
چهارکوتاه سروده از: خالد بایزیدی (دلیر)

برای ستایش قریشی کودک شش سالهای که هرگزبه خانهاش بازنگشت.
۱-
چقدرمهربان اند
چقدرمهمان نوازند
چقدرحامی کودکان اندآنقدر!
آنقدر!
که پیش ازتکه تکه شدن
که پیش ازسوخته سوخته شدن
که پیش ازتجاوز تجاوزکردن
این هم زبانان؟؟!!
مدام معذرت می خواهند؟؟!!
[clear]
۲-
من خدا را
در نگاه معصومانهی ستایش
گم کردم
آنگاه که هیچ خدایی
فریادرس اش نبود؟؟!!
[clear]
۳-
به پدرم گفته بودم:
پدر!
مواظب ام باش
روزی درین کوچههای غربت
گم می شوم
اما او مدام میخندید و میگفت:
مگرمی شود…
کسی درمیان هم زبانان خود
گم شود؟؟!!
[clear]
۴-
جای تعجب نیست
که من
درین ازدحام گم شدهام
من باچشم خود دیدهام
هزاران هزارنفر
درین ازدحام گم شدهاند
بدون آنکه …
کسی دیده باشد؟؟!!