شش شعر از سینا بهمنش شاعر و نویسنده ساکن ایران
سینا بهمنش؛ متولد ۱۳۴۸ کرمانشاه است. کتابهای منتشر شدهٔ او عبارتند از :
علاج – نشر آرست ۱۳۷۲
آهوى ناتمام – انتشارات آواى کلار ۱۳۸۶ – چاپ دوم انتشارات مایا ۱۳۹۷
همهى آنچه که نگفتى – نشر نیماژ – ۱۳۹۲
آنها – داستانهاى کوتاه و خیلى کوتاه – نشر آسا – چاپ اول و دوم ۱۳۹۴
– شرح فعالیت ادبی:
دبیر انجمن غزل
عضو انجمن شاعران ایران
عضو هیات امنای دفتر شعر جوان
عضو کانون ادبی زمستان
دبیر نشستهای تخصصی مجال
– حضور در جلسات شعر کارگاهی به عنوان کارشناس شعر و داستان کوتاه – از جمله جلسات خانهی مینیمال، کارگاه شعر کوتاه،عصر شعر و ترانه، کانون زمستان، شعرانه، انجمن الف و …
– انتشار مصاحبه و مقالات ادبی در نشریات
– داوری در جشنوارههای ادبی شعر و داستان
۱.
سبز باید بود
به قول درخت
تا برگ برگردد به خاطرات شاخه ها
وسیع
به قول دریا
ماندگار و روانی
به جنون امواج
به قول خورشید
باید تاب آورد
تا ابد
باید تابید
به قول کوه
باید ایستاد
در تکرار کلمات
و من
به قول ماه
تا زمانی که زندانی ست
در حصار پنجره
سکوت نخواهم کرد
مرد است و قولش
—
از کتاب در این سال ۳۰
۲.
گنجشک که نیستم
سخت و شفاف
معنی شیشه را می فهمم
دور تا دورم
آینه هم بچینی
تنها
سلول های زندانم را تکثیر می کنی
پرنده که نیستم برایت آواز بخوانم
در قفس نگهم داری
یا شعر می گویم
یا شعار می دهم
یا دشنام
از کتاب #در_این_سال_۳۰
۳.
دستانم بوی گل می داد
به جرم چیدن گل
به کویر تبعیدم کردند
.
و یک نفر نگفت
شاید گلی کاشته باشد
.
از کتاب #آهوی_ناتمام
۴.
به روی خودت نیاور
چیزی شبیه شب
کشیده شده
به روی روز
لکه ای سیاه
به نام خورشید
وصله شده
بر سینه ی آسمان
زخمی سیاه
دهان بازکرده
روبرویمان
شب شورش را درآوره
لختِ لخت ایستاده
انگار سیاه پوشیده … شب
تا روزمان را به فراموشی بسپاریم
تا ناممان را به گور بسپاریم
تا ترانه هایمان را به مرثیه بسپاریم
امروز
شب مهتاب نیست
ما اما
همنوا مى خوانیم :
” امشب … شب مهتابه … “
.
بگذار زمان را گم کنند
حال ما را ندانند
بگذار باور کنیم
” یک شب مهتاب
ماه میاد تو خواب … “
از کتاب #در_این_سال_۳۰
۵.
کاش
باد
که همیشه می آید و
همه چیز را با خود می بَرَد
این بار برود
کاش باد برود و
مادربزرگ بیاید
روبرویم بنشیند و
همه ی نام های باران را به یادم بیاورد
نام کوچک باران دم صبح
باران عصر جمعه
نام کوچک اولین باران بهاری
آخرین باران پاییزی
بعد من ترا
چکه چکه
به نام کوچکت صدا بزنم
.
.
.
کاش باران بودی
فقط می آمدی
از کتاب #در_این_سال_۳۰
۶.
تا کارد به استخوان برسد
باید از گوشت گذشته باشد
باید از عصب
از عصب
از پوست گذشته باشد
باید از هوا گذشته باشد
باید میدان شهر را شکافته باشد
باید از تمام بایدها
از نگاه پدر گذشته باشد
باید از کتاب
از واژه گذشته باشد
از پرده ى سینما
از پهلوى شکافته
سوار بر موتور
از زیر چنارهاى پهلوى
گذشته باشد
باید از پوست کندن خیار
از کنار کاسه ى ماست گذشته باشد
به جیب رفته باشد
کارد
براى اینکه به استخوان برسد
باید به استخوان رسیده باشد
باید
از استخوان
گذشته باشد
از کناب #در_این_سال_۳۰
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید