UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

سانسور و چالش‌های نشر الکترونیکی در گفتگو با محمدعلی حسنلو شاعر و وبلاگ‌نویس

سانسور و چالش‌های نشر الکترونیکی در گفتگو با محمدعلی حسنلو شاعر و وبلاگ‌نویس
محمدعلی حسنلو

محمدعلی حسنلو

سخت‌گیری‌های چاپ و طولانی شدن دوران ممیزی در سا‌ل‌های گذشته برای نشر کتاب در ایران موجب شده است که بسیاری از نویسندگان ایرانی به نشر الکترونیکی و انتشار در فضای مجازی روی بیاورند، گرچه موافق‌ها و مخالف‌های زیادی با نشر الکترونیکی وجود دارد، اما به نظر می‌رسد در چند سال گذشته تنها راه مقابله با سانسور و حرکت رو به رشد نویسندگان و شاعران بوده است، و انگیزهٔ نوشتن و ترغیب به خواندن را در مخاطب تقویت کرده است. با این حال به نظر می‌رسد مانند بسیاری از کشورهای دنیا این نشر یعنی نشر الکترونیکی آنچنان که باید و شاید جا نیفتاده است، به نظر می‌رسد هنوز بسیاری از مخاطبان و حتی مؤلفان ترجیح می‌دهند آثار خود را با سانسور اما با نشر چاپی منتشر کنند، محمد علی حسنلو از شاعران جوانی است که تازگی دو مجموعهٔ شعر خود را با نام‌های یک دقیقه سکوت و گنجشکی با حنجرهٔ زخمی را به صورت الکترونیکی منتشر کرده است، محمد علی حسنلو متولد ۱۳۶۵، دانشجوی دانشگاه امیر کبیر تهران است او همچنین دبیری شعر سایت ادبی چوک را به مدت دو سال برعهده داشته است، هم اکنون نیز دبیر انتشارات الکترونیکی کندو است.

آقای حسنلو اگر ممکن است کمی درباره خودتان و آثاری که به صورت الکترونیکی منتشر کرده‌اید توضیحی بدهید، این مجموعه اشعار چه ویژگی‌هایی دارند که تصمیم گرفتید به صورت الکترونیکی منتشر شوند؟

برای پاسخ به بخش اول سؤال شما فکر می‌کنم باید از زمانی شروع کنم که آغاز عمر شاعری مرا به شکل حرفه‌ای کلید زده است. قبل از هجده سالگی تمایل زیادی حتی به شعرخواندن هم نداشتم و آشنایی من با بسیاری از شاعران در حد کتاب‌های دبیرستان بود. حافظ را البته کم و بیش می‌شناختم ودو کتاب از سعدی (بوستان و گلستان) به همراه رباعیات باباطاهر در خانه مان بود و گاهی آن‌ها را قایمکی ورق زده بودم می‌گویم قایمکی چون غیر از کتاب کوچک حافظ که هنوز هم دارمش سایر کتاب‌ها برای اعضای خانواده بود و من هم نباید به وسایل دیگران دست می‌زدم! آنزمان حتی روخوانی ساده آن‌ها نیز برای من مشکل بود ولی علاقهٔ زیادی به خواندن داستان داشتم و حتی چند داستان کوتاه نیز نوشته بودم که البته چندان داستان‌های قابل اعتنایی نبودند. علاقه‌ام به شعر از زمانی آغاز شد که پیش دانشگاهی بودم و با بسیاری از شاعران معاصر آشنا شدم. آشنایی با شاعرانی از جمله فروغ فرخ زاد، فریدون مشیری، سهراب سپهری و احمدشاملو سبب شد که من به شعر آزاد علاقمند شوم. حدود سال ۱۳۸۵ بود که مثل بسیاری از جوان‌های هم نسلم وبلاگی را راه اندازی کردم که آنزمان نام آن وبلاگ «سپیدهای بی ریا» بود. پیوستن به فضای اینترنت و دنیای وبلاگ نویسی شروع ارتباطات گسترده من با بسیاری از شاعران هم عصر خودم بود. فضای وبلاگ ها در آن سال‌ها تأثیر زیادی بر پیشرفت من گذاشت، آنروزها بسیاری از افراد خواسته یا ناخواسته با نقدها و نظرات خود بر شکل گیری ذهن من و روند شعرهایم اثر بسیار زیادی گذاشتند البته این رابطه بعدی از مدتی دیگر یکطرفه نبود چون من آدم اهل جست و جویی بودم و علاقهٔ زیادی داشتم که خیلی سریع بتوانم اطلاعات زیادی دربارهٔ بسیاری از مسائل در زمینهٔ شعر معاصر داشته باشم. تمام این فعالیت‌ها و جست و جوها تا سال ۸۸ همچنان ادامه داشت. در سال ۸۸ بسیاری از مسائل اجتماعی و همین طور درخواست‌های درونی و زندگی شخصی خودم تحولی تازه را در من ایجاد کرد. تحولی که هم از دل جامعه اطرافم جوشیده بود و هم از درون خودم. وقتی نخستین کتاب الکترونیکی خودم (یک دقیقه سکوت) را منتشر کردم از ابتدا هیچ قصدی برای انتشار کتاب نداشتم چه برسد به اینکه بخواهم تصمیم بگیرم این کتاب الکترونیکی باشد. از حدود نیمهٔ دوم دیماه سال ۸۸ تا آخر آذرماه سال ۸۹ زندگی شخصی من ثبات خودش را از دست داده بود و تبدیل به آدم بسیار عجول و بی حوصله ای شده بودم که حتی دوست نداشت شعری بنویسد و اگر هم می‌نوشتم به علت نداشتن تمرکز ذهنی فاقد آن شرایط لازم بود.

 تقریبا دیماه سال ۸۹ بود یعنی حدود یکسال بعد که بعد از مدت‌ها شروع به نوشتن دوباره کردم شعرهایی نوشتم که با فضای کارهای قبلی من فرق داشت یعنی با آنچه که خیلی‌ها از من دروبلاگم دیده بودند. این شعرها اکثرا در طی دو ماه نوشته شد ولی این دوماه، بعد ازطی کردن یکسال پُرنوسان بود. این شعرها را با صدای قلبم نوشته بودم و تلخ بودند چون زندگی خودم بود و شیرین چون از باری که روی دوشم حس می‌کردم رها شده بودم ولی بعدها فهمیدم هیچ راهی برای رهایی وجود ندارد من باید می‌رفتم!

2013-03-11 14.43.24

بعد از نوشتن این شعرها خیلی دوست داشتم این آثار هرچه سریع‌تر منتشر شود انگار عجلهٔ عجیبی داشتم که تنها انتشار آن‌ها باعث می‌شد آرام بشوم اما امکان انتشار این آثار آنزمان اصلاً ممکن نبود مگر به صورت مجازی باید بگویم شاید همین حالا هم انتشار بخش زیادی از کتاب اولم در ایران احتمالا ممکن نیست مگر شرایط مجوزها عوض شود. دراین کتاب هم دوست داشتن و عشق به طور بارز دیده می‌شود و هم خواسته‌های اجتماعی و شما می‌بینید که مرز بین این دو دائما در حال به هم خوردن است، این شعرها زمانی نوشته شدند که در طول زندگی خودم هیچگاه انقدر ناآرام نبودم که در آن مدت بودم در آن مدت کوتاه یکدفعه حس کردم حجم زیادی از خواسته‌های شخصی و اجتماعی به سمت من هجوم آورده‌اند و تنها نوشتن بود که می‌توانست مرا رها کند، رها!

یک دقیقه سکوت محصول فضای خودش است و زبانی که در آن جاری است گاه بسیار شتاب زده و ناآرام است چون از درونی ناآرام وسرکش جوشیده است چون از جامعه ای بسیار ناآرام تر جوشیده است. شاید اگر همین حالا از من بپرسید آیا اگر همین حالا هم در آن شرایط قرار بگیری باز هم کتابی که در دوماه نوشته بودی را بازهم با این عجله به صورت الکترونیکی منتشر می‌کنی یا نه، من به شما می‌گویم بله شک نکنید که باز هم همین کار را انجام می‌دادم چون من همیشه فرزند شرایط حاکم بر زندگی‌ام بوده‌ام. ولی معتقدم بعضی شعرهای کتاب می‌توانست قویتر باشد و ضمن اینکه در مجموعهٔ اول فضای شعرها ممکن است به هم نزدیک هم باشد ولی این مسائل رامقتضیات آن زمان و آن شرایط میدانم و در عین حال تمام ضعف‌هایش را نیز قبول می‌کنم.

اما در مورد کتاب دوم من بحث کاملا متفاوت است، بعد از انتشار کتاب اول و شنیدن نقد و نظرها انگیزهٔ من بسیار بیشتر از قبل شده بود ضمن اینکه آن کتاب برخی نگاه‌ها را نسبت به من تغییر داد، درست است که کتاب الکترونیکی بود ولی من افرادی را دیده بودم که بدون اینکه مرا بشناسند کتاب من به دستشان رسیده بود و آنرا خوانده بودند. نمی‌توانم انکار کنم وقتی از بعضی از افراد ناشناس در آنزمان می‌شنیدم که از کتاب من برای خودشان پرینت تهیه کرده‌اند و شعرها را خوانده‌اند و بعضی از آن‌ها را هم دوست داشتند چقدر خوشحال می‌شدم. این موضوع و جدی نقد شدن کتاب اولم از سوی بعضی شاعران و منتقدان انگیزه مضاعفی بود برای من که راه جدیدی را که در آن قرار گرفته بودم ادامه دهم، ضمن اینکه من اعتماد زیادی به خودم و حد توقعاتم از خودم داشتم و دارم، بنابراین برای کتاب دوم برنامه ریزی منسجم تری داشتم، می‌دانستم که برای کتاب دوم باید قویتر کار کنم، تنوع چیزی بود که در گنجشکی با حنجرهٔ زخمی به راحتی ملموس است واین چیزی بود که در کتاب اول کمرنگ‌تر بود. تقریبا اواخر سال ۹۰ بود، شعرهای زیادی نوشته بودم انگار بعد از یک دقیقه سکوت پر از شعرشده بودم و خیلی هم پرکار بودم ودر عین حال سخت گیر هم بودم همچنان، تصمیم گرفتم با مراجعه به یکی از ناشران این بار کتابم را به صورت کاغذی منتشر کنم ولی خیلی زود پشیمان شدم چون خود آن ناشر تعدادی از شعرهای مرا از کتاب حذف کرد و گفت که این شعرها مجوز نخواهند گرفت و ما هم معمولا روندمان این‌طور است که قبل از فرستادن کتاب خودمان آنرا بررسی می‌کنیم و موارد مربوط را با توجه به شرایط بر می‌داریم. شعرهایی که از کتاب حذف شد جزو بهترین آثار من بود به همین علت از انتشار کاغذی کتاب صرفنظر کردم و دوباره تصمیم گرفتم کتاب را به صورت الکترونیکی منتشر کنم. به همین دلیل برای اینکه کتاب یکنواختی خود را از دست ندهد تمام شعرهای کتاب را چه آن‌ها که آن ناشر رد کرده بود و چه آن‌ها که پذیرفته بود منتشر کردم. در کتاب دوم تجربه من بسیار بیشتر شده بود و تلاش کردم بخشی از ایرادات قبلی را رفع کنم.

IMAG0082

 به نظر می‌رسد که محتوای دو مجموعهٔ شعر شما بیشتر حول مضامین اجتماعی و سیاسی است که با نگاه شاعرانهٔ. شما پیوند خورده است فکر می‌کنید چه قدر توانستید از سانسور در این دو مجموعه دور بمانید و معنای مورد نظرتان را به مخاطب منتقل کنید؟

بله فضای هر دوکتاب من دارای محتوایی اجتماعی و معترضانه است البته از نظر من نوع نگاه به مسائل و مطرح شدن شعراجتماعی در این دو کتاب با هم فرق هایی هم دارند. در یک دقیقه سکوت نماد پردازی یکی از وجه‌های بارز کتاب است اما در کتاب دوم کلام پخته تر و زبان منسجم تر است حتی ساختار شعرها نیز در سطح بالاتری قراردارند و ضمن اینکه جهان بینی کتاب دوم بسیار گسترده تر است و مرزهایش فراتر از مرزهای داخلی هم می‌رود. من در پیشگاه وجدان خودم مستولیتم را انجام داده‌ام و همین بزرگ‌ترین سود است برای من، اما اینکه چقدر توانسته‌ام معانی و مفاهیم مورد نظر خودم را به مخاطبانم برسانم فکر می‌کنم باید آن‌ها جواب بدهند. یکی از عادت‌های من این است که از مخاطبان شعرهایم نظراتشان را به صورت خصوصی یا عمومی بپرسم، این عادت خوب از همان سالهای اولیه وبلاگ نویسی در من بود که مرا شخصی اجتماعی و نقدپذیر تربیت کرد خودم فکر می‌کنم اندازه ای که تلاش کرده‌ام طی این سال‌ها عملکردم خوب بوده و از خودم راضی هستم.

 درگیری شما در این دو مجموعه به زبان ساده و با سوژ های متفاوت بود ه است، در بسیاری از اشعار این مجموعه‌ها زبان به صورت متناوب با ساختار سیاسی و اجتماعی محیط زندگی شما و دغدغه‌های شخصی تا ن گره خورده است، به نظر شما نشر الکترونیکی یک مجموعهٔ شعر چه مزایایی می‌تواند داشته باشد و چه قدر دست شاعر را در انتخاب واژگان و جلوگیری از خود سانسوری باز می‌گذارد اگر می‌شود از تجربهٔ خودتان در این مجموعه اشعار بگویید چون ظاهرا در هر دومجموعه زبان قوام یافته و صراحت خاصی دارد

بخشی از پاسخ این سؤال را درسوال های قبلی به نظرم اشاره کرده‌ام اما اجازه بدهید درباره سانسور کمی راحت ترو صریح تر حرف بزنم، ببینید سانسور فقط حساس شدن ارشاد روی بعضی کلمات و مضامین برخی شعرها نیست این شکل ابتدایی سانسور است، موضوع خیلی حساس تر و خطرناک‌تر از این حرفهاست، سانسور می‌تواند کاری کند که ممیزی‌های سانسور کننده به مغز و ذهن من و شما منتقل شود و با خودمان بگوییم بهتر است که اینطوری ننویسم چون مجوز نمی‌گیرد، این کلمه را نیاورم بهتر است چون روی آن حساس هستند و… این موضوع فقط شامل شعرهای اجتماعی هم نیست بلکه دامنهٔ آن بسیار گسترده تراست چون جامعهٔ ما جامعه ای است با مشکلات گسترده، من به عنوان یک جوانی که چند روزدیگر وارد ۲۷ سالگی خود می‌شود در حال حاضر نسبت به آینده خودم و معاصران خودم پر از بیم و نگرانی هستم، چطور می‌شود در چنین فضایی زندگی کنم و هر روز با همین مردم سوار اتوبوس و تاکسی بشوم ولی مشکلات روی ذهن من اثر نگذارد. من قدرت دروغ گفتن به ناخودآگاه خودم را ندارم چون فکر می‌کنم مهم‌ترین اصل هنر صداقت است، اگر صداقت نباشد صحبت از فرم، محتوی و ساختارِ بسیاری از شعرها بیهوده است. البته ناگفته نماند شخصیت آدم‌ها با هم فرق دارد این ادعا که بیاییم بگوییم هرشعری که مجوز می‌گیرد شعر خوبی نیست و دارای خودسانسوری است اشتباه است ما باید آدم‌ها را با توجه به شناختی که از آن‌ها داریم بسنجیم؛ اما می‌توانم با اعتماد کامل به شما بویم در ایران خودسانسوری وجود دارد و امیدوارم دامنه‌اش بیش از این گسترده نشود، شاعری یعنی رهایی و به پرواز درآوردن خواسته‌های درونی وبی تابی‌های ناخودآگاه به سمت کشف ناشناخته‌ها که خودسانسوری بال‌های این تمناهایِ شاعرانه را خواهد بُرید…

 فکر می‌کنید چرا اکثر شاعران و نویسندگان ایران تمایل به نشر الکترونیکی ندارند و در واقع گاهی بعضی از آن‌ها ترجیح می‌دهند که کتابی منتشر نکنند مگر به صورت کاغذی، به نظر شما دلیلش چیست؟

یکی از دلایل اصلی این موضوع ثبت نشدن کتاب در کتابخانه‌های ملی است. ببینید من اگر ده سال دیگر هم به این روند ادامه دهم باز هم هستند آدم‌هایی که بگویند فلانی کتاب‌هایش کاغذی نیست پس فعلا نباید درباره‌اش حرفی زده شود، هیچیک از روزنامه‌های کشور در این چهار سال یک سطر هم از من مننشر نکرده‌اند، در حالی که شاید کتاب‌های دیگری که ضعیف هم ممکن است باشند در مطبوعات از آن‌ها حرف زده شده است، پس انتشار کتاب الکترونیکی هزینه‌های بسیاری هم می‌تواند داشته باشد مثل: در نظر گرفته نشدن حقوق مؤلف، ثبت ملی نشدن کتاب، در مطبوعات دیده نشدن، رایگان بودن کتاب، امکان سرقت آثار و… تمام این‌ها باعث می‌شود بسیاری از افراد قید این کار را بزنند. ضمن اینکه نشر الکترونیکی ما در زمینهٔ شعر در طی این سال‌ها تنها راهی بوده برای مبارزه با سانسور و برنامه مدون و منظمی وجود نداشته، نشر الکترونیکی برای موفقیت باید در ارتباط با نشرکاغذی باشد و در واقع همدیگر را پوشش دهند. در حال حاضر نشر الکترونیکی مخالفانی هم دارد که حرف آن‌ها اشتباه هم نیست ولی هیچکدام از این مخالفان نتوانسته‌اند یا من ندیده‌ام که برای جلوگیری از سانسور در این شکل شدیدش که در کشور رواج دارد ایده ای داشته باشند، پس باید انتظار این را هم داشته باشیم که بعضی کتاب‌ها زیرزمینی یا الکترونیکی منتشر شوند کما اینکه در گذشته نیز ما شاهد چنین اتفاقاتی بوده‌ایم. ضمن اینکه نشر الکترونیکی یک ویژگی خوب دیگر هم برای شاعر دارد، در کشور وضعیت پخش کتاب چندان مطلوب نیست نشر الکترونیکی کاری می‌کند که کتاب شما برای هرمخاطبی در هر جای دنیا قابل دسترسی باشد. همانطور که به شما گفتم من برای انتشار کتاب دوم خودم برنامه ای منسجم و منظم داشتم. بعد از انتشار کتاب دوم در سایت کندو به پیشنهاد سردبیر سایت کندو (بابک اباذری) تصمیم گرفتیم نشر الکترونیکی را به طور گسترده‌ای راه بیندازیم که ماحصل آن انتشار چند کتاب در انتشارات کندو بود ما حتی تصمیم داشتیم که برای کتاب‌ها فروش اینترنتی داشته باشیم (کتاب دوم من در ابتدا فروش اینترنتی بود و تعدادی از آن به همین صورت به فروش رفت ولی این طرح آنزمان موفق نشد چون جامعهٔ شعری ما هنوز آماده پذیرش این طرح نبود و برخی مشکلات اینترنتی نیز وجود داشت)

gonjeshk 01

البته فروش کتاب‌های الکترونیکی اختیاری بود و بستگی به تصمیم خود مؤلف داشت. کتاب‌های خوبی در انتشارات کندو منتشر شد که بعضی از آن‌ها حتی مورد نقد و بررسی جدی هم قرار گرفت و برای بعضی جلسات نقد برگزار شد مثل کتاب کوچه‌ها اثر آقای ابوالفضل حسنی؛ بنابراین طرفداران نشر الکترونیکی هم کم نیستندم این نشر نوپا است در حال حاضر چند سایت هستند که در این زمینه فعال هستند غیر از سایت کندو، سایت هشتاد ادبیات رادیکال ایران هست که کتاب اول من در آنجا منتشر شد، سایت سپنج که مدت‌هاست در این زمینه فعال است و سایت نورهان که به تازگی نشرالکترونیکی این سایت راه اندازی شده است و بعضی از سایت های دیگر که در حال حاضر در حافظه‌ام نیستند. در دورهٔ ما این کار رواج بیشتری یافته چون سانسور شدت بیشتری رواج پیدا کرده است وگرنه شروع انتشار کتاب به صورت الکترونیکی در زمینه شعر قبل تر از این حرفهاست و نخستین کتاب‌های شعر الکترونیکی در زمینه شعر که من خودم دیدم و خوانده‌ام، کتاب‌هایی بود که سایت سپنج منتشر می‌کرد و مربوط به کتاب‌هایی از شاعران نسل‌های پیشین بود که به صورت کاغذی منتشر شده بودند و ضمن اینکه برخی کتاب‌هایی که در سایت هشتاد ادبیات رادیکال ایران و مجله شعر پاریس وجود داشت را نیز باید به این مجموعه اضافه کنم. اگر قبل انتشارکتابهای شعر این سایتها کتاب‌های دیگری هم در زمینه شعر در سایر سایتها بوده من بی خبرم. نشر الکترونیکی طی این سال‌ها نقش علاج برای دردی مثل درد سانسور را داشته و من معتقدم هنوز نتوانسته به جایگاه مناسب خودش برسد.

 فکر می‌کنید نشر الکترونیکی چه قدر می‌تواند در کارنامهٔ حرفه‌ای یک شاعر تأثیر داشته باشد به خصوص که مخاطب آن هم عده‌ای باشند که تنها با اینترنت سروکار دارند؟ راه حل شما برای جذب مخاطب از این راه این نشر چیست؟ چگونه می‌توان مخاطب را جذب این نوع از کتاب‌ها کرد و نویسندگان را تشویق کرد تا بیشتر به این نشر روی آورند.

این سؤال را به شکل‌های مختلفی می‌توان جواب داد. از نگاه من که طرفدار این نوع نشر هستم نه تنها نشر الکترونیکی بلکه حتی داشتن صفحه فیس‌بوک و حضور در فضای مجازی خیلی خوب و مثبت است چون به ما کمک می‌کند با طیف گسترده‌ای از افراد در تعامل باشیم و همین باعث می‌شود که ما همراه با مخاطبان خودمان ذهنمان و نگاهمان نیز به یک تربیت صحیح از شناخت مخاطبان واقعی شعر برسد. البته این بستگی به این هم دارد که به فضای مجازی چطور نگاه می‌کنیم، برای من حتی صفحهٔ فیس‌بوک هم مهم است، مدت‌ها طول می‌کشد تا متقاعد شدم یک شعر را روی صفحهٔ فیسبوکم منتشر کنم چون دوست ندارم اثر ضعیفی از خودم منتشر کرده باشم، در حالی که فکر می‌کنم این حساسیت مرا خیلی‌ها اصلاً ندارند. شاعری که کتابش را الکترونیکی منتشر می‌کند باید بداند خودش مسؤولیت هر چیزی را باید بر عهده بگیرد باید تلاش کند که کتابش دیده شود و کتاب را برای اهالی حرفه‌ای شعر حتی اگر شده ایمیل کند و گاهی هم اگر لازم بود نسخه‌ای از کتاب را پرینت گرفته و به دست اهالی نقد برساند (به خصوص برای کسانی که میانهٔ خوشی با فضای مجازی ندارند) پیشنهاد من و درخواست من از خیلی از مخاطبان جدی ادبیات این است که کتاب‌های مجازی را در صورت امکان پرینت بگیرند تا راحت تر بخوانند، البته من افرادی را هم دیده‌ام که می‌گویند نشر الکترونیکی خیلی هم خوب است چون کتاب همیشه همراه آدم هست و می‌توان مثلاً کتاب را ریخت روی تبلت یا گوشی همراه و هر جا که دوست داری بخوانی بدون اینکه فضای زیادی اشغال کرده باشد، این حرف هم بالأخره ویژگی‌های نشر الکترونیکی را به ما نشان می‌دهد که باید از آن استفاده شود.

به طور کلی ما باید این را بپذیریم که نوع زندگی آدم دنیای امروز دارد فرق می‌کند و خیلی از مسائل گذشته هم می‌تواند به موازات این تغییرات دچار تفاوت‌هایی شود یکی از آن‌ها همین توجه به نشر الکترونیکی است که حتماً در سال‌های آینده شکل و منطق اصولی تری خواهد یافت، فضای مجازی انقدر در زندگی امروز اثر داشته که تأثیرش خیلی بیشتر از انتشار کتاب به صورت الکترونیکی است، حضور فضای مجازی حتی باعث شده گونه‌های ترکیبی هنرها نیر بیشتر رواج پیدا کند مثل: شعر عکس، خواندیدنی و… که در گذشته کمتر چنین چیزهایی را شاهد بودیم پس در کل نمی‌توان منکر اثرات این فضا بر زندگی انسان دنیای امروز شد.

 در پایان به عنوان کسی که دو کتابش را به صورت الکترونیکی منتشر کرده است چه پیشنهادی برای افرادی دارید که می‌خواهند کارشان را منتشر کنند اما درگیر ممیزی‌ها و سانسور ر هستند؟ وضعیت نشر الکترونیکی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و فکر می‌کنید بتواند در آینده به نشر پرمخاطب و پر طرفداری تبدیل شود؟

به افرادی که در حال حاضر می‌خواهند کتاب الکترونیکی منتشر کنند می‌گویم صبور باشند اگر کتابشان مجوز کاغذی می‌گیرد بهتر است کاغذی منتشر کنند و اگرنه اقدام به انتشار الکترونیکی کنند. بعد از انتشار کتاب فعال باشند و کمک کنند کتابشان دیده شود و از نقدهای چالش‌برانگیز و حتی مخالف ابایی نداشته باشند.

404621_446280682078084_1998929876_n

وضعیت نشر الکترونیک در ایران خیلی مشخص نیست اگر سانسورها ادامه داشته باشد و تشدید شود به نظر من قطعاً میزان توجهات به آن بیشتر خواهد شد اما چیزی که هست نشر الکترونیکی غیرقابل انکار است اگر اوضاع بهتر شود که امیدوارم این‌طور باشد نشر الکترونیک باز وجود خواهد داشت و نیاز به توجه حرفه‌ای تر و آگاهانه‌تری دارد که بتواند در ارتباط مستقیم با نشر کاغذی باشد. یک چیز در بین حرف‌هایم یادم رفت بگویم که به غیر از سانسور شاید علت دیگری که سبب شده توجه به نشر الکترونیکی زیاد شود هزینه‌های زیادی هست که ناشران از مؤلف می‌گیرند برای انتشار کتاب و خوب در نظر بگیریم که بسیاری از شاعران کتاب اولی و یا حتی باتجربه تر در صورت درخواست هزینه ممکن است توانایی پرداخت هزینه را نداشته باشند و همین می‌تواند یکی دیگر از دلایل جذب شدن به این شیوه از انتشار کتاب باشد. مدت‌هاست که در دانشگاه‌های دنیا و از جمله کشور خودمان خواندن کتاب‌های الکترونیکی رواج دارد پس شعر هم نمی‌تواند از این قافله بی‌نصیب بماند آنچه که مسلم است در آینده باید برای این موضوع تمهیداتی اندیشیده شود تا علاوه بر نسخه‌های کاغذی کتاب‌ها که منتشر می‌شوند فایل پی دی اف کتاب‌ها نیز برای خریداری آن دسته از مخاطبانی که به هر دلیل توان دسترسی به فایل کاغذی کتاب‌ها را ندارند قابل دسترس باشد.

اما حرف‌های پایانی، از شما تشکر می‌کنم که امکان گفتن این حرف‌ها را برای من فراهم کردید سعی من این بود که گفت و گوی ما طبق سؤالات بر اساس شعرهای خودم و نشر الکترونیکی باشد موضوعات زیادی هست که می‌شد درباره انها حرف زد که خوب در این مصاحبه نمی‌شد به تمام آن‌ها پرداخت و من گذرا در حرف‌هایم به بعضی از آن‌ها گاهی اشاره‌کرده‌ام، به عنوان شاعری که دو کتاب الکترونیکی دارد ولی هنوز فاقد هرگونه کتاب کاغذی است همیشه سعی کرده‌ام به دنبال ایجاد تفاوت و جریان سازی لااقل در دنیای شخصی خودم باشم، یکی از مشکلات امروز ما در شعر این است که نسبت به مسائل گذرا هستیم و از تعمق کردن پرهیز می‌کنیم همین‌ها بعدها سبب می‌شود که این نگاه بدون تعمق در متن‌ها و شعرهای ما نیز جاری شود و اتفاق این امر و گسترده شدنش خوب نیست چون سبب می‌شود همواره در سطح مسائل بمانیم درحالی‌که وظیفه هنرمند کاویدن است و دیدن انچه که دیدارش نیاز به چشم‌هایی بینا و جست‌وجوگر دارد. من فکر می کنم نه تنها من بلکه هر شاعری که بتواند خودش را این طور تربیت کند، قطعاً هنرمند موفقی خواهد بود که صدایش بیش از هرچیزی طعم زندگی خودش و جهان بینی ویژه خودش را می دهد.
پیروز و موفق باشید.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کار‌شناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفه‌ی غرب است و هم‌اکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزه‌ی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانه‌ای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شده‌اند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy ‎
‎ Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: