
شعری از حسن پویا آنارشیست

بالاخره قدرت را به کی باید داد؟؟
حرف اول و آخر را کی باید بزنه؟؟
عمهی من
چرا میخندی؟
شوخی نمیکنم
چرا که نه؟
پس ننهی من
اصلاً بچهها
به یک رفته گر خیابان
به یک زن خانه دار
پس کی
به یک مرد سبیلو
به یک مرد ریشو
به یک مرد قد بلند
قول چماق
به یک پولدار
به یک قدرتمدار
همش که سر تکون میدی و
میگی نه نه نه
بالاخره قدرت رو بهکی باید داد
به یک کارگر
به یک کارمند
به یک پرستار
به یک معلم
یا به یک بقال
نه نه به هیچ کس
قدرت رو به هیچ کس نباید داد
مثل آب مثل هوا مثل نان مثل آزادی
( باید اونو بین همه تقسیم کرد )
قدرت را
تنها می توان به برابری داد
(آنهم به برابری)