
گفتوگوی کوتاه شهرگان با فاطیما عابدی همسر زندهیاد علیرضا احمدیان

بهدنبال مرگ نابهنگام علیرضا احمدیان فعال اجتماعی – سیاسی و چهره شناختهشده در جامعه ایرانی – کانادایی استان بریتیش کلمبیا، با همسر زندهیاد علیرضا احمدیان گفتوگوی کوتاهی انجام دادهایم که در پی میآید:
خانم فاطیما عابدی، ابتدا از طرف خودم و همه همکاران شهروند بیسی و سایت شهرگان به شما تسلیت میگویم. علیرضا احمدیان جهره شناخته شده و فعال اجتماعی و حقوق بشری دهه گذشته (سال ۲۰۰۹ تا هنگام مرگاش ) در ونکوور بود. اولین عکسالعملهای جامعه ایرانی به ویژه طیف دوستان و آشنایان او چرایی، ناگهانی و نابهنگامی مرگ همسرتان علیرضا احمدیان است. لطفا اینکه چه اتفاق افتاد و بیماری ایشان چه بود برایمان توضیح بدهید؟
علیرضا در صحت و سلامت کامل بود. هیچ مشکلی نداشت نه فشار خون و نه هیچ مشکل دیگهای. تشخیص دکترها Aneurism بود. چیزی که ناگهان اتفاق میفتد و هیچگونه پیش زمینهی قبلی هم ندارد. تنها مطلبی که هست علیرضا هفته قبل مسافرت سرما خورده بود و سرفه میکرد و شبها در اثر سرفههای مکرر نمیتوانست بخوابد و صبحها با سردرد همراه بود. و سردردها دو روزی ادامه داشت و با قرص آرام نشد و ناگهان این اتفاق افتاد.
در مسافرت بودید که این اتفاق افتاد؟
بله. رفته بودیم به باهاماس
چند سال با علیرضا احمدیان زندگی مشترک داشتید؟
من و علیرضا ۶ سال در کنار هم زندگی کردیم و زندگی بسیار خوب همراه با عشق واقعی را هرچند کوتاه با هم تجربه کردیم و خواهیم کرد، منتهی در سطحی دیگر، روحانی و عرفانی. این چند سال بقدری زیبا بود که تا زمانی که نفسی هدیه از خداوند می آید، زیبایی و آرامشش در دل من و همراه من خواهد بود.
لطفاً از روحیات و خصوصیات همسرتان بگویید.
ویژگیهاش، ویژگیهای انسان واقعی بود. بینهایت متعهد به همسر و خانواده و دوستان و هر انسان و موجودی. بسیار مهربان و دلسوز و همراه و پشتیبان بود. طوریکه در زمان بیماری خودم که سرطان داشتم و تحت شیمی درمانی بودم او مثل کوه پشتیبان و همراه من بود. در تمام لحظهها و لحظههای بعد از آن. تا روزی که جسمانی از جمع ما رفت.
ویژهگیها و دغدغههایش چه بود؟
دغدغه زندگی اجتماعی را داشت برای همه انسانها مخصوصاً جامعه ایرانی. هدف و آرزوی او دیدن جامعه ایرانی همبسته و یکدل بود که بدون قضاوت کردن و توهین کردن در کنار هم جمع بشن. و بتونن مشکلات جامعه را در کمال آرامش و درستی مطرح و حل کنند. هر روز و هر روز در فکر کارهای اجتماعی و فرهنگی بود. کاملاً بریده از مادیات و تعلقات دنیوی بود. در یک کلمه، انسان واقعی بود که خدا بهش افتخار میکنه. من واقعاً خوشحالم که افتخار داشتم که به عنوان همسر و همدم علیرضا شناخته شدم و هستم و خواهم بود. زندگی ما ادامه دارد منتهی نوع باهم بودن دیگر وابسته به بُعد جسمانی نیست.
آیا متن نوشتههایی داشت که به فکر انتشارش بوده باشد؟
راستش علیرضا اگر هم مینوشت دوست داشت وقتی کاملاً از متن راضی هست اون را چاپ کنه. بنابراین نه، الان متنی نداره .
علیرضا مدتی در لندن بود. فعالیتهایش در لندن چهبود؟ مثلاً با بی بی سی یا با گروهای حقوق بشری همکاری داشت؟
از وقتی ونکوور بود فعالیتش با بی بی سی خیلی کم شد چراکه درگیر فعالیتهای دیگر شد در جهت مسایل فرهنگی اجتماعی و سیاسی در کانادا و بخصوص جامعه ایرانی. من همراهش در لندن نبودم ولی با هم در ارتباط نزدیک بودیم. مصاحبههایی که با بی بی سی داشت در زمان اقامتش در لندن و همینطور فعالیتهای کوچک و بزرگ در تمام گردهماییها و کنفرانسها در جهت ارتقا جامعه بشری و هم نوع دوستی و اتحاد و همبستگی جدا از هر عقیده و مذهب و دانشی را آرزو داشت. انشالله راهش را دنبال میکنم تا نفس از خدا هدیه میگیرم.
ممنونم که قبول کردید گفتوگوی کوتاهی با من داشته باشید.