
دو شعر از رویا سامانی

Select Page
رویا سامانی | 9 بهمن 1403
۱
دور از تو…
پیراهنم ملحفه ی سفیدی ست
که در گلوی جمعه تاب می خورد
و صبحانه ام تکه ای نان بیات
با عسلی که طعم باران
خاک خورده می دهد…
۲
در این هوای هیچکس
نبضم برگ خشکیده ای است
در دستان باد
با سینه ای
پر از نوحه های قدیمی
که تو را صدا می زند
#رویا_سامانی