UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

سِکست‌های زنان ایرانی تنِ آیت‌الله‌ها را خواهد لرزاند

سِکست‌های زنان ایرانی تنِ آیت‌الله‌ها را خواهد لرزاند

بگذار تن کشیش‌ها بلرزد؛ می‌خواهیم “سِکست”هایمان را نشان‌شان دهیم!

این را هلن سیکسو، شاعر و فیلسوف فمینیست فرانسوی، سال ۱۹۷۵  در رساله‌ی معروف خود، «خنده‌ی مدوسا» می‌نویسد؛ رساله‌ای که پُر بیراه نیست اگر هنوز، یعنی بعد از چهل و یک سال که از نوشتن آن می‌گذرد، همچنان به عنوان یکی از علمی‌ترین متون مرجع درباره‌ی نوشتار زنانه مطرح شود.

“سکست” چیست؟ مگی هام، پروفسور مطالعات زنان در دانشگاه «ایست لاندِن» و نویسنده‌ی «فرهنگ نظریه‌های فمینیستی»، در مدخل نوشتار زنانه‌ی[۱] این کتاب، این نوع نوشتار را دارای گفتمانی خاص معرفی می‌کند که به تن، عواطف و ناشناخته‌های زنان و تمام مسائلی که عرف آن را سرکوب می‌کند و تابو به شمار می‌آورد، نزدیک‌تر است. سیکسو در «خنده‌ی مدوسا»، ایده‌ی نوشتنِ سکست را به عنوان نوعی شورش و نوشتار زنانه‌ای که می‌تواند سیستم معاملات مردسالارانه‌ی غالب را سرنگون سازد، مطرح می‌کند. او دو راه پیش پای خوانندگانِ زنِ خود می‌گذارد: «یا بعد از خواندن این رساله، انتخاب‌شان این خواهد بود که همچنان درون تله‌ی تن‌شان گرفتار بمانند و زبانی را به کار ببرند که به آنها اجازه‌ی بیان کردنِ خودشان را نمی‌دهد؛ یا این‌که می‌توانند تنِ خود را به عنوان راهی برای بیان و ارتباط‌گیریِ متن‌شان با خواننده به کار ببرند.»

اگر چهل و یک سال پیش، سکست‌های سیکسو و زنان فرانسوی می‌توانسته تنِ کشیش‌ها را بلرزاند، چرا سکست‌های امروزِ ما زنان ایرانی نتواند تنِ آیت‌الله‌ها، تنِ متحجرین، تنِ مذهبیونِ افراطی، تنِ آنچه را عرف می‌نامندش و هر چه به زن و زنانگی مربوط است در آن تابو محسوب می‌شود، بلرزاند؟

حال سوال این است که چگونه با تنِ خود بنویسیم؟ یا چگونه هویت‌ جنسی‌مان را در متن‌مان (در این میزگرد که موضوع، شعر است، می‌گوییم: شعرمان) حفظ کنیم؟  این‌که شعر ما به مردان فقط غُر بزند، یا زن را موجودی بدبخت و توسَری‌خور نشان دهد، یا از ادبیات آشپزخانه‌ای به عنوان «ادبیاتی زنانه» (!) بهره ببرد، نه تنها به خلق شعر زنانه منجر نمی‌شود، که دنباله‌روی قواعد همان ادبیاتِ همیشه مسلط، همان ادبیاتِ قضیب‌محور و مردسالارانه است.  یادمان باشد شعری که مردان متحجر و سنتی از  آن احساس خطر نکنند و برعکس برایش هورا بکشند و به بی حیایی و خلافِ عُرف بودن محکومش نکنند، حتما در زنانه بودن، یک جای کارش می‌لنگد. در هر کشوری، جامعه هم به اندازه‌ی حکومت یا حتی بیشتر از آن، در تعیین خط قرمزها نقش دارد. در کشورهایی نظیر ایران که جامعه‌‌ی مذهبی یا نسبتا مذهبی دارند، این خط قرمزها به نسبت، بیشتر برای زنان تعریف می‌شود. به طور مثال، آنچه برای خود من بعد از ترجمه‌ی رمانِ مصور «آبی گرم‌ترین رنگ است» – که به عشق دو زن به یکدیگر می‌پردازد و پُر از کلمات و تصاویری‌ست که در عُرفِ جامعه‌ی ایرانی، تابو محسوب می‌شود – و همچنین بعد از انتشار آخرین مجموعه شعرم «و زیر پوستِ من پُر از جریان‌های خالی‌ست» – که علاوه بر سروده‌هایم در پراگ، شعرهایی از مرا که در ایران ممنوعه تشخیص داده شده بودند نیز در بر می‌گیرد – پیش آمد، مزاحمت‌هایی از سوی مردان ایرانی در شبکه‌های اجتماعی بود. مجبور شدم تعداد زیادی از آنها را بِلاک کنم چون با توجه به تربیت سنتی-مذهبیِ جامعه‌ی ایرانی، تصورِ این مردان بر این بود که زنی که چنین کتابی را ترجمه کرده یا چنان اشعاری را نوشته، بی‌تردید تن‌فروش است. حرف زدنِ زن از تنِ خودش، از احساساتِ زنانه‌ی خودش، از نظر آنها معادل و به منزله‌ی تن‌فروشی‌ست. با این حال، سعیِ فمینیست‌ها بر این بوده و بر این است که این تابوها شکسته شود.

بنابراین اگر قصد دارید متن یا شعر زنانه بنویسید، نخستین و مهم‌ترین شرطش این است که به تابوها و خط قرمزهایی که برایتان از سوی جامعه‌ی ایرانی – حال چه در خود ایران و چه در مهاجرت – تعیین شده اهمیتی ندهید و نترسید که این جامعه‌ای که تفکر سنتی-مذهبی‌اش را با خود به این طرف هم آورده است، چه قضاوتی درباره‌تان داشته باشد. نگرانش نباشید، چشم و گوشِ مردان و زنانی که از تربیت سنتی برخوردارند نیز به تدریج و با برخورد زیاد با سکست‌های زنان ایرانی، به این نوع نوشته‌ها و سروده‌ها عادت خواهد کرد، اما زمان می‌بَرَد. چنان‌که برای مرد سنتی ایرانی زمان می‌بَرَد تا بفهمد که زنی اروپایی که همکار اوست یا فروشنده یا گارسن است، از لبخند زدن به او قصدش خوابیدن با او نیست. یا زمان می‌بَرَد تا چشمش به دیدن بدن‌های عریان زنان در ساحل‌ها عادت کند. به هر حال، می‌بینیم که بعد از مدتی، به قواعد جامعه‌ی میزبان عادت می‌کند و آنها را یاد می‌گیرد. پس در مورد عادت کردنش به شعر زنانه‌ای که شما می‌نویسید نیز جای نگرانی نیست.

 بگذریم. جدای از مباحثِ محتوایی، باید در نظر بگیریم که وقتی امثالِ هلن سیکسو از نوشتار زنانه حرف می‌زنند، ساختار متن را نیز مد نظر دارند. نوشتن با هویت جنسی و تنِ خود که بحث مورد نظر سیکسو و دیگر فمینیست‌هایی‌ست که بر ادبیات زنانه تمرکز دارند، نه فقط مضمون اثر، که ساختار اثر را نیز تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. یعنی شعر را در ساختاری بنویسیم که صدا و رفتار زن را انعکاس دهد؛ نه همچنان آن صدای همیشه مسلّط را. از این روست که در نوشتار زنانه، کمتر با متن‌های تک‌صدایی مواجه‌ایم.

بگذارید سخنم را با دیدگاه محمد آزرم، شاعر و نظریه‌پرداز معاصر، در این زمینه به پایان ببرم:

«در سال‏های اخیر اولین حرفی که درباره شعر زنان شاعر گفته می شود، «زبان زنانه» است؛ و برای این زبان یک سری ویژگی فرموله و کلیشه‏ای در نظر می‏گیرند و بنیان استعاره زنانگی متن را که تکثر، زایایی و نامتمرکز بودن لذت‏های فرمی ست، به یاد نمی‏آورند چون حافظه‏ای از آن ندارند […] در ایران هر زنی کتاب شعر چاپ می‌کند با سؤالی درباره‌ی جهان زنانه یا هستی زنانه شعرش مواجه می‌شود که اغلب پاسخ‌ها هم به این عبارت ختم می‌شود که چون من زنم، جهان شعرم هم زنانه است؛ ولی معیارهایی که برای این زنانگی در نظر می‌گیرند، ربطی به هستی‌شناسی متن ندارد و مضمون‌محور است. نام نمی‌برم اما اعجوبه‏هایی داریم که فکر می‌کنند حرف زدن از خانه‌داری و پخت‌و‌پز؛ از بچه داری و همسرداری؛ از پوشش و آرایش و مقداری هم عشق، نوشتن شعری با زبان زنانه و ساختن جهان زنانه است. مشکل این‌جا ست که این اعجوبه‏ها چون کارگاه و کلاسی برای شعر دارند و می‌توانند از روابط کم و بیش گسترده‌ای که دارند برای معرفی شاعر؛ انتشار کتاب‌ و مطرح کردن نام او استفاده کنند، حرفشان پذیرفته می‌شود و رسانه‌های محدود ادبی هم، تکرارش می‌کنند. به بیان دیگر به جای حرکت شعر به سمت فرم‌های متکثر و رفتارهای زبانی‌ای که نظم نمادین مردانه را بشکند، در بیشتر موارد شاهد رعایت این نظم هستیم. این حرف زدن‌ها در شعر، ادامه‌ی عرف مردانه و مرسوم جامعه است که عقاید و اخلاق خاصی را در طول قرن‌ها تثبیت کرده و وظایف و رفتارهای تعریف شده‌ای را به زن و مرد نسبت داده است. با این حال اگر خلاقیتی باشد، فرم ساختن از همین عرف و مرسوم هم می‌تواند تناقض‌های درونی این نظم نمادین را در جهان متنی شعر نشان دهد. از سوی دیگر سال‌هاست در شعر تعدادی از زنان و مردان شاهد شکستن تابوهایی هستیم که در شعر تابو نیستند اما چون قانون حاکم بر کتاب اجازه رسمی چاپ به آن‌ها نمی‌دهد، به این شکستن تهی شده از شکستن، ادامه می‌دهند. اما این تابوشکنی‌ها هم فقط به گفتن اکتفا می‌کند و از رفتارهای فرمی طفره می‌رود. اما راه سومی هم هست؛ می‏توان فرم‏های پیوستاری ساخت و مادرانگی را تداوم فاعل در فرایند شعر دانست؛ می‏توان فرمی ساخت که عبارت‏های آن بر هم بلغزد؛ با گردش خیالپردازی و نوسانات زبانی امیال متن و مخاطب را آمیخته کند و اجرایی از آزادی عمل و خلسه باشد.»[۲]

[۱]  فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمه‌ی فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره‌داغی، نشر توسعه، ۱۳۸۲.

[۲]  از گفت‌وگوی بلند و در دست انجام با محمد آزرم.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار و بنیانگذار جایزه‌ی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازه‌ترین کتاب منتشر شده‌اش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعه‌ی «منطقی» که داستان‌های کوتاه او را در بر می‌گیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ برده‌است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: