UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر نورزوانه

چند شعر نورزوانه

چهارشنبه سوری و نوروز

rasapour02

زین ظلمتِ شب، چو رهسپار سحریم

به کز رهِ چهارشنبه سوری گذریم

تا کور شود چشمِ حسودانِ بهار

باید که ز چشم زخمِ آتش بپریم!

 *   *   *

نوروز که سبز رنگ و سرخ است و سپید

باز آمده با  جامه‌ی رنگینِ امید

این جشن طبیعت است، مِی  نوش و برقص

جزیی ز طبیعتیم ما،  بی‌تردید

*   *   *

نوروز چو با نور و نسیم آمیزد

سرمای سیه به کوی شب بگریزد

خورشید به شادباش این پیروزی

ذراتِ طلا به روی دنیا  ریزد

*   *   *

با قهر، خراشِ دل نیابد درمان

لبخند کند شفای آن را آسان

در پرتو آشتی نشستن چه خوش است

چون تابش آفتابِِ بعد از باران !

*   *   *

آبی چو بَد است، آسمان را چکنم ؟

رنگینی این باغ جوان را چکنم ؟

گر رنگِ نشاط‌ ‌آور و گر نغمه بَد است

این مرغکِ زردِ نغمه‌خوان را چکنم؟!

*   *   *

پایایی مرگ  نیست از یک دَم بیش

آنگاه شُکوهِ  نو شدن آید پیش

در رُستن گل، تأملی کن به بهار

بنگرکه چگونه زاید ازمرده‌ی خویش!

*   *   *

من نفی شراب و شور مستی نکنم

بنیادِ فریب و خود پرستی نکنم

ایدوست پگاهم من و دنیا داند

در بخشش نور، تنگدستی نکنم

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: