یک شعر برای مهسا از فرخ احسانی
این زن
این زن ضربه ی مغزی شده
شده
شده
یا سکته کرده
با نبض دزدیده شده
مرگ
آخرین نفس را
روی خط ممتد می کشد
روی چوبه ی دارها.
این زن فریاد گرفته است
در خیابان ها.
در این شب ظلمانی
زخمی شده
یا شقه شده
مثل ماه
ماه
ماه
مرگ
آخرین نفس را
روی خط تیره می کشد
روی پشت بامها.
این زن قدمی جلوتر می گذارد
در کوچه ی دنیا.
آزادی می شکفد
در گلوی زن
این زن.
فرخ احسانی
مهر ماه ۱۴۰۱