
آن کبریت که نم برنمیدارد

انتخاب شعرها و معرفی از: سپیده جدیری
۱
آن روز
شاید روزی بی آفتابی
یا شاید روزی با آفتاب
در کرانههای شمال غربی شاید
یا جنوبی شرق
در روزهای اول ماه
یا ماههای اول سال
در میدانی بزرگ
یا شهری کوچک
کنار مجسمهی با دهان بسته یا نیم بسته
یا نیم باز
با فوارههایی در جریان شاید
شاید
لحظهای هست
لحظهای هست
که ورق برمیگردد
و داستان
عوض میشود
۱۳۸۸
۲
ما کبریتمان را
برای آتش بزرگ
پنهان کردهایم
آن کبریت که نم برنمیدارد
و چشمهای همه را
در شب آتشبازی سرخ خواهد کرد
پاییز ۸۹
۳
تمام دارها
شکل سوال میشوند
چارپایهی خالی
۱۳۸۱
* متولد ۱۳۶۰ است و ساکن مشهد. این که من این سر دنیایم و فکر میکنم دارم با به روز کردن این صفحه و کارهایی از این دست، کاری انجام میدهم و او از زیر آن همه فشار و خفقان که شاعرکُش است و شعرسوز، سر بلند کرده و سربلند، شعر میسراید پررنگ و پرتوان با امید به آزادیِ سرزمینی که خاکِ من است و خاکِ او و خاکِ ما، شرمسارم میکند. شرمی از آن دست که انسانی که از دور، دستی بر آتش دارد احساس میکند یا باید احساس کند.
بیوگرافی مهران نیاکان، همان بود که نوشتم. او خود، دست و دلبازانه تعدادی از سرودههایش را برای "وارتان" فرستاد تا در رساندنِ صدای ایستادگیِ شاعران ایرانی به گوش خوانندگانِ این صفحه، سهمی داشته باشد؛ ای کاش ما نیز سهمی داشتیم در آن صفتی که برازندهی او و امثالِ اوست، یعنی ایستادگی و شهامت.
برگرفته از صفحه فیس بوک «وارتان سخن بگو»