UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

پشت هر کلمه تاریکی ست

پشت هر کلمه تاریکی ست

 

حسن فرخی



زنی از راه مخفی می‌آید

مردی را تیرباران کرده‌اند

در چهار راه حروف

پشت هر کلمه تاریکی‌ست.

گفتم:

–نفس‌ام گرفته است

موهایم را شانه بزن

این هوای خوبی نیست

مرده می‌برند

نفس بکش حالا 

از خیر همه چیز می‌گذرم

متوجه هستید که؟

خبری از مرده نیست

هیچ چیز حالت عادی ندارد

– وقت پرنده شدن

اغوا شدم سنگ‌ها را پر بدهم

تا حالا نمرده بودم

صدای گورکن‌ها اضافی است اینجا

چه می‌توانم‌ بگویم

از صدای گلوله

که نگفته باشم

من ساده بودم

صدا می‌زدم از پشت کلمه

صدها فرسنگ از مرده دور شده‌ام

حواس‌ام به باران بود

در ایستگاه اتوبوس 

شب را به سکوت گذراندم.

– زن در حافظه‌ی من تاریک بود

دست‌هام‌ می‌لرزند

فکر و خیال من این است:

-ماه روشن

و در ادامه

شانه‌های زن را تکان می‌دهم

-به نبودن‌ات عادت کرده‌ام

از هر سو

پشت کلمه تاریکی ست.

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: