UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

گفت وگوی شهرگان با بهمن طاوسی کارگردان فیلم نیمه مستند؛ «پیش اجرایی برای مراسم اعدام»

گفت وگوی شهرگان با بهمن طاوسی کارگردان فیلم نیمه مستند؛ «پیش اجرایی برای مراسم اعدام»

296056_10201443589914539_1473859585_n

آقای طاوسی چند سال است که در کانادا زندگی می‌کنید و چند فیلم در کارنامه دارید؟

امسال هفتمین سال اقامت من در کشور کانادا است. من در دانشگاه کونکوردیا ادبیات انگلیسی‌ خوانده‌ام. تحصیلات سینمایی مختصری دارم که باز میگردد به ایران و دوره‌های همکاری با فیلمسازان هم نسل خودم. در کل پنج فیلم در کارنامه من هست که به استثنای آخری یعنی‌” پیش اجرایی برای مراسم اعدام” بقیه فیلم‌هایی‌ کوتاه و تجربی‌ هستند.

در ایران چند فیلم ساخته‌اید؟

در ایران فعالیت من بیشتر معطوف بر همکاری با مطبوعات ادبی‌ و سینمایی بود. اما در این میان و تا پیش از عزیمت به کانادا فرصت ساخت سه‌ فیلم کوتاه هم فراهم شد که همه در جشنواره‌های داخلی‌ و بین المللی به نمایش گذشته شده‌اند.

در نشریه کانادایی لینک خواندم که پیشینه قومی و فرهنگی کردی – ترکی دارید و در تهران به دنیا آمدید. تعریفی که از زندگی با یک خانواده‌ی چند فرهنگی تا زیستن در یک کشور چند فرهنگی ارایه می‌کنید، چیست؟

گمان می‌کنم برای ایجاد یک زمینه قیاسی صحیح در این خصوص نیاز به داده‌ها و پیش فرض‌های ثابتی هستیم که بتوان بر مبنای آنها به نتایجی‌ مستر یا حتا سوال‌های تازه‌ای برسیم و این خوب یک چالش جدی جامعه شناسی‌ است. اما اگر همینطور بداهه‌وار قصد پرداختن به تفاوت‌ها و احیانا شباهت‌های چند فرهنگی‌ در ایران و کانادا را داشته باشیم، باید گفت که مثلا در حوزه هویت، یک ایرانی‌ و یک کانادایی ممکن است به یک میزان برای خود هویت چند فرهنگی‌ قائل باشند. علی‌ رغم آن مرکزیت نهادینه شده فرهنگ فارس در ایران، همه می‌دانیم که هویت ایرانی‌ به نوعی هویتی است نا متمرکز و غیر مرکزی، چرا که تک تک ما با هر پیشینه فرهنگی‌ از این امر آگاهیم که در کشوری که چیزی در حدود پنجاه و شش زبان و دیالوگ مورد تکلم اقوام آن است، تعریف فرهنگ یا زبانی غالب فقط میتواند محصول یک نهاد یا سیستم هژمونیک باشد، مثل دولت پهلوی یا رژیم اسلامی. پیش از این موارد پایتخت سیاسی و اداری این کشور دائم در شهرهای متفاوتی استقرار یافته و دولت در زبان‌های متفاوتی باز نمایی شده است، مثلا در زبان آذری و غیر از آن و این تاریخ چندان دوری نیست. بنابراین یک ایرانی‌ و یک کانادایی ممکن است به یک میزان برای خود هویتی چند فرهنگی‌ قائل شود. روزی در واگن قطاری که از تورنتو عازم مونترال بود با شخصی‌ بر خوردم که اهل کره جنوبی بود و ضمنا خویشانی در کره شمالی داشت که از دوره جدایی و انفصال دوه کره از دیدار آنها باز مانده بود. وقتی‌ دانست که من ایرانی‌ هستم با لفظ با مزه‌ای به من گفت که کشور تو را نمی‌‌فهمم و نمیتوانم درکی صحیح از آن به دست دهم. از او علت را پرسیدم و او در پاسخ گفت چطور ممکن است این همه اقوام با این تعداد زبان و فرهنگ بسیار همه در یک کشور سر کنند و آن کشور دائم مشغول جنگ‌های داخلی‌ و استقلال طلبانه نباشد. در پاسخ پرسش او من به ناچار متوسل به نمونه‌ی دم دستی‌ شدم و از کشور کانادا گفتم که درش، مثل کشور ما، افراد با هویت چند فرهنگی‌ خود و ملی‌ خود کنار آمده‌اند. در پاسخ به پرسش شما یاد آن گفت و گو افتادم.

کدام وجهه‌ی فرهنگی و زبان در شما غالب است؟ ترکی یا کردی و در طی اقامت‌تان در ایران چقدر در میان این دو قوم و فرهنگ ایرانی زندگی کردید؟

من در تهران و کرمانشاه زندگی‌ کرده‌ام، با خانواده‌ی نیم ترک و نیم کرد که چون زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند به ناچار با هم به زبان فارسی تکلم میکردند. این خانواده، بعد‌ها پی‌ بردم حامل یک وضعیت نمادین بود از کشوری که درش زندگی می‌کردم. اما در کل فرهنگ ترکی و کردی به یک میزان بر ما تاثیر گذاشت و این همه از رهگذر فرهنگ و زبان فارسی صورت گرفت.

 vlcsnap-2012-12-22-16h17m07s241

شما از فرزندان انقلاب هستید. به پدران انقلابی و نسلی که این جا به‌جایی سیاسی را به وجود آورد، و قدرت مذهبی‌ای که روی کار است، چه نگاهی دارید؟

عرض شود پاسخ به این پرسش نیز باز نیازمند تدقیق در جانب یا جوانبی از آن است که احیاناً مجال مختصر ما امکان پرداختن به آن را نمیدهد. ما در کل نسل پسا تروما هستیم، یعنی‌ نسلی که از تروما‌های تاریخی‌ آن کشور بیشتر پی‌آمد‌ها و عوارض آن را تجربه کرده، چه در مورد جنگ و چه در مورد انقلاب. به همین خاطر نام فرزندان انقلاب روی ما ماند به جای آنکه از پی‌ هویت‌یابی‌ مستقلی بر آییم. شناخت ما از خودمان به ناچار مستلزم بازگشت به ریشه‌هایی‌ بود که نسل دیگری آنها را کاشته و آب داده بود، این نسلی است که مثلا پدرش در جنگ کشته شده است و مادرش در تصفیه‌های خونین انقلابی از بین رفته است. گمان می‌کنم آنچه تا مدت‌ها بدل به شاخصه نسلی ما شد همین وضعیت پساترومایی بود. خود از این رو است که جریان‌های سیاسی متأخر بالاخره به این نسل امکان جستن هویت سیاسی تازه‌ای بخشید که پیشتر از او سلب شده بود.

فیلمی که از شما بزودی در ونکوور به نمایش گذشته خواهد شد، چه نام دارد، پیرامون چیست و به چه موضوعاتی پرداخته است؟

فیلمی که در ونکوور به نمایش گذشته خواهد شد اثری است مستند به نام پیش اجرایی برای مراسم اعدام. فیلم به شرح باز سازی عکس “جوخه آتش در ایران” می‌پردازد. این عکس را از اعدام ۱۱ زندانی سیاسی در سنندج همانطور که می‌دانید جهانگیر رزمی برداشته در همان سال اول انقلاب. عکس ظرف چند ساعت به تمام بنگاه‌های خبری دنیا مخابره میشود، ظرف چند ماه جایزه پولیتزر سال ۱۹۸۰ را از آن خود می‌کند و ظرف چند دهه بدل به یکی‌ از ایکونیک‌ترین تصاویر قرن بیستم میشود اما عکاس آن از بیم جان تا ۲۶ سال هویت خود را پنهان می‌کند. بنابراین عکس به نویی‌ تنها عکس ناشناس تاریخ پولیتزر هم بود تا همین چند سال پیش که جهانگیر رزمی هویت خود را افشا کرد. پیش اجرایی برای مراسم اعدام شرح باز سازی همین عکس معروف است. باز سازی‌ای که بیش از دو سال به طول می‌انجامد و قریب ۲۰۰ نفر از سراسر جهان در آن شرکت می‌کنند تا نتیجه مطلوب عکاس جدید آن حاصل شود.

 vlcsnap-2013-06-05-22h45m14s160

فیلم اخیرتان با نام «پیش اجرایی برای مراسم اعدام» مستند، نیمه مستند و یا تماماً بازسازی شده‌است؟

فیلم، اگر چه تا به امروز تحت عنوان اثری مستند عرضه شده است، ولی نیمه مستند و نیمه داستانی‌ است

زبان اصلی این فیلم و ملیت و زبان بازیگران چیست و چه زمانی در ونکوور به نمایش در خواهد آمد؟

زبان اصلی‌ فیلم به این مناسبت که در مونترال و استان کبک ساخته شده است، فرنسوی است. زبان‌های دیگری مثل لهستانی، اسپانیولی، فارسی‌، کره‌ای و غیره در فیلم تکلم میشود. در گزینشی که کمابیش از پنج قاره انجام شد افرادی انتخاب شدند با ملیت‌هایی‌ نظیر زیمباوه، آفریقای جنوبی، فرانسه، لهستان، کره جنوبی، کانادا، ایران، ایتالیا، کلمبیا، مکزیک، انگلیس، رومانی، الجزایر، و غیره. بازیگران هر یک با زبان ملی‌ خود در فیلم ظاهر میشوند که برای آنها زیر نویس انگلیسی‌ منظور شده است. سینما‌های متعددی برای نمایش فیلم در ونکوور منظور شده است. اطلاعات پخش فیلم نظیر زمان، روز و مکان آن متعاقباً به مخاطب فارسی زبان اعلام میشود.

1174659_10202080586759062_1806187108_n

بهمن طاوسی – کارگردان

گزینش بازیگران و جنسیت آنها بر چه اساسی صورت گرفته است؟

در گزینش بازیگران ما بیشتر پی‌ جمع آوری داستان‌هایی بودیم که بتوانند آن زمینه قرن بیستم را بسازند و خلق کنند. هدف این بوده است که عکس جهانگیر رزمی را از زمینه محلی آن خارج و در زمینه جدید جهانشمولی مستقر کنیم که محوریت آن با قرن بیستم است. بازیگران فیلم بنابر این هر یک با پیشینه مشخصی‌ در خصوص قرن بیستم در فیلم ظاهر میشوند، من جمله بازیگری از زیمباوه که به دست رژیم موگابه شکنجه میشود، بازیگری از فرانسه که پدر بزرگ خود را به عنوان عضوی از نهضت مقاومت فرانسه در جنگ جهانی‌ دوم از دست میدهد، بازیگری از الجزایر که خانواده ش در جنگ داخلی‌ کشور کشته شده اند، بازیگری از آفریقای جنوبی که پدربزرگش را در آپارتاید کشور از دست داده است و غیره.

انگیزه اصلی ساخت این فیلم چگونه شکل گرفت و تهیه کننده و سرمایه‌گذار آن چه کسانی و یا مؤسسه‌ای هستند؟

انگیزه ساخت فیلم باز میگردد به روزی که جهانگیر رزمی به دوران کمابیش سه‌ دهه پنهان سازی هویت خودش خاتمه داد و به آمریکا رفت تا جایزه پولیتزر خود را بگیرد. ایده ساخت فیلم بنابر این چند سالی‌ در ذهن من ماند تا سر انجام شرایط ساخت آن در کشور کانادا محقق شد. شرکت طاووس فیلم، این اثر را تولید کرده است که شرکتی است که من خود در مونترال بنا گذشته‌ام. در کنار طاووس فیلم، تهیه کنندگان شخصی‌ و سرمایه گذارانی در ساخت فیلم مشارکت کرده‌اند از جمله خانم لیلی‌ نبوی و خانم فرح اسدی.

 1003151_476498905775621_1823226606_n

مشکلات ساخت یک فیلم در کانادا از چه جنسی است؟

مشکلات ساخت فیلم در کانادا شبیه است به مشکلات ساخت فیلم در هر کشور دیگری. در راس همه اینها جلب سرمایه و سرمایه گذار است. سینما و نظام استودیو به سبب زیست سرمایه محور خود همیشه کارگردان را با مشکل جلب اعتماد سرمایه گذاران رو به رو می‌کند. ورود سرمایه‌گذران به اثر هنری نیز بعد‌تر حوزه اختیارات کارگردان را محدود و استقلال او را در تصمیم گیری متاثر می‌کند. بنابر این در شرایط ایده‌آلی کارگردان می‌باید خود بدل به سرمایه گذار اثر خود شود که می‌دانیم همیشه امکانش میسر نیست

در یک متن و نبشته، مؤلف غایب است و مخاطبان به تاویل‌های از آن بر می‌آیند. در یک عکس که زمان و مکان آن مشخص است، شما چه تاویلی از این عکس در فیلم‌تان ارایه می‌دهید؟ می‌خواهم بگویم که دیگر ما با غیبت و پنهان شده‌ی جهانگیر رزمی عکاس این عکس روبرو نیستیم بلکه به تاویل‌هایی از اثر کارگردانی با نام بهمن طاووسی در قالب یک فیلم روبرو می‌شویم.

تاویل و تفسیر از عکس جهانگیر رزمی که به نوعی عکس جدید را بر می‌سازد بر پایه همان محوریت جهانشمولی است که عرض کردم. در مواجهه اول با عکس رزمی پی‌ بردم که در خصوص باز سازی آن دو نوع رویکرد عمده می‌توان اتخاذ کرد. اول اینکه نهایت وفاداری را به جزئیات عکس رزمی حفظ کنیم و علاوه بر کمپوزیسیون جزئیات میزآنسنِ آن را نیز دنبال کنیم، افرادی را با شمایل مشابه عکس اصلی‌ انتخاب کنیم و جایگزین سازیم تا نهایتاً تمیز عکس اصلی‌ از عکس بدل به چیزی اساسا غیر ممکن تبدیل شود.

رویکرد دوم آن بود که بازسازی جزئی از عکس را به نوعی جایگزین به تفسیری از آن کنیم، تفسیری که ضمنا از جایگاه استعاری عکس نزد مخاطب ایرانی‌ غافل نمی‌ماند. من به زودی پی‌ بردم که آنچه به انجام آن مایلم همان رویکرد دوم است. بنابر این شروع کردم به پی‌ ریزی بنای همان رویکرد تفسیری و زمینه جهانشمول کردن عکس را فراهم ساختم که شرح آن پیشتر عرض شد.

 30756_4826126533913_1420424884_n

کدام وجهه کار برایتان بیشتر اهمیت داشت، سوژه یا مؤلف؟ اعدام شوندگان و اعدام کنندگان یا عکاسی که آن‌ها را ثبت کرد؟

فکر می‌کنم آنچه بیشتر از همه برای من اهمیت داشت نه خود عکس، نه عکاس، و نه جزئیات دقیق افراد داخل قاب بود. من بیشتر جذب جایگاه عکس شده بودم و مقام کمابیش اساطیری که ظرف سه‌ دهه بر آن نائل شده بود.

 پرسش از عکس رزمی پرسشی بود از تاریخ عکاسی، از رابطه ما با آن و هر تصویری در شرایط عمده. داستان عکاس در فیلم با داستان هنرمند جدیدی تعویض میشود که کشورش را بر خلاف رزمی طی‌ تبعیدی خودخواسته ترک کرده است، و داستان افراد داخل عکس رزمی با داستان افرادی تعویض میشود که پیشینه‌هایی‌ دارند به کل متفاوت با ایشان. اما آنچه تغییر نمیکند و با چیز دیگری تعویض نمی‌شود، جایگاه اساطیری عکس است که فیلم به آن وفادار میماند و سعی‌ می‌کند تعریفی‌ از آن به دست دهد.

علاوه بر همه اینها، وقتی‌ مرتبه اول عکس را دیدم، گمان می‌کنم شانزده یا هفده ساله بودم، احساس کردم که همه چیز در آن گویی به دفعات تمرین شده است، عکس بار‌ها نور پردازی شده است، افراد بار‌ها جایگاه خود را در عکس تمرین کرده‌اند تا نهایتاً آن کیفیت تئاتری و اساطیری حاصل شود. از خود می‌پرسیدم آیا رابطه سه‌ دهه ما با این عکس و جایگاهی‌ که نزد ما از آن خود کرده است در ارتباط با همین کیفیت تئاتری و اساطیری نیست؟ فیلم کمابیش پاسخی است به همین پرسش و پرسش‌های مشابه.

آقای طاووسی عزیز از شما به‌خاطر پاسخ به سئوالات ما سپاسگزاریم.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

هادی ابراهیمی رودبارکی؛ شاعر، نویسنده و سردبیر هفته‌نامه شهرگان آنلاین؛ متولد ۱۳۳۳- رشت و ساکن کانادا - استان بریتیش کلمبیاست.

فعالیت ادبی و هنری او با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیله‌مرد، گردون، شهروند کانادا و شهرگان ونکوور چاپ و منتشر شد.

ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در همین سال به‌همراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راه‌اندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه‌ شب» برای سال‌ها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.

هادی ابراهیمی رودبارکی از سال ۲۰۱۰ رادیو خبری فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ در این رادیو به فعالیت پرداخت.

از ابراهیمی تاکنون دو کتاب شعر منتشر شده‌است:

«یک پنجره نسیم» - ۱۹۹۷ - نشر آینده - ونکوور

«همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» نشر بوتیمار - ایران

۲ نظرات

  1. Amir Zahedi

    من علت این همه شاخ و برگ دادن و افزودن این همه حواشی به یک عکس که یک جنایت تاریخی را در جهان افشا نموده است، را نمیدانم ، به روشنی و اشکارا سعی شده است که این جنایت کمرنگ شود ، یا مکن با فیل بانان دوستی ، یا بنا کن خانه ای در خورد فیل!

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: