
«آتشفشان خاموش» شعری از تیرداد نریمان
تیرداد نریمان
دماوند خاموشدم سرد، در بندتنها، خسته, افسردهآزرده از سالهای سیاهسالهای سکوت، تباهی، تیرگی، بیدادسالهای مرگسالهای سوگسالهای اشکسالهای کوچکوچه های خلوت و خالیخانهی خاموش و بیگانهمردمان شهر خفتهخفته در کابوس، آشفتهسالها سالها سالها* * *ای کهن قله تا کی افسردهتا کجا در بند و بی آوند خواهی بودتو آتشفشانی، هایبایدت بس سکوت سالهابزدا غبار غم ز چهره خویشبه پیکرت سترگ جامه ی پیکارسر بر افراز دیگربار برخیزدور نیست دیر نیست روز رستاخیزبا غریوی غرشی همچون خروش رعدبگشای بند از پای، از آوندطنین تندرت فریادفراز مرز می تازدخفته گان تیره شب بیدار برخیزندنیزه ها گیرند و تیغ ها در دست، پای در راهمشت ها چو خشم فشردهچشمان بهجستجوی درفشبهجستجوی کاوه و مزدکآرش و بابکرستم و رخشبهقامت کوهتندیس سنگها و صخره هابسان آذرخش ، گداخته آذران آوندتپرتاب، پیکان آتشین، نیزه های مذاببه آسمان، زمین و زمانبه کهکشان به عرشآتش به کاخ ستم مامن دیوان و اهرمنآتش به برج بیداد و باروی بردگی* * *زان پسروزی
روز موعودروز معبودبامدادانبا ستایش آتشنیایش خورشیدشاهد شکافتن شبشکفتن آفتابمی سراییم سرود فردا راپاییز ۲۰۲۲