UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

ریشۀ نام «رود ارس»

 

شرح “رود ارس”

   “ارس” (Aras) نام رودی است که از کوه‌های “بینگول” (Bingol) در آناتولی شرقی سرچشمه می‌گیرد و در منتهی‌الیه استان اردبیل به دریای خزر می‌ریزد. این رود در بخش‌هائی از مسیر خود مرز میان ایران و نخجوان، ایران و ارمنستان و بالاخره ایران و جمهوری آذربایجان را تشکیل می‌دهد. نام ارمنی رود ارس “آراکس” (Arax)، نام آذربایجانیِ آن “آراز” (Araz) و نام یونانیِ آن “آراکسز” (Araxes) می‌باشد (ویکی ‌پدیای فارسی). در ویکی ‌پدیای فارسی دربارۀ واژۀ “ارس” آمده است در سنن ارمنی این رود به نام نوۀ بزرگ خاندان افسانه‌ایِ ارمنی‌ها “هایک” نامگذاری شده است. تمدن “کورا- ارسی” (که از نام دو رودِ “کورا” و “ارس” گرفته شده) در پیش از تاریخ در منطقۀ بین دو رود “ارس” و “کورا” وجود داشته است. در ویکی‌ پدیای فارسی همچنین آمده که واژۀ “آراکس” (Arax) توسط هرودوت[۱]، نه برای “رودِ ارس” بلکه برای رودِ “وولگا” بکار می‌رفته است. در ویکی ‌پدیای انگلیسی[۲] “ارس” با دیکته‌های”Araxes” ,”Araz” ,“Aras” و “Araks” می‌آید. از منظر تاریخی، نام ارمنیِ کهنِ این رود “Yeraskh” و نام گرجیِ کهنِ آن “Rakhsi” بوده است.

   “رودِ ارس” همانند هر مظهر آبی در طبیعت، اصلی‌ترین جاذبه را برای اسکان انسان داشته است  همچنانکه “رودِ نیل”، “رودِ دجله”، “رودِ فرات”، “رودِ سند” (هندوس) و غیره عامل تشکیل تمدن‌های کهن شده‌اند. لذا جای تعجّب نیست که تمدن‌هائی از هزاره‌های پیشین از جمله تمدّن پیش از تاریخِ  “کورا-ارسی” در حوضۀ آبریزِ “رود ارس”  تشکیل شده باشد و نام خود را نیز از این رود و رود “کورا” (Kora)  گرفته باشد (به تصویر شماره ١ توجه کنید).

    نظر نگارندۀ حاضر بر این است که واژۀ “ارس” قابل بخش‌بندی به دو بخش “اَ” (A) و “رس” (Ras) می‌باشد که در آن، واژۀ “اَ” (A) مخفف “آو” (Aw)، “او” (Ow)، “اب” (Ab) و یا “آب” (Āb) می‌باشد. البته با توجه به اینکه او چنین بخش‌ بندی و چنین تفسیری را در فرهنگ نامه ها و منابع دیگر نیافت آوردنِ شواهد و قرائنی از دیگر نام‌های مکان‌های جغرافیائی را لازم دانست تا بتواند نکته نظر خود را تایید و تقویت کند. به این جهت ذیلاْ گروهی جاها که واژه‌های “رس” (Ras) و “اَ” (A) در آنها وجود دارد شرح داده می‌شوند تا یافتن ریشه واژۀ “ارس” آسان‌تر شود:

  

تصویر شماره۱: نقشۀ جغرافیائی رودهای “ارس” (Aras) و “کورا” (Kora) و حوضۀ آبریزِ آن دو

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الف: نام چند جا که در آنها واژۀ “رس” (Ras,Rus,Ris) به معنیِ “مظهر آب” بکار رفته است:

١-“رَسِّ” عربستان (Rass) به معنی “چاه آب” و “رود”

     “رسّ” (الرّسّ، الرس) (Rass, Arrass, Al-Ras)، نام شهری در مرکز عربستان سعودی است که در استان القصیم (Al Qassim) واقع شده است. این شهر در شمال ریاض قرار گرفته که در حدود ٣٣٠٠٠ نفر سکنه دارد. رس (Rass) در زبان عربی به معنی “چاه قدیمی” است. نام “رس” در شعری از شاعر معروف، حسّان بن ثابت[۳]، از صحابه پیغمبر اسلام آمده است. واژۀ “الرّس” (Rass) در قرآن، سورۀ فرقان و سورۀ ق، ،دربارۀ قوم ثمود می‌آید [۴]  .

   ابن منظور در کتاب لسان العرب[۵] می‌گوید “الرس” (Al-Ras) و “الریسه” (Al-Risse) نام دو درّه در نجد هستند. همچنین گفته می‌شود “الرس” و “الریسه” نام دو منشاءِ آبِ کشور عربی می‌باشند.

    دربارۀ “اصحاب الرّسّ” در تفسیر سوره “ق” آیه ١٢ آمده است “اصحاب الرّسّ” گروهی بودند که در کنار رود بزرگی به نام “رس” سکونت داشتند. در سوره فرقان، آیه ٣٨ در بارۀ قوم عاد و ثمود و در تفاسیرِ مربوطه از واژۀ “رسّ” نام برده شده است؛ همچنین به نقل قول از “ابن عباس”[۶] آمده که “رسّ” نام چاهی است در آذربایجان.

در لغت­نامۀ دهخدا تحت عنوان وجه تسمیۀ “الرّس” آمده است که “الرّسّ” به تشدید “س” (Arrass) به معنایِ بئر (چاه آب) است؛ همچنین گویند “الرّس” نام “چشمه­ای” و نیز نام دره­ای است در بلاد عرب. در زبان عربی “الرّس” به معنی “چاه کهنه” می‌باشد.

بطوریکه ملاحظه می‌شود “رس” و “ریسه”، هم به معنی “چاه آب” و هم به معنی “رود” می‌آید. بعبارت دیگر “رس” دارای هر دو معنیِ “چاه آب” و “رود” می‌باشد که بر حسب مورد بکار می‌رود.

١- “چاروسا”  (Chārusa)

   “چاروسا”، نام یکی از بخش‌های شهرستان کهگیلویه، استان کهگیلویه و بویراحمد، همچنین نام رودی و نامِ دهی در کنار آن رود می‌باشد.

    نام “رودِ چاروسا” و منطقه “چاروسا” ارتباط این نام را با‌ وجود “آب” برقرار می‌کند. نام “چاروسا” را می‌توان به سه بخش “چا”، مخفّف “چاه”، “روس” (Rus) و “آ” (Ā) بخش‌بندی کرد که در آن، “روس” گویشی از “رس” (Ras) و به معنیِ “مظهری از آب” بر سطح زمین و در اینجا احتمالاً “چاهِ آب” و “آ” مخفف “آب” یا “آو” (Aw) می‌باشد. لیکن از آنجا که دهِ “چاروسا” در کنارِ “رودِ چاروسا” قرار گرفته می‌توان گفت که رودِ “چاروسا” هم نام “چاه آب” و هم نام “رود” است [۷]  .

٣- “چاه‌ ریسه”  (Chāhriseh)

“چاه ‌ریسه”، نام دهی در دهستان علیا، بخش مرکزی، شهرستان اردستان، استان اصفهان است[۸] . واژۀ “چاه ریسه” را می‌توان به دو بخش “چاه” و “ریسه” بخش‌بندی نمود که در آن “ریسه” گویشی از “ریس” و آن نیز گویشی از “رس” به معنیِ “چاه آب” می‌باشد. جالب توجه است که “ریسه” یا “الرّیسه”، همانگونه که در شرح شهر “الرس” عربستان گفته شد، هم نام یک “رود” و هم نام یا یک “چاهِ آب” می‌باشد.

۴-“رودِ رسوسِ” ترکیه  (Rhesos River)

      “رودِ رسوس”، نام رودی متشکل از چندین رود می‌باشد که از کوه آیدا (Mount Ida) در ترکیه سرچشمه می‌گیرد. هومر (Homer) نام “رسوس” را “چندین چشمه” (Several Fountains) نامیده است. دو رودخانۀ دیگر که از کوه آیدا سرچشمه می‌گیرند، به نام‌های “اسکاماندر” (Scamander) که در ترکیۀ امروزی آن را “Karamenderes” گویند و دیگری “سیمویس” (Simois) می­باشند. این دو رود در منطقه‌ای به هم می‌رسند که شهرِ کهنِ “تروی” (Troy) در آن محل قرار دارد [۹] .

    “رسوس” به‌ احتمال‌ زیاد، هم‌ ریشۀ و هم‌ معنیِ “رس” است. جالب اینکه “رسوس” نیز همچون “الرس” و “ارس” نام رودی می‌باشد.

۵-“درروس” (Darrus)

   “درروس”، در زمان حاضر، نام محلّه‌ای در شهر تهران است. زیستگاه “درروس” دارای تاریخی بسیار کهن می‌باشد، به‌ طوری‌ که زمان آغاز زیستگاه شدنِ آن مشخص نیست. در محلۀ “درروس” دو قنات وجود دارد؛ یکی در چهارراه قناتِ امروزی به نام “قنات نصرت” که نام آن را روی چهارراه قنات گذاشته‌اند و دیگری در شرق “درروس” به نام “قنات شیبانی”. باغِ شیبانی احتمالاً از آب قناتِ کهنِ مذکور، سیراب می‌شود. “چالهرز” نام یکی از محله‌های “درروس” است که آن نیز سابقه‌ای کهن دارد.

نام “درروس” از وجود “مظهر آب” بر سطح زمین و در این مورد، “چشمه” یا “قنات” ریشه گرفته است. به عبارت دیگر نام “درروس” را می‌توان به دو بخش “در” (Dar)، مخفّف “درّه” و “روس” (Rus) تقسیم کرد که در آن,“روس” به معنی عامِ “مظهر آب” و در این مورد, چشمه یا قنات می‌باشد.

۶-“چشمه‌های ارستِ” ساری [۱۰]   (Arast Springs)

   “چشمه‌های ارست” (آروس) (Arast, Ārus)، نام مجموعه‌ای از چشمه‌های آب معدنی تِراوِرتن ساز است که در آنها، رسوبات تِراوِرتن به‌صورت پلکانی از بالا به پایین، حوضچه‌هایی را تشکیل داده‌اند. امروزه این مجموعه به نام “باداب سورت” معروف است. چشمه‌های “ارست” (آروس) (Ārus) [۱۱] در محدودۀ دِه سورت، دهستان پشتکوه، بخش چهاردانگه، شهرستان ساری واقع شده­اند. در شرح چشمه‌های “ارست” (باداب سورت) آمده است که شخصی روسی به نام گِرگوری مِلگُونُف (Gregory Melgunov) در سفرنامه خود (١٨۶٢ میلادی) از چشمه‌های “باداب سورت” با نام “چشمه‌های آروس” یاد می‌کند؛ همچنین در سفرنامه شخص دیگری به نام “کلنل برسفرد لوات” آمده “از این درّه که گذشتیم به قریه سورت رسیدیم. چشمه‌های آب گوگردی در حوالی این قریه واقع است” [۱۲].

    با توجه به آنچه دربارۀ چشمه‌های “ارست” گفته شد ملاحظه می‌شود که واژۀ “ارست” به معنیِ “چشمه می‌آید، در حالیکه “ارس” نام رودی است. این نکته نشان می‌دهد که اوّلاً “ارست” و “ارس”، دو گویش از یک مفهوم هستند. ثانیاً هر دو واژۀ “رس” و “رست” به معنیِ عامِ “مظهرآب” می‌باشند که در یک جا در مفهوم “رود” و در جای دیگر در مفهوم “چشمه” آمده است.

٧-“ریسه” (Riseh)

    “ریسه”، نامِ دهی کوچک در شمال شرق شهر بابک، استان کرمان است[۱۳] . “ریسه” که در اینجا نام دهی است به احتمال زیاد به معنیِ “چشمه” یا “رود” می‌باشد که دهِ “ریسه” نام خود را از آن “چشمه” یا “رود” گرفته است. هم نامیِ “ریسه” با نام “الرس” یا “الریسه” عربستان و “ریسه‌ وند” جالب توجّه است.

٨-“ریسه‌ وند”  (Risehvand)  

   “ریسه‌وند”، نام دهی در دهستان ایتیوندِ جنوبی، بخش کاکاوند، شهرستان دلفان، استان لرستان است[۱۴] .

٩-“رودِ روس” (Rus River)

     “رودِ روس” [۱۵]، نام رودی در محدوده شهرستان “باخرز”، استان خراسان رضوی است. این رود به “هریرود” می­ریزد (ویکی‌ پدیای فارسی ذیل نام “باخرز”). نکتۀ جالب توجه در نام “رودِ روس” این است که “روس” (Rus) گویشی از “رس” (Ras) به معنیِ عامِ “مظهر آب” می‌باشد که آن “مظهر آب” در این مورد “رود” است.

١٠-“هریس”(Heris)    

“هریس”(Heris, Haris, Herris) ، نام یکی از شهرهای آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان “هریس” است[۱۶] .

نام هریس می‌بایستی “هرّیس” (با تشدید حرفِ “ر”) باشد. اگر چنین باشد آنگاه می‌توان گفت نام “هریس” از دو واژۀ “هر” (Har) و “ریس” (Ris) تشکیل شده است که واژۀ “هر” به معنی آسیای آبی و واژۀ “ریس” گویشی از “رس” (Ras) به معنیِ عامِ “مظهرِ آب” و در این مورد، چشمه و یا رود است؛ به ‌این ‌ترتیب “هریس” به معنی “چشمۀ آسیا” و یا “رودِ آسیا” است. هر دو واژۀ “ریس” و “هر”، واژه‌هایی بسیار کهن هستند. شهر “هریس” نیز شهری بسیار کهن می­باشد که تاریخ زیستگاه شدنِ آن مشخص نیست. ولی حفاری‌های باستان‌ شناختی حکایت از وجود تمدن‌های متعدد در زیستگاه “هریس” دارند. صنعت فرش هریس در ایران و جهان شهرت دارد .

جالب اینکه واژۀ “هرریس” (Harris) نام  رود‌هائی در کانادا، استرالیا، آمریکا و توباگو نیز می‌باشد[۱۷] .

١١-“رود تیگریس (دجله) ” (Tigris River)

    “رودِ تگریس” (Tigris or Dejleh River)، نام دیگرِ رود “دجله” است. این رود، از شمال به جنوب جریان دارد و از کوه‌های تاوروس (Taurus) در جنوب شرقی ترکیه سرچشمه می‌گیرد و پس از گذشتن از دشت بین‌النهرین (میان­رودان) به خلیج فارس می‌ریزد. این رود به همراه رود فرات (Euphrates)، دو رودخانه تغذیه کنندۀ آب دشت بین‌النهرین از آغاز تمدن بشر می باشند. نام یونانی این رود، “تیگریس”(Tigris) است که از ریشۀ فارسی آن، “تیگرا” (Tigrā) گرفته شده و آن نیز ریشه از نام ایلامیِ “تیگرَ” (Tigra) گرفته است. نام ایلامیِ “تیگرَ” نیز به نوبه خود ریشه از نام سومری “ایدیگرَ” (Idigra) گرفته و شاید به همین جهت بوده که “ایدیگرَ” به دجله (Dejleh) امروزی تبدیل شده است [۱۸] .

  نام “تیگریس” را می‌توان به دو بخش “تیگ” و “ریس” تقسیم کرد که در آن، “تیگ” گویشی از “تب” (Tab)، به معنیِ گرم و گرما و “ریس” (Ris) به معنیِ عامِ “مظهر آب” می‌باشد که در اینجا، “رود” است. به‌ این‌ ترتیب ریشه و معنیِ نامِ “تیگریس”، “رود گرم” یا “گرم رود” خواهد بود. در گویشِ “دجله” نیز این نام، قابل‌تقسیم به دو بخش “دج” و “له” است که در آن، واژۀ “دج” (Dej) گویشی عربی شده از “دگ” که آن نیز گویشی از “تگ” و یا ته (Teh) به معنی گرم است. واژۀ “له” (Leh) نیز به نظر می­رسد که گویشی غلط از واژۀ “ره” (Reh) و آن نیز گویشی غلط از واژۀ “ری” یا “ر” (Re) باشد [۱۹] .

١٢“رود کینه ‌ورس” (Kineworas River)

  “رود کینه‌ ورس” (Kineworas, Kinowars)، نام رودی از سرشاخه‌های رود “ابهر” است که بر روی آن، سدّی به نام “کینه ‌ورس” ساخته شده است. همچنین دهی به نام “کینه‌ ورس” در حاشیه این رود قرار دارد یا قرارداشته که زیر آب رفته است (؟). سدّ “کینه‌ ورس” در فاصله ١۵ کیلومتری غرب شهر “ابهر” واقع شده و بخشی از آب آشامیدنی این شهر را تأمین می‌کند. آگاهی از تلفّظ محلّیِ نام “کینه‌ ورس” بی‌شک در ریشه ‌یابیِ این نام، راهگشا خواهد بود؛ امّا اگر بتوان نام “کینه‌ ورس” را به “کین” (Kin)، گویشی از “کان”، به معنی “مظهری از آب” بر سطح زمین (در اینجا “رودِ کینه ‌ورس”)، و “و” مخفّف “او” (Ow)، گویشی از “آب” و همچنین “رس” (Ras, Res, Ros)، به معنی “مظهری از آب” بر سطح زمین، تقسیم کرد، منطقی خواهد بود که نام “کینه‌ ورس” به معنیِ “کان‌‌ آب‌ رود” (Kānābrud) باشد. در این صورت مفهوم “آب” یکبار با واژۀ “کان”، بار دیگر با واژۀ “آب” و بار سوّم با واژۀ “رود” آمده است.

١٣– “کینه ورس” (Kine Woras)

     “کینه ورس” (Kinneh Worass?, Kineworas?)، نام دهی در دهستان ابهررود، بخش مرکزی، شهرستان ابهر، استان زنجان است. در دو نام “رود کینه ورس” و “کینه ورس”، واژۀ “رس” به معنیِ “رود”, قابل توجه است و می‌توان آن را با نام رودِ “ارس” مقایسه کرد.

  ب: نام چند جا که در آنها واژۀ “آَ” (A) به مفهوم “آب” بکار رفته است:

١-“رودِ اهر”  (Ahar River)

    “رودِ اهر”، نام رودی است که شهر “اهر”  در کنار آن واقع شده و شهر “اهر” نام خود را از این رود گرفته است. دربارۀ “رودِ اهر” و ارتباط آن با “شهرِ اهر” ذیلاً در شرح نام “شهر اهر” توضیح داده می‌شود.

٢- شهر “اهر”  (Ahar)

    “اهر”، نام شهری از شهرستانِ اهر و بخش مرکزی آن، در استان آذربایجان ‌شرقی است. جیمز موریر[۲۰]  درباره نام “اهر” می‌گوید: «به نظر می‌آید “اهر” کاندید خوبی است برای محل شهر تاریخی “هارا” (هار، آ)، یکی از سه شهری که بر طبق نوشته تورات، پادشاه آشور گروهی را به آنجا تبعید کرد.»در اطراف شهر “اهر”، آثار زیادی مربوط به دوران پیش از اسلام، به‌ خصوص دوره‌ ساسانیان به ‌دست آمده است. حمداله مستوفی[۲۱]  می‌نویسد: «اهرشهر کوچکی است و آب آن از رودی که به اینجا منسوب است، از جبال اشکنبر برمی‌خیزد و از عیون و قنوات نیز آب دارد». آرامگاه شیخ شهاب‌الدین “اهر”ی در این شهر قرار دارد[۲۲].

  نام “اهر” را می‌توان به دو بخش “اَ” (A) مخفّف “آب” و “هر” به معنی “آسیای آبی” قسمت کرد. با پذیرش این بخش‌بندی می‌توان گفت “اهر” به معنیِ “آب” یا “رودی”[۲۳] است که آسیاب با آبِ آن کار می‌کند؛ بنابراین منطقی است اگر گفته شود زیستگاه “اهر” نام خود را از رود “اهر” گرفته است؛ نه برعکس. به این ترتیب واژه یا پیشوند “اَ” (A) در ابتدای نام “اهر” به معنیِ “آب” است و می‌توان آن را با پیشوند “اَ” (A) در نام “ارس” مقایسه کرد.

٣- شهر “ابهر” (Abhar)

    “ابهر”، نام شهری است واقع در استان زنجان که بخش مرکزی، شهرستان “ابهر” را تشکیل می­دهد. نام قدیمی اینجا، “اوهر” (Owhar) بوده است. مردم محلی آن را اَبَر (Abar) می‌گویند. نام “ابهر” به دو جزء “آب”و “هر”، بخش شده است. در زبان تاتی، “ابهر” به معنی “آب آسیاب” است. ریزآبه‌های [۲۴] “ابهررود” از قدیم، آسیاب‌های زیادی را به چرخش درآورده که امروزه نیز چنین است. “ابهر” در دوره ساسانیان حصاری عظیم و دو دروازه شرقی و غربی داشته است که دروازه شرقی آن جنب “قلعه تپّه” بوده است. از جاهای دیدنی “ابهر”، سدّ “کینه ‌ورس”  در ١۴ کیلومتری جنوب‌غرب “ابهر”، در نزدیکی دهی به همین نام است. این سدّ بر روی شاخه‌ای از شاخه‌های رود “ابهر” به نام رودِ “کینه‌ وُرس” ساخته شده است. بقعه پیراحمد “زهر”نوش[۲۵]. مسجد جامع “قَروُه” (گراوه) (Garoweh?) و چشمه علی بولاغی از دیدنی‌های “ابهر” است [۲۶] .

   نام “ابهر” را می‌توان به دو بخش “اَب” (Ab)، گویشی از “آب” (Āb) و “هر” به معنی “آسیای آبی” قسمت کرد و بدین‌ ترتیب، معنی “ابهر”، “آسیای آبی” یا آسیاب‌هایی است که “رودِ ابهر” به آن منتسب است. البتّه باید توضیح داده شود که پیدایش نام رودِ “ابهر” به‌ احتمال‌ زیاد، مقدم بر به ‌وجود آمدن زیستگاه “ابهر” است؛ به‌ این ‌معنی‌ که وجود رود و ایجاد آسیای آبی بر روی آن، باعث شده که این مکان به­ تدریج به یک شهر بنام “ابهر” تبدیل شود. به این ترتیب جای شکی باقی نمی‌ماند که پیشوند “اَب” (Ab) در نام “ابهر” (اَب، هر) به معنیِ “آب” (Āb) است.

۴-“آهار” (Āhār)

   “آهار”، نام دهی در دهستان رودبار قصران (کوهساران؟) (کوه سران، کوه، سر، ران؟)، بخش رودبار قصران، شهرستان شمیرانات، استان تهران است. این دِه در ١۴ کیلومتری فاصله هواییِ شمال میدان “تجریش” قرار دارد. نام باستانی آهار،”اوهار” (Owhār) بوده است. امروزه نیز به محلی که در مدخل این دِه است و در انتهای جادّه “فشم” و ایگل قرار دارد،”ایگل اوهر” (مرکّب از دو نام “ایگل” و “اوهر”؟) گفته می‌شود. “اوهر” به معنی آبادی ای است که آب فراوان، برای احداث آسیا دارد. آتشگاه قصران (Ghasran Temple) در مرز مشترک “آهار” و شهرستانک قرار دارد [۲۷] .

  نام “آهار” را می‌توان به دو بخش آ (Ā)، مخفّف “آب” و “هار”، گویشی از “هر” به معنی آسیای آبی تقسیم کرد؛ بنابراین، معنی “آهار”، “آسیای آبی” خواهد بود. چنانکه در شرح نام “اهر” گفته شد نام دیگرِ آن شهر “هارا” (هار، آ) بوده است که شباهت زیادی به “آهار” (آ، هار) دارد.

    با ‌توجه‌ به وجود آتشگاه، در منطقه‌ای که زیستگاه “آهار” در آن قرار دارد و شواهد دیگر می‌توان گفت، زیستگاه “آهار” دارای تاریخچه‌ای طولانی است و احتمالاً عمر این زیستگاه به پیش از تاریخ می‌رسد.

واژه با پیشوند “آ” (Ā) در نام “آهار” بدون شک به معنیِ “آب” است. یکی از دلایل این استنباط، گویشِ دیگرِ نام این مکان می‌باشد که آن را “اوهار” (Owhār) می‌گویند. محلّی‌ها آن را “اوهر” (Owhar) نیز تلفظ می‌کنند که نشان از تشابه نام آن با “اهر” (Ahar) و “اَبهر” (Abhar) می‌باشد.

۵آوه”  (Āveh)

“آوه” نام شهری است در بخش مرکزی، شهرستان ساوه که در جنوب این شهر واقع شده است. نام دیگر شهر “آوه”، “آبه” است. بزرگان اهل این شهر را “آوی” و “آبی” و “آوجی” هم گفته‌اند [۲۸] .

۶– “آوج”

“آوج” نام شهری و شهرستانی در استان قزوین است. نام دیگرِ این شهر “آوا” (vāĀ) می‌باشد.

 تجزیه و تحلیل و ریشه ‌یابی

 واژۀ “رس” در نام “ارس” به معنیِ “رود” است:

  • در شرح نام‌های “رسِ” عربستان ، “رود کینه ورس” و “کینه ورس” گفته شد که واژۀ “رس” در حالت عام, به معنیِ “مظهر آب” و در موارد خاص به معنیِ “رود” و “چاه آب” بکار می‌رود.
  • در شرح نام چشمه‌های “ارست” گفته شد واژۀ “رست”، گویشی از “رس” و به معنیِ “چشمۀ آب” است.
  • در شرح نام‌های “چاروسا”، “رودِ روس” و “درروس” گفته شد که اوّلاً واژۀ “روس” گویشی از “رَس” است، ثانیاً “روس” در حالت عام، “مظهر آب” است. ولی در برخی موارد به مفهوم “قنات” و در برخی دیگر به مفهوم “رود” بکار می‌رود.
  • در شرح نام‌های “تیگریس” یا “دجله” و “هریس” گفته شد که “ریس”، گویشی از “رس” و در حالت عام, به معنیِ “مظهرآب” است. ولی در موردِ خاصِّ “رودِ تیگریس” به معنیِ “رود” می‌باشد.
  • در شرح نام‌های “چاه ریسه”، “ریسه” و “ریسه ‌وند” گفته شد که “ریسه” گویشی از “ریس” و آن نیز گویشی از “رَس” و همگی در حالت عام, به معنیِ “مظهر آب” و در نام “چاه ریسه” به معنیِ “چاه آب” آمده است.
  • در شرح نام رودِ “رسوسِ” ترکیه گفته شد که اوّلاً “رسوس” (رس، وس) گویشی از “رَس” یا “روس” است. ثانیاً همانگونه که از نام آن برمی‌آید به معنی “رود” آمده است.

با توجه به شرح ١١ نام مذکور می‌توان گفت واژۀ “رَس” در نام “رودِ اَرَس”، خود به معنیِ “رود” می‌باشد. ولی در عین حال، همین واژۀ “رَس” و گویش‌های “رست”، “روس”، “ریس”، “ریسه” و “رسوسِ” نیز می‌توانند در حالت عام, به معنیِ انواع “مظهر‌های آب” بکار رود و در حالت‌های خاص می‌توانند نام “رود”، “چشمه”، “چاه آب” و “قنات” نیز باشند.

پیشوند “اَ” (A) در نام “اَرَس” به معنیِ “آب” (رود) است:

  • در شرح نام‌های “رودِ اَهَر” و “شهر اَهَر” گفته شد که پیشوند “اَ” (A) در جلو واژۀ “اَهَر”، گویشِ مخففِ “آب” و یا “او” (Ow) است.
  • در شرح نام “آهار” گفته شد که پیشوند “آ” (Ā)، گویشی از “آب” است.
  • در شرح نام‌های “آوه” و “آوج” گفته شد که “آو” (wĀ) گویشی از “آب” (Āb) می‌باشد و نام دیگر “آوه”، “آبه” (behĀ) است.

با توجه به شرح ۶ نام مذکور می‌توان گفت که واژۀ “آ” در نام “اَرَس” به معنیِ “آب” است. بنابراین نام “ارس” که از ترکیب “اَ” ((A و “رَس” ((Rasتشکیل شده به معنیِ “آب رود” یا “رود آب” می‌باشد.

توضیحات:

١- باید توجه داشت که واژۀ “آب” و گویش‌های “اُو” (Ow)، “آو” (Āw)، “اَ” (A) و “آب” (Ab) در زبان فارسی به معنیِ “رود” نیز بکار می‌رود. مثال‌های فراوانی از این معنی برای واژۀ “آب” وجود دارد. مثلاً وقتی گفته می‌شود “پنجاب” (Pinjab) منظور ۵ رود است و یا “میاندوآب” به معنیِ سرزمینِ در میان دو “رود” می‌باشد. لذا با توجه به آنکه نام “رودِ اَرَس”  مرکب از دو واژۀ “اَ” (A) و “رَس” بوده و “اَ” مخفف “اَب”، “آب” و “او” است نام این رود می‌توانسته “اَبْرَس” (Abras)، “آبرَس” (brasĀ) و یا “اورَس” (Owras) بوده باشد. همچنین از آنجا که واژۀ “رَس” (Ras) دارای گویش‌های “روس”، “ریس” و “ریز” بوده نام “اَرَس” می‌توانسته “اَروس” (Arus)، “اَریس” (Aris) و “اَریز” (Ariz) نیز بوده باشد.

٢- از آنجا که “اَرَس” (اَ، رس) از دو بخش “اَ” (A) مخفف “آب” (Ab) یا “آو” (Aw) و “رَس” (Ras) تشکیل شده معنی تحت الفظیِ آن می‌شود “آب، رود” (رودِ آب). به این ترتیب حتی اگر حرفِ “اَ” از ابتداء نام “اَرَس” برداشته شود، خودِ “رَس” به تنهائی معنیِ “رود” را می‌رساند. بر این مبنا واژۀ “رودِ اَرَس” به معنیِ “رودِ آب رود” است. یعنی در واژۀ “رودِ اَرَس” مفهوم “آب” ٣ بار می‌آید. یکبار در واژۀ “رَس”، بار دوّم در واژۀ “آ” (Ā) و بار سوّم در واژۀ “رود”! ولی چرا چنین است؟ باید توجّه داشت تکرار یک مفهوم در واژه‌های مکرر در نام‌ها بسیار رخ می‌دهد. مثلاً گفته می‌شود “رودآب” که در آن، هم “رود” و هم “آب” به معنیِ “رود” هستند و یا اینکه گفته می‌شود کوهِ “قره‌ داغ” که در آن، هم “کوه” و هم “داغ” دارای یک معنی هستند.

٣- کم نیستند شهرها و مناطقی که نام خود را از “رود” ها می‌گیرند. مثلاً “ارسباران” (ارس، بار، آن) که به معنیِ “ساحل” (بار) “رودِ اَرَس” است نام خودش را از این رود می‌گیرد و یا شهرهای “کرج”، “بیروت”، “سرپل ذهاب”، “رودهن”، “دورود” و غیره همگی نام خودشان را از رودها گرفته‌اند. برخی دیگر از زیستگاه‌ها نام خود را از “چاهِ آب” گرفته‌اند، مثلاً “چاهِ ریسه”، “چاروسا” و “الرّس عربستان”.

۴- در نگاهی سطحی به گفته‌های ابن عباس، هرودوت، هومر، لغت‌نامۀ دهخدا و شرح نام “چاروسا” ملاحظه می‌شود که در هرکدام از گفته‌ها ابهامی وجود دارد:

  • در شرح “رسِ” عربستان گفتیم که “رس” به نقل از ابن عباس نام چاهی در آذربایجان است (نه نام رودی!).
  • در شرح رودِ “ارس” گفتیم هرودوت می‌گوید “ارس” (Arax) نام رودِ “وولگا” است (نه رود “ارس” در شمال ایران!).
  • در شرح رودِ “رسوسِ ترکیه” گفتیم به نقل ازهومر آمده است “رسوس” نام چندین چشمه (Several Fountains) است (نه نام رودی!).
  • در لغت‌نامۀ دهخدا واژۀ “رس”، هم به معنی بِئر (چاه آب)، هم به معنیِ “چشمه”، هم درّه‌ای در عربستان (وجود درّه، البتّه مستلزم وجود رودی است) و هم “چاه کهنه” آمده است(چرا این تنوع در معنی یک واژه!).
  • همانگونه که در شرح “چاروسا” گفته شد واژۀ “چاروسا” از یک سو نام رودی است و از سوی دیگر نام چاهی! (مفهوم “چاه” در نام “چاروسا” یا “چاه روسا” وجود دارد). بعبارت دیگر نام “چاروسا” به هر دو معنی “چاه” و “رود” می‌آید!

   پرسش این است که چرا در معنی واژۀ “رس” در گفته‌های ابن‌عباس، هرودوت، هومر و لغت‌نامۀ دهخدا ناهماهنگی وجود دارد؟ و هرکدام معنی‌ای برای واژۀ “رس” آورده‌اند که با دیگری تفاوت دارد. این تفاوت‌ها و ابهام از کجا ناشی شده است؟

    اگر کمی عمیق‌تر دربارۀ واژه‌های “رس”، “ریس”، “ریسه”، “روس”، “روسا”، و “رسوس” که در نامهای “رودِ ارس”، “چشمه‌های ارست”، “رسِ عربستان”، “هریس”، “رودِ تگریس” (دجله)، “ریسه”، “ریسه‌وند”، “چاه ریسه”، “رودروس”، “درروس”، “چاروسا” و “رودِ رسوسِ ترکیه” آمد اندیشه شود می‌توان به این نتیجه رسید که واژۀ “رس” در آغاز، یک نامِ عام و به معنیِ “مظهرآب”، اعم از “رود”، “چاه آب”، “چشمه” و “قنات” بوده است. ولی در طول زمان و در جاهای مختلف، برحسب مورد به نام‌های خاصِ “رود”، “چاه آب”، “چشمه” و یا “قنات” به کار رفته است. بنابراین تفسیر، هر رودی از جمله “وولگا” به نقل از هرودوت می‌توانسته “رس” یا “ارس” گفته شود. چه رودِ “وولگا” باشد و چه رودِ “ارس”. هر “مظهر آبی” از جمله چندین چشمۀ جوشان (Several fountains) به نقل از هومر می‌توانسته “رس” گفته شود. هر چاه آبی به نقل از ابن عباس می‌توانسته “رس” یا “ارس” باشد! (ابن‌عباس رود “ارس” را در آذربایجان، “چاه آب” انگاشته است!). بالاخره لغت‌نامۀ دهخدا به رسم امانت‌ داری و بر حسب مورد, حق داشته  واژۀ  “ارس” را هم “چاه آب”، هم “چشمه” و هم “چاه کهنه” بیاورد و هرکدام در مقام خودشان صحیح باشند. چون هرکدام نوعی از “مظهرآب” می‌باشند  و می‌توانند “رس” بوده باشند. “چاروسا” نیز می‌تواند هم مفهوم “چاه” و هم “رود” را با خود داشته باشد. به‌این ترتیب و با این تفسیر, ابهام از گفته‌های متفاوتِ ابن‌عباس، هرودوت، هومر و لغت‌نامۀ دهخدا مرتفع می‌گردد.

 

“برگرفته از کتاب “ریشه‌یابیِ ١۵٠٠ جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر دکتر مرتضی مومن‌زاده”

[۱]Herodotus: Greek historian, c.484 – c.425BC

[۲] – Wikipedia.org

[۳] – Hassan Bin Thabit

۴- Wikipedia.org

۵- لغت نامۀ لسان العرب: تآلیف ابوالفضل جمال الدین محمدبن مکرم رویفعی افرقی معروف به ابن منظور ۶٣٠ تا ٧١١ هجری قمری

[۶]عبدالدین عباس بن عبدالمطلب بن هاشم

[۷] – نکتۀ جالبی در اینجا قابل ذکر است که واژۀ “رس” (Ras) و یا “روس” (Rus) در چند محل حامل معنی برای هر دو پدیدۀ “رود” و “چاه آب” است. مثلاً در مورد “رس” (Ras) یا “الرس” (Al-Ras) در عربستان سعودی که در چند آیه از قرآن نیز آمده، در جائی به معنی “چاهِ آب” و در جائی دیگر به معنیِ “رود” تفسیر شده است. همچنین در تفسیر ریشه نام “بیروت”، همانگونه که در نوشتار پیشین گفته شد، واژۀ “بیروت” هم به معنیِ “چاه‌های آب” و هم رودِ “بیروت” می‌آید.

[۸] – ویکی پدیای فارسی

[۹] – ویکی پدیای فارسی

[۱۰]– به شباهت واژۀ “ارست” (Arast) با “ارس” (Aras) دقت شود که یکی نام چشمه‌ای و دیگری نام رودی می‌باشد.  

[۱۱] – “آروس” (Ārus) و “ارست” (Arast) دو گویش از یک مفهوم، یعنی این چشمه‌ها می‌باشند این نکته نشان می‌دهد که “روس” و “رس” در نامهای “درروس” و “چاروسا” نیز به همان معنیِ “رس” در نام “ارس” می‌باشند.

[۱۲] مسعود گلزاری در ۱۹۸۵ میلادی، نشر فارسی، “یادداشت‌های روزانه” او را آورده است.

[۱۳] – ویکی‌پدیای فارسی

[۱۴] ویکی‌پدیای فارسی

۱۵- Google Search

[۱۶] – ویکی‌پدیای فارسی

[۱۷] – ویکی‌پدیای فارسی

۱۸ – Wikipedia.org

[۱۹]–  در کتاب “ریشه‌یابی ١۵٠٠ جانام کهن” در دست چاپ، در فصل کلیات، نکته ١٢ به تفصیل گفته شده که تبدیل حرف “ر” به “ل” و بالعکس در نام‌های کهن رخ می‌دهد و مثال‌های چندی ارائه شده است.

۲۰ – James Justinian Morier,a British diplomat (1780- 1849)

[۲۱]ابی بکر بن حمد بن نصرِ مستوفیِ قزوینی، شاعر و نویسنده قرن هشتم

[۲۲] – ویکی پدیای فارسی

[۲۳] -یکی از معانی واژه “آب” در زبان فارسی “رود” است؛ برای مثال گفته می­شود “دوآب”، “پنجاب”؛ همانند اینکه گفته می­شود “هشت‌رود”، “دورود”.

[۲۴] – در واژۀ “ریزآبه” واژۀ “ریز”، خود به معنیِ “مظهر آب”، اعم از “چشمه” و یا “رود” می‌باشد. بنابراین “ریزآبه” به معنیِ “محلِ ریز آب”، “محل چشمۀ آب” یا “رود آب” است.

[۲۵] – به ریشه واژه “زهر” دقّت شود. اگر منظور این باشد که پیراحمد “زهر” نوشیده است و این امر باعث نام‌گذاریِ این بقعه شده کمی سبک به نظر می‌رسد. شاید “زهر” از دو کلمه “ز” مخفّف “زه” به معنی “مظهر آب” و “هر” به معنی آسیاب آبی درست شده باشد (نگارنده).

[۲۶] – ویکی پدیای فارسی

[۲۷] – ویکی پدیای فارسی

[۲۸] – ویکی‌پدیای فارسی

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

۱ نظر

  1. جواد مفرد کهلان

    معنی نام رودهای اَرَس (آراکس) و کورا

    نظر به اینکه آب ارس همواره گل آلود و آب کورا صاف‌ و روشن است، لذا نام اَرَس (آراکس) را می توان از واژۀ اوستایی اَ-رَخشَ (نا درخشان) و نام کورا را از واژۀ اوستایی خوَر (درخشان) گرفت.

    معمولاً نام شهرها و ولایات را به نام افراد نامگذاری می‌کرده اند. نه نام رودها را. کور به بلوچی یعنی رود صاف کوهستانی. آب کُر دینی هم می تواند آب پاک و صاف باشد. خود نام کوروش با توجه به معادل اوستایی آن ثراتئونه (منسوب به رود) به معنی مرد سیلابی مانند است؛ چنانکه در خواب آستیاگ (آژدهاک خبر موسی خورنی) ظاهر شده است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: