
چند شعر کوتاه از سریا داودی حموله

۱
دختران آب
پسران آتش
روزی نام تو را
از بنفشه های کوهی خواهند پرسید
آن روز
همه می دانند
حرف اول و آخر نام ما یکی است!
[divide style=”2″]
۲
از درهای بسته حرف زدیم و
دهان های باز
هیچ فکر نمی کردیم
مرگ
نام کوچک ما را صدا زند!
[divide style=”2″]
۳
هر برگی درد دارد
درد
وارونه ی زنی ست
که از سنگ و صخره
استعاره گرفت
امادر هیچ آیینه ای خوشبخت نشد!