UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

متن یک سخنرانی: پیرامون روابط بین‌الملل و صلح

فایل صوتی سخنرانی یکی از اساتید ایرانی در دانشگاه جندی‌شاپور توسط یکی از دوستان فیسبوکی به آدرس مسنجر شهرگان ارسال شد که پس از شنیدن آن، تصمیم گرفتیم این فایل صوتی را به‌‌صورت متن تنظیم و منتشر کنیم. اما نکته‌ای را که هنگام پیاده‌کردن سخنرانی به آن توجه نکرده‌بودیم، نام سخنران بود. پس از چندین تماس با دوست ارسال‌کننده‌ی این فایل، متأسفانه تاکنون موفق به هویت سخنران نشدیم.

به دلیل طرح نکات انتقادی و اهمیت دیدگاه این استاد فرهیخته، تصمیم گرفتیم متن را – با رعایت رزرو نام، حقوق و جایگاه سخنرانش – منتشر کنیم به‌این امید که بزودی هویت استاد سخنران مشخص و نام ایشان بر پیشانی متن اضافه شود.

سخنران در ابتدای سخنان خود به موضوع رشته‌ی روابط بین‌الملل و صلح اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که در ارتباط با موضوع سخنرانی خود هم مثال‌هایی مطرح می‌کند و هم چند نکته تئوریک را ارایه می‌نماید و در نهایت آن را به موضوع ایران پیوند می‌دهد.

پیشاپیش ضمن عذرخواهی از این استاد محترم روابط بین‌الملل به آگاهی خوانندگان می‌رساند که در صورت مشاهده هرنوع کاستی و نارسایی احتمالی در متن پیش‌رو، آن را سهوی و از سوی هفته‌نامه شهرگان تلقی کنند، چون این متن به رویت سخنران‌اش نرسیده‌است. تاکیدها، درشت‌نمایی‌ها و علامت‌گذاری‌ها از شهرگان است.

«هفته‌نامه شهرگان و سایت شهرگان آنلاین» 

با تشکر از دوست عزیزی که در پایان این متن در بخش اظهار نظر، ما را در یافتن نام سخنران یاری داد.
این سخنرانی توسط دکتر محمود سریع‌القلم ایراد شده بود. بزودی فایل صوتی این سخنرانی در زیر متن اضافه خواهد شد.

محمود سریع‌القلم

ما حدود ۱۵۲ جنگ بین فرانسه و انگلستان طی ۳۰۰ سال داریم. سه قرن این دو کشور با هم جنگ کردند، اما امروز یک نفر فرانسوی می‌تواند کارت شناسایی خود را بردارد و به انگلستان سفر کند و حتی در آن کشور کار و زندگی کند.

کشور کویت از این منظر کشور جالبی است که اپوزیسیون‌اش در داخل خود کشور است.  تنها کشور عربی است که اپوزیسیون‌اش در خود کویت زندگی می‌کند و با حاکمیت تعامل دارد.

چطور می‌شود که دو بانوی ایرانی که متولد ایران هستند، به هلند می‌روند و در آن کشور مهاجر تبعه هلند می‌شوند و در یک پروسه ۱۵ الی ۲۰ ساله، نماینده مجلس هلند می‌شوند.  چه اتفاقی افتاده که در آن کشور یک هم چنین مسئله‌ای قابل تحقق است.

صلح در یک جامعه یا میان جوامع تصادفی نیست.  صلح زمانی صورت می‌گیرد که اندیشه و فکر عوض شود.  مهم‌ترین مسئله‌ی روابط رشته بین‌الملل در متون صلح که الان قریب ۴۰۰ مؤسسه تحقیقاتی پیرامون صلح در دنیا وجود دارد، این است که ابتدا صلح باید در داخل یک جامعه تحقق پیدا کند، بعد بین جوامع تحقق یابد.

چطور می‌شود که یک هواپیمای ایرباس ۳۸۰، با ۶۰۰ مسافر، ۷۰۰ تن بار برای ۱۷ ساعت پرواز می‌کند.  آیا این تصادفی است؟! یا این که نه! هزاران ساعت افراد متخصص فکر کردند تا این شاهکار مهندسی را تولید کنند.

هر نوع کیفیت در زندگی، محصول فکر کردن است. جوامعی که بیشتر فکر می‌کنند، بیشتر تبادل فکری دارند. در آرامش، آسایش و صلح بیشتری هستند.

اما این فکر در کجا صورت می‌گیرد.  اگر شما مغز انسان را یک کامپیوتر درنظر بگیرید، آن ذهن است که مغز را فعال می‌کند.  می‌گویند مغز انسان کامیپوتر است و ذهن انسان فرم‌افزار است.  کشورها با هم فرق می‌کنند، جوامع با هم فرق می‌کنند، چون فرم‌افزارها با هم فرق می‌کنند.  اگر شما بنیادگرایی را که از زمان سیدقطب نوشته شده مطالعه کنید، و آن متون بنیادگرایی را دی‌کانستراکت (De Construct) یعنی آنالیز و ساختار شکنی کنید، می‌بینید که یک تلقی از جهان در این فکر هست. نرم افزاری که بنیادگرایی در اختیار دارد، در ذات خودش تقابل دارد، تفاهم نیست.  در ذات خودش می‌گوید من حق هستم و بقیه در مقابل من هستند.  یعنی یک فکری، خود به خود، تقابل ایجاد می‌کند، دنبال تفاهم نیست.  اگر یک جامعه‌ای می‌خواهد به صلح برسد، ما باید ببینیم آن نرم‌افزار صلح را دارد یا ندارد؟  و تفاوت بین کشورها هم بر آن نرم‌افزاری است که طراحی می‌شود.

متون بسیار جالب و جدیدی در طی دو سال اخیر به خاطر بحران‌های جهانی شدن تولید شده که نشاندهنده بین رابطه توسعه یافتگی و عدالت هست و می‌خواهد این را بگوید که؛ سال‌ها، بلکه چندین دهه رهبران، مدیران، کارآفرینان برای مدت‌ها، اینقدر از خودشان راضی بودند که مسائل دارد خوب پیش می‌رود، هیچ سئوال نمی‌کردند.  واژه دقیقی است در زبان انگلیسی می‌گویند Complacent یعنی آدم از خودش راضی باشد.  وقتی انسان از خودش راضی باشد، یا یک نهادی از خود راضی باشد، یا یک حکومتی از خودش راضی باشد، نمی‌تواند تغییر ایجاد کند. می‌گویند بزرگ‌ترین ایرادی که الان کارآفرینان دارند به خودشان می‌گیرند این‌است که با بحران‌های متعدد در دنیا روبر هستند و این به خاطر این است که مفروضات خودشان را زیر سئوال نبردند.  به عبارت دیگر جامعه‌ای که مفروضات ثابت دارد و آنها را زیر سئوال نمی‌برد و تشکیک نمی‌کند،  در مفروضات خودش، طبعا به دنبال حفظ موجود است.

حدود ۲۵۰ سال پیش امید به زندگی در انگلستان ۳۵ سال بود، الان ۸۰ سال است.  آیا این تصادفی است؟ خیر! یک عده فکر کردند، یک عده برنامه‌ریزی کردند، طراحی کردند و از ۳۵ سال به ۸۰ سال رسید.

این که اگر ما به دنبال صلح هستیم، اول باید درون جوامع را مطالعه کنیم.  دو کشور با هم‌دیگر روابط صلح‌آمیز خواهند داشت زمانی که دو جامعه ابتدا با هم دیگر ارتباط صلح‌آمیز فکری برقرار کنند.

شما ببنید آن کسانی که با هم ارتباط معقول دارند، چه کسانی هستند؟ بعضاً ما دوستی‌های چهل ساله می‌بینیم.  چرا؟  چون این‌ها اولاً در درون خودشان به صلح رسیدند، بعد قواعد صلح میان آن‌ها برقرار است.  تا زمانی که این اتفاق نیفتد، آن آرامشی که ما به دنبالش هستیم، تحقق پیدا نخواهد کرد.

یک شخصی هست که خیلی هم در ایران مقبول نیست.  اما من معتقد هستم که متون بسیار مهمی دارد.  و آن فرد برنارد لوئیس – یک خاورمیانه‌‌شناسی – که نکات بسیار مهمی در متون‌اش وجود دارد. او تفاوت بین ترکیه و کشورهای عربی را در متون خودش بررسی می‌کند.  می‌گوید این که ترکیه توانسته نسبت به کشورهای عربی بیشتر رشد کند، به خاطر سئوالاتی است که در ترکیه بوده ولی در کشورهای عربی نبوده.  عرب‌ها گفتند که چرا غرب ما را به طرف فقر برد؟! در ترکیه می‌گویند که ما چه کار کردیم که باعث شد تا غرب بتواند ما را به طرف فقر ببرد؟!

حتماً دوستان شنیدند که در کشور ما طی سه دهه اخیر یک مسئله‌ای مطرح بوده و آن این‌که نمی‌گذارند ما پیشرفت کنیمیعنی خارجی‌ها نمی‌خواهند ما ایرانی‌ها پیشرفت کنیم.  همین خودش جلوی بسیاری از مسایل فکری را می‌گیرد.  یک نوع تقدیرگرایی در آن مستتر هست.  اگر ما بخواهیم به دنبال تغییر فکر باشیم، تحولات فکری باشیم، جامعه را سه قسمت ببینیم:

نخبه‌گان ابزاری؛ آنهایی که تصیم می‌گیرند.

نخبه‌گان فکری؛ آنهایی که تحقیق می‌کنند، مطالعه می‌کنند و بررسی می‌کنند.

و عامه مردم؛

فکر بین آن دو گروه اول هست.  هر کشوری که در آن صلحی برقرار است، بین آنهایی که تصمیم می‌گیرند و آنهایی که فکر می‌کنند، ارتباط برقرار است.  ما این را به خوبی می‌بینیم.  در تاریخ خودمان می‌بینیم.  آقای دکتر علینقی عالیخانی می‌گوید که؛ تا زمانی که شاه به متخصصین گوش می‌کرد، ما یک روال عادی‌ روبه‌رشد در کشور داشتیم.  زمانی که در سال ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ ایران قدری منابع نفتی‌اش بیشتر شد، شاه گفت که من می‌فهمم و دیگران نمی‌فهمند.  حتی در یک کنفرانس معروف رامسر در اوایل دهه ۵۰، که مدیران سازمان برنامه و بودجه برای دو روز بحث و گفت‌وگو جمع شدند، شاه به آن‌ها گفت؛ من شما را در این جا جمع کردم تا بگویم که شما باید چیکار کنید.

اول اگر ما در درون خودمان به صلح نرسیم، بیرون از خودمان این به طور موقتی خواهد بود.  پایدار و ساختاری نخواهد بود.

زمانی من فکر می‌کردم که ایرانی‌ها در داخل کشور هست که از هم فرار می‌کنند.  بعد در چندین فرصت مطالعاتی که خارج از کشور بودم، دیدم عموم ایرانی‌ها از هم فرار می‌کنند ولی چینی‌ها، همه با هم هستند.

چرا؟ به خاطر این‌که جامعه چینی در درون خودش صلح دارد و بعد به صلح با دنیا رسیده.  مهمترین مورد و شرایطی که ما می‌توانیم بررسی بکنم برای بحث صلح و روابط بین‌الملل، اتحادیه اروپاست.  اتحادیه اروپا، یک نمونه‌ی بارز تجربه تاریخی است که یک سری کشورها در درون خودشان به صلح رسیدند.  در اثر وقایع تاریخی، در اثر جنگ و مسایلی که دوستان به خوبی خوانده‌اند.  در رابطه با اتحادیه اروپا دو شخصیت هستند که من دو نکته مهم از آن‌ها می‌گویم و به آن اکتفا می‌کنم.  یک؛ شخصی است به نام دیوید میترانی، یک محقق رومانی‌الاصل در انگلستان بین دو جنگ جهانی اول و دوم.  او متونی تولید کرده که نهایتاً منجر به مبانی تئوریک اتحادیه اروپا شد.  دیوید میترانی می‌گوید که صلح بین دو حکومت موقتی است مگر این که صلح اول یک حالت اجتماعی پیدا کند، در درون یک جامعه تحقق پیدا کند.  وقتی بوش پسر به خانم مرکل گفت که شما بیایید برای حمله به عراق و افغانستان با ما همراهی کنید، جواب خانم مرکل خیلی جالب بود.  او گفت ما افکار سنجی کردیم و مردم آلمان اجازه نمی‌دهند ما در این جنگ شرکت کنیم.  شما ببینید آن‌ها به این راحتی به اینجا نرسیدند.  شیراک هم دقیقا همین حرف را به آمریکا گفت.  او گفت مردم فرانسه به ما اجازه نمی‌دهند که ما بیاییم در این جنگ با شما همراهی کنی.  ما می‌توانیم یک سری سرباز صلح برایتان بفرستیم ولی دخالت نمی‌کنیم. مردم و افکار عمومی اجازه نمی‌دهد.  بعد شما ببینید در کشور ما، چقدر ما فرصت می‌کنیم در رابطه با سیاست خارجی ایران اصلا مناظره بکنیم، بحث بکنیم.

من به عنوان یک دانشجوی روابط بین‌الملل در این کشور، در تاریخ ۳۳ ساله‌ای که در این کشور کار کردم، درس دادم و تحقیق کردم، حتی یک بار دستگاه دیپلماسی این کشور از من نپرسیده که آیا خلیج فارس جنوب ایران است یا شمال ایران؟! یک سئوال فقط!!

در حالی که وقتی من داووس رفتم یا وقتی که در چند صد کنفرانس بین‌المللی شرکت کردم، افرادی که اگر نام برایتان بیاورم تعجب می‌کنید، درباره روابط جهانی با آدم مشورت می‌کنند.  برای این که ما صلح داخلی نداریم.  اگر گروهی که برجام را امضاء کرد و مشورت می‌کرد و دو مشاور بین‌المللی داشت، اگر این‌ها قدری اقتصاد بین‌الملل را می‌دانستند، هیچوقت برجام را امضاء نمی‌کردند.  الان حدود شش ماه است که دستگاه دیپلماسی ما می‌گوید که اروپایی‌ها بیائید به تعهدات خودتان پایبند باشید.  چرا این را می‌گوید؟  چون که خبر ندارد که اروپا و آمریکا یک تریلیون و چهارصد میلیارد دلار با هم تبادل اقتصادی دارند.  آن‌ها نمی‌توانند آن را رها کنند. در طول یک ۲۴ ساعت، هفت هزار آمریکایی وارد آلمان می‌شود.  فقط در طول یک ۲۴ ساعت.

در طی یک ۲۴ ساعت آمریکا و کانادا، دومیلیارد دلار با هم تبادل اقتصادی و تجاری دارند.  این‌ها به همدیگر قفل هستند.  قدرت آمریکا قبل از این دولت آمریکا باشد، جامعه‌ی آمریکاست، دانشگاه‌اش است، صنعت‌ش است، IT و آن قرارداد اجتماعی‌اش است.

بگذارید این نکته را از آن استخراج بکنیم که اگر کار تئوریک نشود، اگر تئوری‌های رایج بین‌المللی را ما از آن بهره‌برداری نکنیم، هم چنان در سهو و خطا در نوسان خواهیم بود.  یادگیری از محیط بین‌المللی، خیلی مهم است.  ما همین جور در یک Loop (دایره‌ و حلقه) بسته‌ی داخلی می‌اندیشیم و همه، همدیگر را تأیید می‌کنند.  دیدید در این تلویزیون کشور ما، دو – سه نفر می‌آورند، این میگه آقای دکتر درست می‌گوید و آن میگه آقای دکتر درست می‌گوید. دو – سه نفر با فکر متفاوت نمی‌آیند که واقعا طوفان مغزی داشته باشند.  دیوید میترانی می‌گوید، جامعه اول باید به صلح برسد.  بعد یک فرد دیگر هم هست به نام ارنست هاوست. ارنست هاوست هم یک محقق مهمی است در رابط با اتحادیه اروپا بین دو جنگ. او متون مهمی را تولید کرده و یک نکته‌ی تکمیلی نسبت به دیوید میترانی دارد که می‌گوید:

«مادامی که یک حکومت، هدف اصلی خودش را تحقق آرزوهای مردم خودش قرار ندهد، در آن کشور صلح برقرار نخواهد شد.» یعنی بین حکومت و مردم زمانی صلح برقرار می‌شود که توجه به داخل باشد نه به بیرون.  حکومت بگوید که من برای مردم باید چیکار بکنم.  شما اگر به پکن یا شانگهای تشریف برده باشید، می‌بینید که چینی‌ها نوزده هزار ریل آهن با سرعت بالا برای مردم‌شان درست کردند.  در آمریکا ۵۰۰ مایل ریل آهن با سرعت بالا است.

چینی‌ها آمدند بهترین فرودگاه دنیا را در پکن در طی ۳ سال‌و‌نیم ساختند با یک بودجه ۴ میلیارد دلاری و بعد هم شما می‌دانید که غرور چینی‌ها چقدر بالاست؟!

آن تاریخ چین، آن حس درون‌گرایی‌ای که چینی‌ها دارند، اما رفتند بهترین معمار دنیا را خانم حداد را – که البته الان ایشان فوت کرده و یک عراقی‌الاصل مقیم انگلستان بود و ۲۵۰ اثر بین‌المللی و معماری از خود به جا گذاشته – او را آوردند تا مهمترین فرودگاه چین و بزرگترین فرودگاه فعلی را خانم حداد طراحی بکند.  یعنی چین با خودش به یک آرامشی رسید که بتواند از دیگران هم استفاده کند.  شما ببینید چه کسانی هستند که سئوال می‌کنند؟  چه کسانی هستند که می‌خواهند یاد بگیرند؟  اول با درون خودش به صلح رسید که نگران پی‌آمد آن نیست.  آن درون خیلی مهم است. این است که هاوست و میترانی دو نکته مهم به ما می‌گویند.  می‌گویند در درون جامعه باید اتفاقات مهمی بیفتد تا بتواند در بین جوامع هم اتفاق بیفتد.  چرا خاورمیانه منطقه‌ای است که کمترین هم‌گرایی را در جهان دارد.  آفریقایی‌ها دارند به هم خیلی نزدیک می‌شوند.  ببینید آسه‌آن چقدر موفق است؟ ده کشوری که دارند به هم دیگر قفل می‌شوند. در آسیا نه، چرا؟ چون درون جوامع، آن بلوغ فکری و سازمانی را پیدا نکرده تا به جلو برود.

اما چند نکته نهایی در روابط با ایران:

من معتقدم کشور ما به لحاظ تاریخی در مسیر درستی است هرچند خیلی کند بوده، به خصوص الان حضار محترمی که در اینجا نشستند، اگر مثلا کسی ۲۵ ساله باشد، به خودش می‌گوید که من کجای این کشور قرار دارم؟  آینده من چیست؟ بله! ممکن است از نظر شخصی (فردی) این مسائل وجود داشته باشد اما از نظر کلان اجتماعی و ملی، مسیر ما، مسیر درستی است.  چون کشور ایران کهن و پیچیده است.  چند قومی بوده، امپراطوری بوده قبلاً، و آن نرم‌افزارهایی که در درون ذهن ما هست، چند وجهی است.  بعضاً این‌ها با هم تناقض دارند.  این‌ها برای این که به یک تفاهم به هم برسند، به انسجام درونی برسند، زمان می‌برند.  دومین مسئله این که؛ در ایران به نظر من برای اولین بار قرارداد اجتماعی در حال شکل‌گیری است. منظور من از قرارداد اجتماعی چیست؟  یعنی این که ما به یک چهارچوب‌هایی داریم به هم می‌رسیم که حکومت یعنی چه؟  نماینده مجلس به کی می‌گویند؟  چرا باید یک نفر بیش از ۸ سال در یک سمت نماند؟  چرا اروپایی‌ها سیصدسال کار تئوریک و فلسفی کردند و گفتند هرکس هرچی می‌داند فقط ۸ سال و بعد بیاید برود کارهای دیگر انجام بدهد.  یواش یواش ما داریم به این‌ها می‌رسیم.  بنابراین برای اولین بار ما ایرانی‌ها داریم – به نظر من – از رادیکالیسم فاصله می‌گیریم.  به خاطر این که اندیشه و تاریخ جنبش‌های مدنی ما خیلی رادیکال بوده.  نکته سوم این که آگاهی ما نسبت به رابطه‌ی میان زندگی و طبیعت و محیط زیست دارد بیشتر می‌شود.  به خصوص در نسل جوان.  چهارم این که آگاهی نسبت به حقوق شهروندی دارد زیاد می‌شود.  چقدر من و شما در خیابان می‌بینیم کسی اشغال دستش هست و دنبال یک سطل اشغال می‌گردد، نگه می‌دارد اشغال را تا یک سطلی پیدا کند.  این‌ها همه جدید است.  این‌ها در اثر همین فضای مجازی و آموزش‌های عمومی و ارتباط ما با جهان دارد شکل می‌گیرد.  مسئله پنجم این که فضای مجازی بسیار اثرات مثبتی در جامعه ما گذاشته چون که در بیرون از فضای مجازی خیلی آموزش نیست. فضای مجازی دارد جای آموزش را در کشور ما می‌گیرد.  نکته بعدی این که ما داریم به تدریج یاد می‌گیریم که محیط بین‌الملل یک فرصت است نه تهدید!  در جامعه این دارد صورت می‌گیرد و در حاکمیت هم این مسئله با افزایش بحران‌ها دارد شکل می‌گیرد.  یک نکته‌ای که برای من خیلی جالب است این است که در چهار – پنج ماه اخیر مسئولین این مملکت خیلی کم صحبت می‌کنند.  صحبت‌ها خیلی کم شده و الان خیلی کم شده.  دستگاه دیپلماسی ما روزی بیست تا توئیت می‌کرد.  الان اصلان توئیت تعطیل شده.  خیلی کم دارند حرف می‌زنند.  این حالا از نظر اجتماعی خیلی معنی دارد.  نسبت به گذشته می‌گویم، که روزی دویست تا سخنرانی بود، الان خیلی دارد کم می‌شود.  به نظر من این معنای روانشناسی دارد.  اما من با این دو نکته می‌خواهم بحث‌ام را تمام کنم.

ما دو مانع پیش روی خودمان داریم.  برای رسیدن به صلح در دورن ایران و صلح با همسایگان و صلح با نظام بین‌المللی.

یک؛ این که ما در ایران ساختار نخبه‌گی نداریم.  بسیاری از کسانی که در سیاست ایران هستند، تصادفی سر از آن جا درآوردند.  یا آشنای کسی هستند یا دوست کسی بودند و یا همه محله‌ای بودند، هم دبیرستانی بودند، سر از آنجا در آوردند. نخبه‌گی یعنی این که یک شخصی به نام آقای دارا خسروشاهی متولد تهران، می‌رود و سر از IT، و X و Y درمی‌آورد و به خاطر توانایی‌اش می‌شود رئیس Uber.  به این می‌گویند نخبه‌گی.  یک بار یک نفر در مایکروسافت به من می‌گفت که همان آقایی که من اسمش را نمی‌توانم تلفظ بکنم، او از بهترین‌هاست.  گفت ما چهار تا انتخاب داشتیم و آن فردی که نمی‌توانستم نامش را تلفظ بکنم، او از همه بهتر بود.  او را انتخاب کردیم.  این یعنی نخبه.  نخبه یعنی کسی که شهروند یک کشور است و دانش دارد، البته بر اثر رقابت می‌تواند وارد حاکمیت بشود. ما آن الیت را به وجود نیاوردیم.  الیت‌ها تصادفی هستند.  و این آگاهی عمومی می‌خواهد.  قبل از این که اصلا ما مسئله را سیاسی کنیم، باید آگاه شویم که در یک کشور همه حق دارند در فرایندهای تصمیم‌گیری مشارکت کنند، اگر شهروند ایرانی هستند.  حالا در هلند که یکی مهاجر است می‌رود و در آن کشور مستقر می‌شود، او هم فرصت پیدا می‌کند، حالا آن بحث در سطح بالاتر است و با بلوغ بیشتر.

دو: اما مانع دوم این است که من به عنوان کسی که این فرصت را داشتم که این دنیا را خیلی ببینم و در کنفرانس‌های زیادی شرکت کنم؛ همین چند هفته پیش که در کنفرانس اخیر شرکت کردم ۶۲۹‌مین کنفرانس خارجی‌ام بود.  من طی ۲۸ سال شغل دانشگاهی‌ام وقتی مقایسه می‌کنم این‌ها را می‌بینم.  این‌ها مانع هستند:

۱ـ غرور کاذب

۲ـ حس برتری طلبی که در ماها هست

۳ـ حس خود درست پنداری

۴ـ خود حق پنداری – فکر این که ما حالت خاص داریم و کشور خاصی هستیم.

ما وقتی که در این کوران جهانی وارد می‌شویم تازه می‌فهمیم که ما هم جزئی از این جهانیم، و باید با این‌ها باشیم و یاد بگیریم.  تمام مشکلات جهانی‌اند و راه‌حل‌ها هم، جهانی‌اند.  کار جهانی به نظر من یکی از اتفاقاتی در آن می‌افتد، این است که انسان‌ها را حلیم می‌کند.  باعث می‌شود که یکی جایگاه خودش را بهتر ببیند.  مادامی که ما در داخل کشور فقط با هم معاشرت می‌کنیم، این حس‌ها وجود دارد.  همین که برویم با هلندی، چینی، بنگلادشی، برزیلی، کانادایی معاشرت کنیم، بهتر می‌شویم.  من این‌ها را علت نمی‌دانم، معلول می‌دانم و برای همین است که برای این که ما به صلح برسیم باید اول با خودمان و بعد با منطقه و بعد با جهان تا می‌توانیم کار بین‌المللی بکنیم.  اولین چیزی که من به دانشجویان می‌گویم این است که زبان انگلیسی‌تان باید مثل زبان مادری‌تان خوب باشد – به خاطر این که با این جهان باید معاشرت بکنیم – و ما خارج از این جهان نمی‌توانیم سراغ راه حل‌ها بگردیم.

چرا ما این خصلت‌ها را داریم؟  به خاطر این که ما در درون کشور، رقابتی نیستیم.  نه دانشگاه ما رقابتی است و نه سیاست ما رقابتی است و نه هنر ما رقابتی است.  نه صنعت و اقتصاد ما رقابتی است.

رقابت مقدس‌ترین امر برای رسیدن به کار آمدی و صلح در یک جامعه و میان جوامع است.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

۲ نظرات

  1. محمدتقی انزان پور

    سلام ، سخنران مقاله ای که تحت عنوان روابط بین الملل و صلح در تاریخ سی ژانویه ۲۰۲۰ منتشر کرده اید، دکتر محمود سریع القلم از اساتید برجسته روابط بین الملل معاصر هستند.شاید برای اطلاعات دیگران اگر نام ایشان را به مقاله اضافه کنید، چراغ راه برخی افراد برای رجوع به سایر مقالات و سخنرانی های ایشان باشد.

    • شهرگان

      با سلام

      از توجه و همکاری‌تان سپاسگزارم. اسم سخنران؛ دکتر محمود سریع‌القلم در پیشانی متن سخنرانی ایشان اضافه شد.

      با احترام:

      سردبیر شهرگان

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: