شعری از اشرف کریمیقشقایی
خورشید من ستاره های تابان فدای تو
این قطره های آخر باران فدای تو
می چینمت شبیه گل از شاخسار عشق
گل بوته های باغ بهاران فدای تو
سر می کشد شراب لبت را نگاه
خمخانه ی تمامی شاهان فدای تو
هرشب برای آمدنت می کنم دعا
سجاده وتقدس و عرفان فدای تو
از سوز دوریت شده دی ماه قلب من
گرمای دل به سوز زمستان فدای تو
#اشرف_کریمی_قشقایی