UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

یک شعر از پگاه احمدی در رثاء سمانه مرادیانی

یک شعر از پگاه احمدی در رثاء سمانه مرادیانی

پگاه احمدی


به : ما

به : طرّاران

جغرافیای جِرزدن ِ جبر

تحشیه بر ” جیم ِ” خودکشی

پگاه احمدی

جز این رگ ِ نارگ ِ به درد وُ دَرَک آمده که می‌شود قَسَم‌اش داد

چه می‌توان تقسیم کرد؟

بناز بر جَنم ِ جانگداز

از این دَرَک بگذر

به تیغ رسیدی ببُر!

به تاک رسیدی بخور

به ترک رسیدی، نمان!

که این تشکیک

همیشه بین ِ دو لیچار ِ لخت، لرزیده ست

بزن به جنّاتی که این جهنم بود

در این جدال ِ جَلَب،

به جز جنون ِ عورت ِ عنیّن ِ این جهان

جانی

برای کندن نیست

عروج کن طیران

وَ پشت این شدّت

شهادتی بگذار

که مرگ، شفاهی شود!

زمین همین خراشی بود

که آسمان نکشید

جُغرافیای جِر زدن ِ جبر باش

که زندگی یعنی

چنان به رگ بزنی

که مادرش از جان، بلند … جِر بخورد! آخ.

۳۰ آوریل ۲۰۱۲

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: