم.

مرا از ورزش اجباری دور بدار و مرا از هند ریاضتت برهان

که از ماراتنات پناهندگی بیزارم

مرا از سوراخ شدن قایق دور بدار که پناهنده هات از بیابان می دوند.

مرا معاف بدار

دعای مورد علاقه ی تو کجاست؟

مرا در زمره ی انان قرار بده که در شاسی بلند هات بلندی می کنند

و نه آنان که قدشان به کشیدن دستمال بر شیشه های لندکروز هات نمیرسد.

مرا مریض کن به اندازه ی معافیت اجباری و چاق کن به اندازهی فرماندهی لشگرهات

و مرا محشور کن با انان که زور زدند ایمانشان را نگه دارند

و پاچه هات را که از عرش آویزان است، آدامس خویش قرار دادند

بگو ساب نرفت آن ها؟

دعای محبوبت کجاست

دعای ملطوفت کجاست؟

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: