UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

مقایسه چندفرهنگی در ایران و جوامع غربی

مقایسه چندفرهنگی در ایران و جوامع غربی

بهرام روشن ضمیر

چندگانگی فرهنگی برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، پدیده‌ای مدرن نیست و عمری به درازای تمدن بشری دارد. بابلِ دوره هخامنشی و هلنی از نظر تنوع قومی و چندگانگی فرهنگی دست‌کمی از نیویورک و لس‌آنجلس کنونی نداشت. در عصر پسین‌باستان، شهرهای بزرگ شرقِ امپراتوری روم و غربِ شاهنشاهی ایران همچون هترا، دورا-اورپوس، پالمیرا، اِدِسا و پترا (بنگرید به Ball 2000) کاملا چندفرهنگی(Multicultural)  بودند. برای نمونه هترا (الحضر) شهری در غرب شاهنشاهی اشکانی و ساسانی (شمال عراق امروزی) که چندی پیش به دلیل نابودی آثارش به دست داعش، در رسانه‌های همگانی هم مطرح شد، در عین حفظ سنت‌های آشور-بابلی کهن، در کنترل ایرانیان بود. با اینحال یونانیان مهاجر در آنجا فراوان بودند و آثار ادبی و هنری هم به یادگار گذاشته‌اند و این در شرایطی بود که با گذشت زمان شهر جمعیتی عرب پذیرفته بود و پادشاهی آن در روزگار اشکانی در اختیار طایفه‌ای از عرب‌ها قرار گرفت. در عین حال حضور و اهمیت آرامی‌ها و یهودی‌ها را هم در هترا نمی‌توان نادیده انگاشت.(بنگرید به ۲۰۱۶ Niehoff) عینا همین وضعیت در پالمیرا (که آن‌هم به دست داعش مورد ویرانی واقع شد) وجود داشت. دلیل این وضعیت به فلسفه وجودی این شهرها برمی‌گشت که عمدتا در مسیر کاروان‌های تجاری شرق به غرب قرار داشتند و در واقع یک بازار بزرگ بودند. اگرچه در دوره اسلامی، در ایران همچنان شاهد حضور اقلیت‌های مذهبی (زرتشتی، یهودی، مسیحی) در شهرهای بزرگ بوده‌ایم، با این‌حال خبری از آن حالت چندفرهنگی به سبک و سیاق دوره باستانی نبوده است و در مجموع، فرهنگ غالب و روح حاکم بر کلان‌شهرهای ایرانی دوره‌های اخیر، تک‌فرهنگی یعنی ایرانی-اسلامی بوده است. از منظر قومیت، باید توجه داشت که ایران نه ساختار چندقومی، بلکه عمدتا ساختاری تک‌قومی داشته است و قومیت تاریخی این کشور، قومِ ایرانی است. استرابون یونانی ۲۰۰۰ سال پیش(استرابون، ۹-۲-۱۵) و مسعودی عرب ۱۰۰۰ سال پیش (مسعودی: التنبیه، ص۷۳-۷۴) بر ساختار یکپارچه و یگانه و تک‌قومی ایران تاکید کرده‌اند. و ایرانی همواره در کنار عرب و ترک به عنوان یکی از سه قوم مهم مسلمان در این منطقه در هزاره اخیر مطرح بوده است (شاهنامه: از ایران و از ترک و از تازیان / نژادی پدید آید اندر جهان). یعنی برخلاف آنچه امروز در رسانه‌ها عنوان می‌شود، تا پیش از دوره معاصر، ایرانی به «اقوام» (به معنیEthnic) تقسیم نمی‌شد و خود واژه «قوم» در زبان فارسی به معنای فامیل (در ترکیب قوم و خویش) به کار می‌رفته است. ایرانی‌بودن در کنار دین و مذهب و ولایت محل زندگی (استان) سه مولفه هویتی ایرانیان در دوره‌های اخیر بوده است. مثلا فرد خود را ایرانی، مسلمان شیعه و خراسانی معرفی می‌کرد. طایفه و خاندان (برای برخی از مردمان; ایل و قبیله) هم از دیگر مولفه‌های هویتی ایرانیان بودند. گاه دقت نمی‌شود که تقسیم‌بندی قومی بر پایه زبان و گویش پدیده‌ای نوین در سراسر جهان و ایران است (احمدی ۱۳۷۶، ۶۱).

این در شرایطی است که برخی از کشورهای غربی چون آمریکا و کانادا ساختار متفاوتی داشته و از بدو تولد، چندفرهنگی و چندقومیتی را تجربه کرده‌اند. کشور آمریکا که از همبستگی سیزده کلونی انگلیسی تاسیس شد، از ترکیب سه قومیت سفید اروپایی، سیاه آفریقایی و سرخپوستان بومی تشکیل شده بود. و در همه ۲۳۰ سالی که از بنیانگذاری آن می‌گذرد مهاجرت بی‌وقفه از هر چهار قاره را همراه داشته است. در هر زمانی به تبع شرایط جهانی، مهاجرت از یک سرزمین بیشتر بوده است. زمانی از ایرلند و ایتالیا و اکنون از مکزیک و دیگر کشورهای آمریکای لاتین. ولی مهاجرت هرگز قطع نشده است. وابستگی یک‌سوم مسیحیان آمریکا به کلیسای کاتولیک به خوبی نشان‌دهنده مهاجرت‌ از کشورهای یاد شده است. فقط در عرض ۴۰-۵۰ سال اخیر، ترکیب جمعیتی لس‌آنجلس چنان دستخوش دگرگونی شده که اکنون حدود نیمی از اهالی این کلان‌شهر ۱۰ میلیونی، اصطلاحا هیسپانیک (از تبار آمریکای لاتین) به شمار می‌آیند. با وجود ۱۰ درصد آسیایی و ۱۰ درصد سیاه، سفیدها در اقلیت نسبی قرار گرفته‌اند. ۴۱ درصد اهالی لس‌آنجلس اصلا در آمریکا زاده نشده‌اند و ۳۰ درصد آنان زبان انگلیسی که «عملا» زبان رسمی آمریکا است را «خیلی خوب» صحبت نمی‌کنند.(factfinder.census.gov)

با این‌که چنین دگرگونی‌های فرهنگی تکان‌دهنده‌ای به واکنش جامعه آمریکایی در لایه سیاسی هم انجامید و یک چهره سفید رادیکال به نام ترامپ را به کاخ سفید فرستاد، ولی دست‌کم تجربه تاریخی ما می‌گوید جامعه آمریکایی همچون کوره ذوب فلزات، عناصر وارداتی را در خود و به نفعِ آنچه فرهنگ آمریکایی خوانده می‌شود، ذوب می‌کند و پس از گذشت چند نسل، همه مهاجران به آمریکا خود را کاملا آمریکایی خواهند دانست. چنین رخدادی در تاریخ بلند ایران هم افتاده و اقوام خارجی مهاجر یا متجاوز به ایران عمدتا ایرانی شده و خود را کاملا ایرانی دانسته‌اند. بنابراین در مقام مقایسه، می‌توان ایران و آمریکا را در برخی زمینه‌ها همسان شمرد. هرچند که در ایران سخن از ۳۰۰۰ سال آمیزش است و در آمریکا کمتر از ۳۰۰ سال. از همین رو، آمریکای امروز در مقایسه با ایران بسیار متنوع‌تر و چندفرهنگی‌تر به‌نظر می‌رسد. اما تفاوت بزرگ دیگر این است که فرهنگ‌های ایرانی در ایران با جغرافیا نسبت مستقیم دارند و گروه‌های جمعیتی ایرانی که واجد برخی تفاوت‌ها در زبان و گویش و پوشش هستند در برخی استان‌ها متمرکز شده‌اند. حال آنکه در آمریکا همه ایالت‌های کرانه‌ای (اقیانوسی) در هر دو سو، موج‌های سهمگین مهاجران را به چشم می‌بینند و ادغام و همجوشی در جامعه آمریکا سریع‌تر رخ می‌دهد.

برخی دیگر از کشورها مثلا کانادا مسیر دیگری را می‌پیمایند و با اینکه همچون آمریکا سیاست‌ مهاجر‌پذیری دارند، رسما حتی به صورت قانونی «چندفرهنگی» را در دستور کار قرار داده‌اند و دستکم روی کاغذ چنین شعار داده می‌شود که فرهنگ‌ها و قومیت‌ها چه مهاجر باشند و چه بومی با یکدیگر برابرند.(http://www.efc.ca)  یعنی فرهنگ کانادایی مشتمل از فرهنگ‌های متنوع اهالی آن است، نه آنکه اهالی کانادا به مرور فرهنگ کانادایی را بپذیرند. این شکل از پلورالیسم فرهنگی، منتقدان سرسختی هم داشته است. برخی عنوان می‌کنند که برابری فرهنگها در یک ساختار چندفرهنگی تنها یک شعار دلفریب است و در نبرد فرهنگی هم مانند نبرد نظامی، قدرت برتر پیروز می‌شود و فرهنگ شکست‌خورده را از میدان به‌در می‌کند (یا به سود فرهنگ بومی یا فرهنگ مهاجر). به‌ویژه در اروپا چندفرهنگی بیش از دیگر نقاط، حالت جنگ به خود گرفته، به گونه‌ای که صدراعظم آلمان (مهاجرپذیرترین کشور اروپا) علنا اعلام کرد که سیاست چندفرهنگی شکست خورده و اکنون این مهاجران هستند که باید فرهنگ آلمانی را کاملا پذیرا شوند.( BBC News. 2010-10-17.)

نتیجه آنکه اگرچه گاه همسانی‌هایی میان ساختارهای جمعیتی و قومی ایران و جوامع غربی به چشم می‌آید، در مجموع اختلافاتی فاحش و اساسی وجود دارد و همین مسائل، لزوم احتیاط کامل در تعمیم نظریات و مدل‌های غربی چون «مدل چندفرهنگی» و یا «فدرالیسم قومی و زبانی» برای ایران را اثبات می‌کند.

برگرفته از مجله قلمباران

———————–

کتابشناسی:

– احمدی، حمید و کاوه بیات. ۱۳۸۴.”خاستگاه واقعی فرقه دموکرات آذربایجان.” گفتگو -، ۴۴: ۱۷۰-۱۹۵.

– احمدی، حمید. ۱۳۷۶. “قومیت و قوم گرایی در ذایران افسانه یا واقعیت ؟ اطلاعات سیاسی و اقتصادی.” اطلاعات سیاسی-اقتصادی -، ۱۱۵-۱۱۶: ۶۰-۷۳.

– همو. ۱۳۸۴. “دین و ملیت در هویت ایرانی.” مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی -، ۶۷: ۲۷-۳۷.

– هوشمند، احسان. ۱۳۸۷. قومیت یا قوم‌گرایی در تاریخ معاصر ایران. مصاحبه با مجله فردوسی. شماره ۷۳.

  • Niehoff, Johannes. 2016. “Hatra Late Antiquity and Early Islam”. Religious Inquiries.Volume 5, Number 9, June 2016, pp. 9-30
  • Ball, Warwick. 2000. Rome in the East: The Transformation of an Empire. Routledge
  • Los Angeles Census, Available at https://factfinder.census.gov/faces/nav/jsf/pages/community_facts.xhtml?src=bkmk
  • Smith, Anthony.1991. National Identity. Penguin.
  • Shahbazi, A.Shapur. 2005. “The history of the Idea of Iran”. In Birth of Persian Empire (Idea of Iran). Edited by Sarah Stewart and Vesta Sarkhosh Curtis. I.B.Tauris.
  • Yarshater, Ehsan. 1998. “The Persian Presence in the Islamic World”. In The Persian Presence in the Islamic World. Edited by Richard G. Hovannisian and Georges Sabagh. Cambridge University Press,

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: