
مروری بر ابرجنبش تام و تمام؟ اصلاح؟ یا انقلاب؟

پرویز پیران – آصف بیات
آنچه در ایران امروز در شرف اتفاق است عنوانهای متفاوتی از سوی جامعهشناسان و کارشناسان حوزه سیاست گزینش و تعریف میشود. اینکه این حرکت، یک حرکت انقلابیاست، خیزش مدنی زنان یا جنبش انقلابیاست؟
در تازهترین مورد نیز با عنوان «ابرجنبش تام و تمام» از سوی پرویز پیران جامعه شناس و استاد دانشگاههای تهران مواجه میشویم که در نشریه انجمن جامعه شناسی ایران منتشر شدهاست.
پرویز پیران مینویسد: «من میگویم این ابرجنبش اجتماعی تام و تمام است» و در بخشی از این یادداشت خود در پاسخ به این سئوال که با چنین وضعیتی آیا میتوان آن را کنترل کرد؟ میگوید: « خیر. این جنبش با هر تلنگری دوباره آغاز میشود، چرا؟ چون جامعه چارهای ندارد. یا باید دسته جمعی خودکشی کند یا اعتراض. اینجاست که راهحل این اعتراضها به هیچ وجه سرکوب نیست. این سرکوبها میتواند برای مدتی آنقدر ادامه پیدا کند که کشتهها زیادتر شوند، دستگیریها زیاد شود و هزار مسئله در زندانها شکل بگیرد، ولی این آتش زیر خاکستر بار دیگر شدیدتر بروز میکند و جامعه دچار التهابات دائمی میشود و لحظهای تر هم خواهد شد…» پرویز پیران در بخشی دیگر از این یادداشت پرسشگونه در وجه تمایز جنبشها میگوید: « در جنبشهای اجتماعی یکی از چیزهای بسیار مهم نوع شعار است. همیشه شعار باید فاخر باشد و با گروهی که اعتراض دارند ارتباط پیدا کند. چرا این آهنگ “برای” همه گیر شده و این همه دیده شد؟ چون با نبض جامعه هماهنگ بود. چرا شجریان، شجریان میشود؟ چون بهتدریج با مردم حرکت میکند و هرچقدر توی سر او میزنند محبوبتر میشود. به دلیل اینکه همنوایی میکرده، شعار باید همنوایی ایجاد کند.
من معتقدم ایران یک ویژگی دارد که هیچ جای دنیا ندارد و این ویژگی هم از قدیم بوده و در دورههای بعدی هم در خوانشی از مذهب ادامه پیدا کرده و آن اینکه در ایران هنوز انقطاع روح و ماده کاملاً اتفاق نیفتاده است. در غرب اتفاق افتاده؛ یعنی دنیای معنوی در ایران زنده است. ببینید این اعتراضها چقدر اخلاقمدار است و همنوایی ایجاد کرده، آیا کسی جیب کسی را در تظاهرات میزند؟ جالب است در اوج به هم ریختگی جامعه ایران حرکتی اتفاق میافتد که بسیار اخلاقی است، مردم در خانههایشان را باز میکنند، مردم همنوایی میکنند، حتی نسبت به هم مهربانتر میشوند. مثلاً وقتی کسی به حجاب اعتراض میکنند، بقیه در خیابان دخالت میکنند. خود را به دردسر میاندازند.»
آصف بیات محقق و استاد جامعه شناسی دانشگاه ایلینویز آمریکا، در پاسخ به عباس عبدی که اصرار میورزد اصلاحطلب است نه انقلابی، در یادداشتی با عنوان «اصلاح، انقلاب و اصلاحطلبان» منتشر شده در روزنامه اعتماد مینویسد: «به اختصار، بسیاری از مردم با شعف و انرژی از اصلاحطلبی استقبال کردند، ولی وقتی دیدند نظام اجازه استمرار معنادار و تاثیرگذار به آن نمیدهد، از آن ناامید شدند. از اینرو این ادعا که «اصلاحطلبان از قدرت خارج نشدهاند»، تعجبانگیز است. کدام قدرت؟ حقیقت این است که قدرت زمانی معنا میدهد که فعلیت داشته باشد، یعنی تغییر رفتار دیگران (بخوانید اقتدارگرایان) را به دنبال داشته باشد. بله شاید گفت که اصلاحطلبان هنوز یک نیروی اجتماعیاند. ولی وقتی این نیرو فعلیت نیابد، یعنی اگر به کار نیاید تنها در حوزه تجرد و سمبلیک باقی میماند. سوال این است چه زمانی قرار است از چنین نیروی اجتماعی استفاده شود؟ تغییر اجتماعی و سیاسی مثل راندن ماشین در یک جاده یکطرفه نیست که راننده تصمیمی بگیرد به هر روشی که میخواهد رانندگی کند و به مقصد برسد. باید ببیند آن طرف جاده چه خبر است، چقدر خطرناک است، رانندگان مقابل چطوری پیش میآیند. شاید لازم باشد که آرام برود یا به سرعتش اضافه کند یا حتی راه دیگری را انتخاب کند. به عبارت دیگر مبارزه برای تغییرات سیاسی «رابطهای» (relational) است، دوجانبه است. باید دید طرف مقابل چه برنامههایی دارد و بر اساس آن استراتژی تدوین کرد. فرض کنید که خیزش کنونی استمرار بیابد و مثلا پس از چند ماه وضعیت به صورت قدرت دوگانه درآید مثل اواخر ۱۳۵۷. در این زمان یک اصلاحطلب قرار است چه تصمیمی بگیرد؟ در کجای این معادله قرار است بایستد؟ یا که اصلا قرار نیست کاری بکند چون اصلاحطلب است؟» او در پایان این یادداشت یادآور میشود: « مطالعات برجسته نشان میدهند که ما شاهد نمونههای قابل توجهی از تغییرات ساختاری به میانجی خیزشهای سیاسی بودهایم که نتایج نسبتا ایجابی و کم هزینه داشتهاند. حتی خانم اریکا چنووث Erica Chenoweth در دانشگاه هاروارد اصرار دارد که مبارزات جمعی مدنی یعنی اعتراضات خیابانی، اعتصابات عمومی و نافرمانی مدنی به مراتب بیشتر از مبارزات مسلحانه و خشونتآمیز در حصول به نتایج موفق بودهاند. از این نمونهها میتوان اشاره کرد به انقلاب فلیپین (سال ۱۹۸۶)، انقلابهای اروپای شرقی (۱۹۸۹)، صربستان (۲۰۰۰)، ماداگاسکار (۲۰۰۲)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۵-۲۰۰۴)، نپال (۲۰۰۶)، تونس (۲۰۱۱) و سودان (۲۰۱۹) . تمامی این خیزشهای سیاسی منجر به برکناری دیکتاتوری یا حکومت اقتدارگرا شدند و راه برای تغییرات دیگر گشوده شد.»
برای مطالعه این دو دیدگاهِ جامعهشناسهای ایرانی در دانشگاههای ایران و آمریکا، لینک هر دو مطلب را در زیر ضمیمه میکنم. لطفاً روی عنوانهای ۱ و ۲ کلیک کنید.
پرویز پیران
۲ – اصلاح، انقلاب و اصلاحطلبان
آصف بیات