UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

ماموریت‌های ناتمام و داستان بی‌ثباتی افغانستان

ماموریت‌های ناتمام و داستان بی‌ثباتی افغانستان

بحران و جنگ شانزده ساله افغانستان وارد مرحله جدیدی شده است که به نظر می رسد به موازات تشدید خشونت ها، بازیگران خارجی حاکم بر امورات سیاسی و نظامی این کشور یک “پروژه” توطئه گرایانه منطقه یی در این کشور را در راستای افزایش اختلافات داخلی در بدنه اجتماعی و رهبری سیاسی آن کلید زده اند. قبل از هر اظهارنظر و یا تحلیل در مورد مسائل جاری این کشور باید جایگاه نیابتی افغانستان در رقابت های بین المللی از جمله دوران جنگ سرد، موقعیت سوق الجیشی این کشور در همسایگی کشورهایی که یا در متن معادلات جهانی قرار دارند یا در وضعیت ژئوپلتیک منطقه یی تاثیر قابل ملاحظه یی دارند، موضوع حساس اما همیشه در حاشیه تولید و قاچاق مواد مخدر که متنفذین خارجی و داخلی را به هم پیوند می دهد و مهم تر از همه استفاده از این کشور به عنوان یک لابراتوار جهت عملیاتی کردن پروژه مخرب “بنیادگرایی اسلامی” در چارچوب گروه ها و جنبش های جهادی را با رجوع به تاریخ چهل ساله اخیر به درستی درک کرد. این گذشته و حال و حتی آینده افغانستان بدون تردید جدا از این تصویر سراسر توطئه، دخالت، میدان بازی نیروهای منطقه یی و فرامنطقه یی و فروپاشی ساختار سیاسی – اجتماعی به سوی زاییده یی از نظم نوین جهانی در عرصه بین المللی و جایگزین کردن تکنوکرات های فاسد و جهادگرایان خشونت طلب به جای نیروها و احزاب سیاسی سکولار، میهن پرست و چپ، نخواهد بود. آنان که به عنوان دولت پنهان در واشینگتن و نیمچه دولت پنهان افغانی که هم اکنون این کشور را اداره می کند، تا به امروز عامدانه و در راستای منافع خودهرگز نخواسته اند که این بحران به نقطه پایان و یا حداقل در مسیر خروج از بن بست قرار بگیرد.

در شرایطی که در تمامی این سال ها با لشکرکشی بزرگ ائتلاف به رهبری آمریکا به بهانه حوادث تروریستی ِیازدهم سپتامبر در سال ۲۰۰۱ میلادی در عرض چند هفته این کشور به اشغال خارجی در آمد و تقریبا هیچ مقاومت قابل توجهی هم در مقابل آنان از سوی حکومت “طالبان” و حتی بدنه اجتماعی انجام نگرفت، به زعم تحلیلگران معتقد به روند طبیعی امور باید ضرورت انتظار تغییر و اصلاح امور در چارچوب ثبات در این کشور عملیاتی می شد. اما داستان به این سادگی نبود و اصولا قرار هم نبود افغانستان تبدیل به یک کشور باثبات و در راستای دمکراتیزاسیون شود. از همان ابتدا مشخص بود که افغانستان سکوی پرش و آزمایشگاه سیاست و استراتژی امپریالیستی برای تغییرات بنیادین در منطقه خاورمیانه و در جوار سه قدرت بزرگ جهانی چین، روسیه (البته بعد از فروپاشی از طریق آسیای میانه) و هند و دو قدرت منطقه یی ایران و پاکستان تعیین شده بود. افغانستان که یک بار توسط آمریکاییان برای پروژه فروپاشی شوروی مورد استفاده قرار گرفته بود این بار هم گویا قرار بود جغرافیای سیاسی منطقه را دچار تغییرات دلبخواه واشینگتن و در مرحله پائین تری غرب اروپایی کند. اما این سناریوی به هم ریختگی در قالب به میدان آوردن بنیادگرایی اسلامی آن طور که فاجعه سازان می خواستند به پیش نرفت و در حین قاعده بازی به دلیل وضعیت آنارشیک جهانی و بی ثباتی مزمن این کشور دچار چالش های اساسی گردید. با همه آنچه امروز از آن به عنوان شکست پروژه غرب در افغانستان از آن نام برده می شود اما واقعیت این است که در همین چارچوب بی ثبات سازی و تناقضات بنیادین هنوز این کشور همان نقش سکوی پرش و آزمایشگاهی را برای نیروهای امپریالیستی بازی می کند و در میانه این مرداب خون و ویرانی آنان در حال صید ماهی خود می باشند.

از یک سال پیش به موازات شکست نیروهای موسوم به دولت اسلامی (داعش) در سوریه و عراق که آن نیز یک پروژه دست ساز فاجعه سازان بین المللی و منطقه یی بود، در طی یک سال اخیر جهان شاهد کوچ سازماندهی شده بقایای این تروریست ها به افغانستان در ابعاد بالا بوده است. در شرایطی که برای حظور و بروز جنبش “طالبان” به عنوان یک گروه تروریستی و بنیادگرا – ناسیونالیست افغانی با توجه به جایگاه بومی آن و دارا بودن پایگاه اجتماعی در متن جامعه افغانستان می توان دلایل زیادی را مطرح کرد، اما نیروهای داعش هیچ پایگاه اجتماعی در این کشور نداشته و ندارند. ورود کاملا سازماندهی شده نیروهای داعش به این کشور که بنا به گزارش تازه مقامات مسئول روسیه هم اکنون حدود ۱۰ هزار نیروی این گروه خود را به افغانستان رسانده اند و اکثر آن ها هم در ایالت های شمالی هم مرز با آسیای میانه و مرزهای چین مستقر شده اند. چنانچه “ضمیر کابلوف” نماینده ویزه روسیه در امور افغانستان به تازگی ضمن اذعان به این مساله می گوید “ما درباره حمایت خارجی از داعش در افغانستان نگرانی داریم، ما بارها و بارها موضوع انتقال جنگجویان داعش و سلاح‌های غربی توسط هلیکوپترهای ناشناس در افغانستان را مطرح کرده‌ایم که تاکنون از طرف ناتو هیچ پاسخی داده نشده است”. گزارش رسانه های بین المللی نیز موید این حضور گسترده می باشد و حتی بعد از تکذیب های مکرر مقامات دولت کابل و فرماندهان ارشد ناتو مبنی بر عدم حضور گسترده جنگجویان داعشی در افغانستان به تازگی وزیر دفاع این کشور گفته است “در عملیاتی که با پشتیبانی حملات هوایی آمریکا در نه ماه گذشته صورت گرفته است، حدود هزار و ششصد داعشی از جمله فرماندهان ارشد آنها کشته شدند”. این ادعای بالاترین مقام نظامی افغانستان به نوعی تایید کننده گزارش مقامات روسی مبنی بر حضور و ورود ترانزیتی تروریست های داعشی به این کشور می باشد. هم زمان با این تحولات در طی هفته های اخیر بحران مشروعیت در ساختار قدرت شراکتی افغانستان با قبول استعفای “عطا محمد نور” والی بلخ از سمت خود که توسط “محمد اشرف غنی” رئیس جمهوری انجام شد که با مخالفت حزب “جمعیت اسلامی” و والی برکنار شده به عنوان رئیس اجرایی این تشکیلات مواجه گردید و هم اکنون با صف بندی های موافق و مخالف در بین احزاب و قدرتمندان سیاسی و جهادی تبدیل به یک بحران بزرگ شده است. تمام این وقایع و رخدادها حلقه های یک زنجیر واحد می باشند، همان زنجیری که نمی خواهد اجازه دهد افغانستان به ثبات، صلح و تفاهم ملی برسد چرا که این آزمایشگاه در عرصه ژئوپلتیک هنوز باید تحت تسلط خارجی و تخریبگران داخلی ماموریت های ناتمام خود را انجام دهد.

۴/۱۰/۹۶             

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامه‌نگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیل‌گر سرشناس ایرانی در حوزه‌ی مسایل سیاسی و بین‌الملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شده‌است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: