UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر از اسماعیل قنواتی

چند شعر از اسماعیل قنواتی

«روی تمامی سطرها دندان زده‌ی توام»

  

دندان نگیر

این سیب نرسیده است

این من هیچگاه نمی رسد

به دست

به درخت

دست  به دست

 

آدم حشری تر از حشرات

دندان نگیر

این سیب نمی رسد

ولی این من

این آدم

در این حوا

فقط می کشد

نفس

سیب

دست

به دست

 

 

«همه چیز از چیزی نمناک شروع می شد»

 

 همه چیز از چیزی نمناک شروع می شد

چیزی شبیه ستاره نبود

دستی در کاری

این همه نبود

 

تاریک-روشن اتاق بود و چراغ خیابان

دستی در کاری

نم نشسته بود

مثل هوا گرفته بود سفت

یک دورش زد

همه چیز از چیزی نمناک شروع می شد

 

چند دور عقربه که گذشت

تارهای سیاه

قسمت های مرا پوشاندند

تیغ به دست زده ام

که قسمت های خودم را بزنم

قسمت ام بود ؟

قسمت ام نبود ؟

 

چند دور عقربه نشسته بود

برای بودن تو

کنار گریه

با او بودی ؟  بی او نبودی ؟

 

چند دور عقربه

خنده بود

خنده نبود

چند دور عقربه گلایه

 

چند دورش زد

همه چیز با چیزی نمناک تمام می شد

 

 

 

 «مسافرها پیاده شوند»

  

این همه دست- دست کردن مان

به هیچ جا نمی رسد

این همه لب وا مانده

دست به دهان

به  هیچ جا نرسید

 

این همه نزدیکی کردم ات و

دوری ام می دهی

دور می شوی ، دُورت می آیم

وا می روم ، وا می آیی

به این همه صندلی  جفت-جفت

علاقه های به هم چسب

فیلم مشترک

جبر مشترک

خواب مشترک

و هر بلیتی کاغذ می شود

مچاله توی زباله

و با آن همه جفت گیری ها

فرد فرد

مسافران عزیز پیاده شوید

 آقا ، من پیاده نمی شوم"

من صندلی ام را دوست دارم

پای پیاده پاهایم درد می گیرند

"زانوهایم به زمین حساسیت دارند

 

برگرد

حالا که حالا رسید

حالا را که دیدی

که کفش هایم برای نبودنت تنگ شده اند

برای پا به پای تو پاهایم را می زنند

 

برگرد

هنوز مثل گذشته دوست ات ندارم

می خوابانم ات

آرام ، نازت  می کنم

برت می گردانم

برگرد

تا برت گردانم

آرام ، نازت کنم

می خوابانم ات

هنوز مثل گذشته دوست ات ندارم

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: