UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

پاسخی به چند پرسش پیرامون بسته شدن سفارت کانادا

پاسخی به چند پرسش پیرامون بسته شدن سفارت کانادا

۱- بستن سفارت ایران در کانادا بر بستر یک سیاست از پیش تعیین شده صورت پذیرفت و یا براساس ادعاهای وزیر امور خارجه کانادا؟

۲- در دنیای سیاست این نوع شیوه و حرکت سیاسی دارای چه معانی و پی‌آمدهایی است؟

۳- چه میزان این حرکت بر روی ایرانیان مهاجر در این کشور تاثیر دارد و وظیفه ایرانیان و اپوزیسیون ایرانی درکانادا در این شرایط چه می‌تواند باشد؟

واقعیات پشت پرده حوادث حاد سیاسی و رویدادهای تند و تنش آفرینی که گاه در ادامه خود به جنگ منجر می‌‌شوند معمولاً در زمان وقوع این رویدادها پنهان می‌‌مانند . افکار عمومی‌ تنها پس از سالها و دهه‌ها با خروج اسناد آن از رده‌بندی محرمانه و فوق سری با این واقعیات پشت پرده آشنا می‌‌شوند . اما در پاسخ به سوال شهروند بی سی می‌‌توان با دنبال کردن سیر تاریخی رویدادهای منجر به تنش و اظهارات و موضع گیری‌های علنی سیاست مدارن در این زمینه به کنکاش پرداخت و به استنباطی از طرح و خطوط کلی‌ ماجرا رسید .

پس از اعلام قطع ناگهانی روابط کانادا با ایران در مسکو، اخراج کلیه کارکنان سفارت ایران از این کشور، و اظهارات وزیر خارجه کانادا در مسکو و پس از آن، سخنگوی وزارت خارجه کانادا در گفتگو با رادیو فردا دلایل کانادا را برای بستن سفارت خود در تهران (و به طریق اولی‌ بستن سفارت ایران در کانادا) به شرح زیر جمع بندی کرده است :

«حمایت از دولت بشار اسد در سوریه،

 ابعاد احتمالی‌ نظامی برنامه هسته‌ای ایران،

 اقدامات تبعیض نژادی دولت ایران علیه اسرائیل،

 سابقه وحشتناک ایران در نقض حقوق بشر که یکی‌ از بدترین‌ها در جهان به شمار می‌‌رود،

 پناه دادن به گروه‌های تروریستی،

 نادیده انگاشتن آشکار تعهد خود به کنوانسیون ژنو که موجب نگرانی‌ نسبت به امنیت و سلامتی‌ دیپلمات‌های کانادا در ایران شده بود.»(۱)

نگاهی‌ کوتاه به لیست فوق ناهمخوانی این دلایل را با چنین اقدام شدید سیاسی ، در این مقطع زمانی‌ خاص ، آشکار و لذا عدم کفایت این توجیهات را نشان می‌‌دهد  . معمولاً و در عرف دیپلماتیک اقدامات سیاسی حادی از این قبیل به هنگام بروز بحران‌های شدید در روابط دو کشور ، و یا به دنبال اقدامات خصمانه یکی‌ از دو کشوری که به سو‌ی‌ یک درگیری تمام عیار با یکدیگر حرکت می‌‌کنند روی می‌‌دهد .

می‌ توان از دولت کانادا سوال کرد که آیا حمایت از دولت بشار اسد در سوریه ، و یا پناه دادن به گروه‌های تروریستی واقعه جدیدی است ؟ آیا تا کنون سالها مذاکرات کشورهای اروپایی و پس از آن ۱+۵ با ایران و پا پس کشیدن و طفره رفتن جمهوری اسلامی از هر گونه توافق از چشم دولت محافظه کار اقای هارپر پنهان مانده بود ؟آیا لفاظی‌های خامنهٔ‌ای و احمدی نژاد علیه اسرائیل به امید جلب حمایت مردم مسلمان منطقه تازگی دارد ؟ آیا سابقه وحشتناک دولت ایران در نقض حقوق بشر در زمان شکنجه منجر به مرگ زهرا کاظمی خبرنگار عکاس ایرانی- کانادایی و بسیاری از موارد دیگر بر دولت کانادا روشن نشد تا روابط خود با ایران را به طور رسمی‌ ، نه‌ قطع ، بلکه حداقل کاهش دهد ؟ درمورد  نگرانی‌ از امنیت دیپلمات‌ها باید اذعان کرد گه جمهوری اسلامی در صحنه روابط بین المللی ، همانند صحنه روابط ملی ، به هیچ قانون و قرار و قاعده ای مقید نیست . اما این نیز امر تازه ای نبوده و در این زمینه ، حتی انگلستان نیز پس از حمله به سفارت آن کشور در سال جاری ، به گفته معاون وزیر خارجه آن کشور، ارتباطات دیپلماتیک خود با ایران را قطع نکرد.

لذا، همانگونه که در سوال مطرح شده است ، بایستی‌ به بستر و سیر تاریخی‌ای پرداخت که در ادامه خود منجر به چنین سیاستی از جانب دولت کانادا شد . این بستر را می‌‌توان در چرخش ا ساسی‌ سیاست خارجی‌ کانادا طی‌ دهه اخیر مشاهده کرد . در این زمینه نگاهی‌ به سمت و سو‌ی‌ این چرخش می‌‌تواند به درک بهتری از سیاست خارجی‌ کانادا در حال حاضر کمک کند .

سیاست خارجی‌ کانادا تا سال ۲۰۰۳ سیاستی بی‌ طرفانه و صلح جویانه بود . نیروهای ارتش کانادا به عنوان حافظان صلح در مأموریت‌های محوله از جانب سازمان ملل در نقاط بحرانی‌ جهان حضور می‌‌یافتند ، و به علت شهرت صلح طلبانه کانادا معمولاً مورد استقبال طرفین منازعه قرار می‌‌گرفتند . در زمان حمله آمریکا به عراق ، که مصادف با نخست وزیری ژان کراتین بود ، رئیس جمهور آمریکا جورج بوش دولت کانادا را برای شرکت در جنگ و همراهی با آمریکا تحت فشار قرار داد . اما ژان کراتین بر خلاف تونی بلر ، نخست وزیر انگلستان ، و بر بستر سنت سیاسی بی‌ طرفانه کانادا ، شجاعانه در مقابل فشار سیاسی آمریکا ایستادگی کرد . دولت کانادا نه تنها از تائید سیاست آمریکا خودداری کرده و در جنگ شرکت نکرد ، بلکه به خرده گیری از آن نیز پرداخت .به یاد داریم سخنان کراتین را که در انتقاد از بوش و حمله آمریکا به عراق می‌‌گفت نمی‌‌توانیم به صرف این که حکومت کشوری را دوست نداریم به آن کشور حمله کنیم (نقل به مضمون) . البته بهای چنین سیاستی و انتقاد از ابرقدرت همسایه کدورت بوش و دیک چینی در تمام مدت صدارت ژان کراتین بود .

اما در سال ۲۰۰۳ با روی کار آمدن پال مارتین این سیاست به امید کسب جایگاهی‌ قویتر در سیاست جهانی‌ به سو‌ی‌ راست متمایل شد و پس از روی کار آمدن استفان هارپر به چرخش به سو‌ی‌ راست افراطی در سیاست خارجی‌ کانادا تکامل پیدا کرد .

جنبه دیگری از این گرایش به راست افراطی ، همسویی و تطابق سیاست خاور میانه یی کانادا با اسرائیل بود . در این زمینه قابل ذکر است که درسال ۲۰۰۹ کانادا تنها کشوری بود که در میان ۴۷ کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل، با قطعنامه این شورا در محکوم کردن حمله نظامی اسرائیل به نوار غزه مخالفت کرد.

در اکتبر سال ۲۰۱۰ ، پس از آن که پرتغال توانست در رقابت با کانادا برای تصاحب کرسی دارای رای در شورای امنیت پیروز شود ، استفان هارپر در پاسخ به منتقدین، که این شکست را ناشی‌ از سیاست طرفدار اسرائیل دولت کانادا می‌‌دانستند، به صراحت اعلام کرد : «تا زمانی‌ که من نخست وزیر هستم ، خواه در سازمان ملل باشد، خواه در کشور‌های فرانسه زبان یا هر جای دیگر، کانادا، علیرغم هر هزینه‌ای، چنین موضعی خواهد داشت.» (۲)

چرخش دولت هارپر در سیاست خارجی‌ به راست افراطی طبعا این دولت و سیاست خاورمیانه‌ای آن را به همسویی کامل با دولت ناتانیاهو کشانده است. در سال جاری ابتدا در اردیبهشت ماه بخش ویزای سفارت کانادا در تهران تعطیل گردید.  بهانه و توجیه اعلام شده صرفه جویی در هزینه‌ها بود . پس از آن ، حدود دو ماه پیش ، در مقدمه چینی‌ دیگری اظهارات رایزن فرهنگی‌ ایران در کانادا در گفتگو با وب سایت “ایرانیان خارج کشور” بهانه موضع گیری تند وزیر امور خارجه کانادا شد.  برای یاد آوری بهتر ماجرا اظهارات رایزن فرهنگی‌ سفارت جمهوری اسلامی را نقل می‌‌کنم: «رشد جمعیت ایرانیان کانادایی ناشی‌ از زاد و ولد ، ضرورت یک برنامه ریزی منسجم فرهنگی‌ برای گسترش ارتباط و تقویت هویّت فرهنگی‌ این جمعیت رو به رشد را آشکار تر می‌‌سازد . این جمعیت بزرگ مهاجران ایرانی در صورت برنامه ریزی جامع می‌‌تواند به عنوان یک مزیت در خدمت منافع ایران عزیز باشد .»

این اظهارات، گذشته از ماهیت سرکوبگر و فاسد جمهوری اسلامی، می‌‌تواند از جانب رایزن فرهنگی‌ هر سفارت دیگری هم بیان شود. آشکار است که سفارت خانه‌های کشور‌ها کارشان تنها تسهیل ارتباط معمول دیپلماتیک، تجاری، و فرهنگی‌ اجتماعی بین کشور‌ها نیست . مجموعه چند جلدی اسناد بدست آمده از واقعه اشغال سفارت آمریکا در تهران ابعاد حیرت انگیز فعالیت‌های جاسوسی و امنیتی آن سفارت و مداخله همه جانبه در امور داخلی‌ کشور میزبان را به شکلی‌ بی‌ سابقه در مقابل دید همگان قرار داد. در این زمینه سفارت جمهوری اسلامی استثنا نیست و طبعا این سفارت، به شیوه‌های مختلف، تمامی توان خود را در جهت منافع رژیم به کار گرفته و می‌‌گیرد. اما وزیر خارجه کانادا به این اظهارات جنبه امنیتی داده و گفت : «کانادا از نزدیک فعالیت‌های سفارت ایران را زیر نظر دارد.»

نهایتا، گام نهایی نیز برداشته شد و در اقدامی ناگهانی کانادا کلیه روابط دو دولت را قطع کرد .

واقعیت این است که دولت محافظه کار کانادا با همسویی با سیاست خاورمیانه‌ای اسرائیل به سهم خود صحنه را برای حمله احتمالی‌ به ایران هموارتر می‌‌کند. اگر در دنیا تنها کشوری که تا کنون اعلام کرده ایران خطری بزرگ برای موجودیت اسرائیل است و این خطر تنها با یک جنگ پیشگیرانه رفع می‌‌شود اسرائیل است(۳)، کانادا نیز تنها کشوری است که با این اقدام به سهم خود صحنه را برای این جنگ به اصطلاح پیشگیرانه مهیا کرده است . اگر اوباما کوشش می‌‌کند در مخالفت با اسرائیل با استفاده از فشارهای سیاسی و اقتصادی و با تماس‌های مستقیم و غیر مستقیم جمهوری اسلامی را به عقب نشینی وادارد، استفان هارپر با همسویی با همتای افراطی خود میت رامنی در جهت سیاست اعلام شده اسرائیل برای حمله نظامی به ایران گام برمی‌ دارد.

قربانی این سیاست جنگی بی‌ تردید ایران است که زیر بار استبداد و فساد فراگیر داخلی‌ از یک سو، و حمله خارجی‌ از سو‌ی‌ دیگر، با از دست دادن امید‌های دمکراتیک و زیر ساخت‌های اقتصادی اجتماعی خود با خطر از هم گسیختگی و تجزیه روبرو خواهد شد.

 پی‌نوشت:

 ۱- رادیو فردا، ۱۲ سپتامبر

۲- به نقل از مقاله شهیر شهید ثالث در خبر نامه ا آی‌ سی‌

۳- از مصاحبه سی‌ بی‌ سی‌ با کارشناسان سیاسی کانادا

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: