
۳ شعراز خالد بایزیدی (دلیر)

به استقبال سال نو میلادی
۱
تقویم دوباره
ورق خورد…
دریغ که هیچ
اتفاق تازهای رخ نداد
بهغیراز
بارش برفی سنگین
بر پشتهی خمیدهی زمین
۲
همه چیز به قامتم
اندازهی اندازه است
غیر از«عمرم»
که روز به روز
ماه به ماه
سال به سال
کوتاه تر و
کوتاه تر میشود
ومن مست ازتلخی «می» زندگی
هر سا ل
کوتاهی عمرم را
جشن میگیرم؟؟!!
۳
بابا نوئل
پای هردرخت کاجی
کادوئی میگذاشت
به درختهای کاج
عراق…
افغانستان…
فلسطین…
آفریقا…
سوریه…که رسید
هیچ کودکی نیافت
اشکی به سرخی خون مسیح
بردیدگاناش نشست
و
قطره…
قطره…
پای درختهای کاج
فرو ریخت.
بابا نوئل
با غماش
سا ل نو میلادی را
به همه کودکان جهان
تبریک گفت؟!؟!